absorb

/əbˈzɔːrb//əbˈzɔːb/

معنی: جذب کردن، جذب شدن، فرا گرفتن، در اشامیدن، کاملا فرو بردن، تحلیل کردن، مجذوب شدن در، در کشیدن
معانی دیگر: درآشامیدن، درمکیدن، به خود کشیدن، (توجه کسی را) جلب کردن، مجذوب کردن، (نور و صدا را) خفه کردن، جذب کردن (بدون بازتاب یا پژواک)، مغروق کردن، به عهده گرفتن (هزینه و مخارج)، (تکان یا ضربه را) تحمل کردن، فروبردن، جذب شدن غدد، تحلیل بردن، مستغرق بودن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: absorbs, absorbing, absorbed
مشتقات: absorbable (adj.), absorber (n.)
(1) تعریف: to take in or soak up.
مترادف: soak up
متضاد: discharge, emit, exude, repel, secrete
مشابه: assimilate, blot, comprehend, devour, digest, drink, grasp, imbibe, ingest, osmose, soak, sop, sponge, understand

- This thin rag can't absorb all this liquid.
[ترجمه گوگل] این پارچه نازک نمی تواند این همه مایع را جذب کند
[ترجمه ترگمان] این تکه نازک نمی تواند همه این مایع را جذب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to strongly involve or engage.
مترادف: engross, involve
مشابه: arrest, bury, busy, consume, devour, engage, enthrall, enwrap, fascinate, grip, hold, hypnotize, imbibe, immerse, mesmerize, occupy, preoccupy, rivet, seize, take

- She's a great writer, and her books always absorb me completely.
[ترجمه گوگل] او نویسنده بزرگی است و کتاب هایش همیشه مرا کاملا جذب می کند
[ترجمه ترگمان] او نویسنده بزرگی است و کتاب هایش همیشه مرا به طور کامل جذب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to accept or assume (cost).
مترادف: bear
مشابه: assume, cover, eat

- Without liability insurance, he had to absorb the loss from the theft.
[ترجمه samane] بدون بیمه مسئولیت، مجبور بود که خسارت سرقت رو خودش متحمل بشه ( خودش به عهده بگیره )
|
[ترجمه گوگل] بدون بیمه مسئولیت، او مجبور بود ضرر ناشی از سرقت را جذب کند
[ترجمه ترگمان] بدون بیمه، مجبور بود از دزدی دست بکشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. immigrant children absorb american culture by osmosis
بچه های مهاجران فرهنگ امریکا را از طریق تاثیرپذیری جذب می کنند.

