a trifle

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: a little bit; somewhat; slightly.
مترادف: somewhat
مشابه: barely, hardly, scarcely

- He was a trifle jealous.
[ترجمه گوگل] او یک حسود کوچک بود
[ترجمه ترگمان] او کمی حسود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He was just a trifle too friendly for my liking.
[ترجمه گوگل]او فقط یک چیز کوچک بود که برای میل من بسیار دوستانه بود
[ترجمه ترگمان]او فقط برای دوست داشتن من کمی صمیمی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Try turning the key a trifle .
[ترجمه گوگل]سعی کنید کلید را کمی بچرخانید
[ترجمه ترگمان]سعی کن کلید را کمی ورق بزنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This chair is a trifle rocky.
[ترجمه گوگل]این صندلی یک سنگ کوچک است
[ترجمه ترگمان]این صندلی کمی پر از صخره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I'll have just a trifle of the dessert.
[ترجمه گوگل]من فقط یک دسر کوچک می خورم
[ترجمه ترگمان]فقط یک خورده دسر می خورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The wine has made him a trifle tipsy.
[ترجمه گوگل]شراب او را به یک چیز بی ارزش تبدیل کرده است
[ترجمه ترگمان]شراب او را کمی مست کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I'm a trifle confused about the arrangements for tonight.
[ترجمه گوگل]من در مورد ترتیبات امشب گیج هستم
[ترجمه ترگمان]من برای امشب کمی گیج شده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She seemed a trifle anxious.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسید که او مضطرب است
[ترجمه ترگمان]کمی دلواپس به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He got himself all worked up over a trifle.
[ترجمه گوگل]او خودش را سر یک چیز کوچک مشغول کرد
[ترجمه ترگمان]خودش را جمع و جور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His background is a trifle dubious, to say the least.
[ترجمه گوگل]پیشینه او حداقل چیزی مشکوک است
[ترجمه ترگمان]دست کم، سابقه او کمی مشکوک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This dress is a trifle short.
[ترجمه گوگل]این لباس کوتاه است
[ترجمه ترگمان]این لباس خیلی کوتاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Isn't the meat a trifle tough?
[ترجمه گوگل]آیا گوشت یک چیز کوچولو سخت نیست؟
[ترجمه ترگمان]این گوشت کمی خشن نیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As a photographer, he'd found both locations just a trifle disappointing.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک عکاس، هر دو مکان را ناامیدکننده می دانست
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک عکاس، هر دو محل را فقط کمی نا امید کننده یافته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I must confess I felt a trifle guilty about your lonely watch: nothing to report? I thought as much.
[ترجمه گوگل]باید اعتراف کنم که در مورد ساعت تنهایی شما احساس گناه کوچکی کردم: چیزی برای گزارش دادن نیست؟ من به همان اندازه فکر کردم
[ترجمه ترگمان]باید اعتراف کنم که در مورد این ساعت تنها احساس گناه کردم: چیزی برای گزارش دادن ندارم؟ من هم همین فکر را می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That was a trifle unexpected, but Rossmayne was a man of honour and good sense.
[ترجمه گوگل]این یک چیز کوچک و غیرمنتظره بود، اما راسماین مردی شرافتمند و خوش فکر بود
[ترجمه ترگمان]این موضوع اندکی غیر منتظره بود، اما Rossmayne مردی با شرف و با عقل سلیم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Quiet, contained, a trifle prissy-but unfailingly polite.
[ترجمه گوگل]ساکت، محتاطانه، بی‌اهمیت، اما بی‌وقفه مؤدب
[ترجمه ترگمان]ساکت و آرام و مودبانه بود - اما همیشه مودب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• a little, a bit

پیشنهاد کاربران

بپرس