abscissa

/æbˈsɪsə//æbˈsɪsə/

معنی: بعد افقی
معانی دیگر: طول (در مختصات کارتزین)، طول نقطه، فاصله از مبدا، محور افقی، خفت، ترازآسه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: abscissae, abscissas
• : تعریف: the distance of a point from the vertical axis of a graph as measured parallel to the horizontal axis. (Cf. ordinate.)

جمله های نمونه

1. Use a minimum of ordinate and abscissa values so they do not run together.
[ترجمه گوگل]از حداقل مقادیر مختصات و ابسیسا استفاده کنید تا با هم اجرا نشوند
[ترجمه ترگمان]از حداقل مختصات و مقادیر abscissa استفاده کنید تا آن ها با هم رقابت نکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The experimental curve runs nearly parallel to the abscissa.
[ترجمه گوگل]منحنی تجربی تقریباً به موازات آبسیسا است
[ترجمه ترگمان]این منحنی تجربی تقریبا موازی با abscissa است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. By convention the geologist plots coarse grains to the left of the abscissa and fine to the right.
[ترجمه گوگل]طبق قرارداد زمین شناس دانه های درشت را در سمت چپ آبسیسا و ریز را در سمت راست ترسیم می کند
[ترجمه ترگمان]با کنوانسیون، زمین شناس، دانه های درشت را به سمت چپ of و به سمت راست رسم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This paper presents a method to calculate the short circuit current of an abscissa compensation circuit.
[ترجمه گوگل]این مقاله روشی را برای محاسبه جریان اتصال کوتاه یک مدار جبران آبسیسا ارائه می‌کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله روشی برای محاسبه جریان اتصال کوتاه یک مدار جبران abscissa ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Of course, this setting only takes effect if the abscissa is displaying a Zero - line .
[ترجمه گوگل]البته، این تنظیم فقط در صورتی اعمال می شود که آبسیسا یک خط صفر را نمایش دهد
[ترجمه ترگمان]البته، این تنظیمات تنها در صورتی اجرا می شود که the یک خط صفر را نمایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This paper presents a method to short circuit current of an abscissa compensation circuit.
[ترجمه گوگل]این مقاله روشی برای جریان اتصال کوتاه یک مدار جبران آبسیسا ارائه می‌کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله روشی را برای اتصال کوتاه مدار یک مدار جبران abscissa نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Therefore, on the complex plane, robust stability can be formulated by minimization of pseudospectra abscissa.
[ترجمه گوگل]بنابراین، در صفحه پیچیده، پایداری قوی را می توان با به حداقل رساندن ابسیسا شبه طیف فرموله کرد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، در صفحه مختلط، پایداری پایداری می تواند با کمینه کردن of abscissa فرموله شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بعد افقی (اسم)
abscissa

تخصصی

[شیمی] طول (در مختصات کارتزین )، طول نقطه، فاصله از مبدا، محور افقی، خفت، ترازآسه
[برق و الکترونیک] طول فاصله افقی نقطه ای روی نمودار تا خط مبدا صفر . واحدهای این فاصله روی مقیاسی در پایین یا بالای نمودار نشان داده میشوند
[ریاضیات] طول، خفت، مختص طول، طول نقطه (در دستگاه مختصات)

انگلیسی به انگلیسی

• distance of a coordinate from the the vertical axis (y-axis) of a graph measured on a line which is parallel to the horizontal axis (x-axis)

پیشنهاد کاربران

abscissa ( ریاضی )
واژه مصوب: طول نقطه
تعریف: مختص x ( افقی ) یک نقطه ( y و x ) در دستگاه مختصات دوبعدی|||متـ . طول 2
هر نقطه در محور های مختصات مثلا A ( x; y دارای طول و عرض است در اینجا این کلمه به معنی x نقطه A است
در مختصات کارتزین داریم
( ( x, y ) (
x= abscissa = طول
y= ordinate = عرض
طول
محور افقی

بپرس