2. The sponge absorbed the beer which had leaked from the keg.
[ترجمه گوگل]اسفنج آبجو را که از بشکه نشت کرده بود جذب کرد
[ترجمه ترگمان]اسفنج آبجو را که از بشکه خالی کرده بود جذب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Our bodies must absorb those things which will nourish them.
[ترجمه گوگل]بدن ما باید چیزهایی را جذب کند که آنها را تغذیه می کند
[ترجمه ترگمان]بدن های ما باید چیزهایی را که به آن ها تغذیه خواهد کرد را جذب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I became absorbed in what the teacher was saying and did not hear the bell ring.
[ترجمه گوگل]غرق صحبت های معلم شدم و صدای زنگ را نشنیدم
[ترجمه ترگمان]من مجذوب آن چیزی شدم که معلم می گفت و صدای زنگ را نشنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We will not absorb these charges.
[ترجمه 🦥Moonlight] ما ( پرداخت ) این هزینه ها را بر عهده نمی گیریم
|
[ترجمه مبینا] ما این اتهامات را نمیپذیریم.
|
[ترجمه گوگل]ما این هزینه ها را جذب نخواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]ما این اتهامات را جذب نمی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Animals absorb foods into their bodies.
[ترجمه گوگل]حیوانات مواد غذایی را در بدن خود جذب می کنند
[ترجمه ترگمان]حیوانات غذاها را به بدن خود جذب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Plants use their roots to absorb moisture from the soil.
[ترجمه گوگل]گیاهان از ریشه خود برای جذب رطوبت از خاک استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]گیاهان از ریشه های خود برای جذب رطوبت خاک استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Plants absorb nutrients from the soil.
[ترجمه گوگل]گیاهان مواد مغذی را از خاک جذب می کنند
[ترجمه ترگمان]گیاهان مواد غذایی را از خاک جذب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His mind was like a sponge, ready to absorb anything.
[ترجمه ماهان علیپور] ذهن او مانند یک اسفنج آماده برای جذب هر چیزی بود
|
[ترجمه گوگل]ذهن او مانند یک اسفنج بود که آماده جذب هر چیزی بود
[ترجمه ترگمان]ذهنش مانند اسفنج بود و آماده جذب چیزی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Plants absorb carbon in the form of carbon dioxide.
[ترجمه گوگل]گیاهان کربن را به شکل دی اکسید کربن جذب می کنند
[ترجمه ترگمان]گیاهان کربن را به شکل کربن دی اکسید جذب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Trees absorb carbon dioxide and produce oxygen.
[ترجمه گوگل]درختان دی اکسید کربن را جذب کرده و اکسیژن تولید می کنند
[ترجمه ترگمان]درختان دی اکسید کربن را جذب می کنند و اکسیژن تولید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A well-designed sports shoe should absorb the impact on the 28 bones in each foot.
[ترجمه گوگل]یک کفش ورزشی که به خوبی طراحی شده باشد باید ضربه روی 28 استخوان هر پا را جذب کند
[ترجمه ترگمان]یک کفش ورزشی خوب طراحی شده باید تاثیر روی ۲۸ استخوان در هر فوت را جذب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Steel barriers can bend and absorb the shock.
[ترجمه گوگل]موانع فولادی می توانند خم شوند و شوک را جذب کنند
[ترجمه ترگمان]موانع فولادی می توانند خم شوند و شوک را جذب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The company will absorb all the research costs.
[ترجمه 🦥Moonlight] این شرکت تمام هزینه های تحقیقاتی را برعهده خواهد گرفت
|
[ترجمه گوگل]شرکت تمام هزینه های تحقیق را جذب خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]شرکت تمام هزینه های تحقیقاتی را جذب خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The new proposals would absorb $80 billion of the federal budget.
[ترجمه گوگل]طرح های جدید 80 میلیارد دلار از بودجه فدرال را جذب می کند
[ترجمه ترگمان]طرح های جدید ۸۰ میلیارد دلار بودجه فدرال را جذب خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Always cut stems obliquely to enable flowers to absorb more water.
[ترجمه گوگل]همیشه ساقه ها را به صورت اریب ببرید تا گل ها آب بیشتری جذب کنند
[ترجمه ترگمان]همیشه ساقه ها را برید تا گل ها را قادر به جذب آب بیشتر بکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Agricultural subsidies absorb about half the EU's income.
[ترجمه گوگل]یارانه های کشاورزی حدود نیمی از درآمد اتحادیه اروپا را جذب می کند
[ترجمه ترگمان]یارانه های کشاورزی حدود نیمی از درآمد اتحادیه اروپا را جذب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. It's a lot of information to absorb all at once.
[ترجمه شفق] اطلاعات زیادی برای فراگرفتن همه در یک زمان است
|
[ترجمه علی] این میزان از اطلاعات برای فراگرفتن یکباره بسیار زیاد است
|
[ترجمه گوگل]این اطلاعات زیادی است که به یکباره جذب می شوند
[ترجمه ترگمان]خیلی از اطلاعات برای جذب کردن همه در یک لحظه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جذب کردن (فعل)
absorb, attract, imbibe, amuse, imbrue, intussuscept, sop, sponge

جذب شدن (فعل)
absorb

فرا گرفتن (فعل)
absorb, learn, engulf, adopt, comprehend, envelop, study, surround, ingurgitate, insphere

در اشامیدن (فعل)
absorb

کاملا فرو بردن (فعل)
absorb

تحلیل کردن (فعل)
absorb, analyze, analyse

مجذوب شدن در (فعل)
absorb

در کشیدن (فعل)
absorb, imbibe, inbreathe

تخصصی

[علوم دامی] 1) جذب کردن یا داخل شدن یک ماده به داخل دیگری، بعنوان مثال جوهر خشک کن که جوهر را جذب می کند. 2) در گیاه شناسی، جذب کردن آب و مواد مغذی.
[مهندسی گاز] جذب کردن، فراگرفتن

انگلیسی به انگلیسی

• suck up; take up, take in
to absorb a substance means to soak it up or take it in.
if a group is absorbed into a larger group, it becomes part of the larger group.
if a system or society absorbs changes or effects, it is able to cope with them.
if you absorb information, you learn it and understand it.
if something absorbs you, it interests you and gets all your attention.

پیشنهاد کاربران

1. جذب کردن، در خود مستحیل کردن؛ به خود کشیدن، به خود گرفتن؛ در خود فرو بردن، بلعیدن
2. مجذوب کردن، جلب کردن
3. فرا گرفتن، یاد گرفتن ( دانش )
soak up, consume, digest, imbibe, incorporate, receive, suck up, take in
- preoccupy, captivate, engage, engross, fascinate, rivet
کلمه"Absorb" به فعل و یا صفت تبدیل می شود و به مفهوم جذب شدن، وارد شدن یا فهمیده شدن می رسد. وقتی از این واژه استفاده می شود، معمولاً به معنای یادگیری یک مفهوم یا اطلاعات و یا وقوع فرآیند جذب چیزی توسط چیز دیگر است.
...
[مشاهده متن کامل]

در مفهوم فیزیکی، "absorb" به معنای جذب نور، حرارت یا صدا توسط یک ماده استفاده می شود. به عنوان مثال، "Black surfaces absorb more heat from the sun. "
از لحاظ مفهومی بیشتر، "absorb" می تواند به معنای جذب یا فهمیدن اطلاعات، تجربیات یا شرایط مختلف باشد. به عنوان مثال، "Children absorb information quickly. "
در مواقع دیگر، "absorb" برای بیان وقوع یک پتانسیل یا فرایند خاص به کار می رود. به عنوان مثال، "The cost of raw materials is absorbed by the company. "
منبع:
- Cambridge Dictionary.

جذب کردن، درکشیدن، درآشامیدن، یاد گرفتن و فهمیدن، فراگرفتن
( غدد ) ، کاملا فروبردن، تحلیل بردن، مستغرق بودن، مجذوب شدن در، علوم مهندسی: آشامیدن، معماری: جذب کردن
پذیرش ( و پشت سر گذاشتن رویدادی نامطلوب )
برای مثال، هر سازمانی باید پذیرای تهدیدهای مختلف باشد؛ این جمله در بطن خود به این مفهوم اشاره دارد که سازمان باید با تهدیدها کنار آمده، خود را با آن ها وفق داده و به نوعی آن ها را از سر بگذراند.
جذب شدن
جذب کردن
به معنی جذب کردن و درک کردن می باشد
دل سپردن کامل ( به کاری، اندیشه ای )
✅ واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : absorb ✅ تلفظ واژه: ab - SORB ✅ معادل فارسی و توضیح واژه: جذب کردن، فراگرفتن، به خود گرفتن ✅ اجزاء و عناصر واژه در پزشکی ( ریشه، پیشوند یا پسوند ) : phil/o
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : absorb
اسم ( noun ) : absorption / absorbency / absorbance
صفت ( adjective ) : absorbable / absorbed / absorbent / absorbing
قید ( adverb ) : _
هضم کردن
Absorb = جذبیدن
Absorbing = جذبیدن، جذبان
جذبان مانند خندان.
Absorbingly = جذبانانه
Absorbed = جذبیده
Absorbedly = جذبیدِهانه
Absorber = جذبنده
Absorbable = جذبپذیر
Absorbability = جذبپذیری
...
[مشاهده متن کامل]

Absorbabilize = جذبپذیرایاندن
Absorbent = جذبمند
Absorbentity = جذبمندی
Absorbance = جذبوَری
Absorbancy = جذبمندی
Absorptive = جذبومند
Absorptivate = جذبومَندیدن
Absorptivation = جذبومَندِش
Absorptiveness = جذبومندیّت
Absorptivity = جذبومندی
Absorption = جذبش
Absorptance = جذبَند

در کتاب adv 3 به معنای مجذوب کردن و جلب توجه کردن
کاهش یافتن
در کتاب inter1 درک مطلب جدید ثبت شده است به عنوان v

1_فهمیدن مطلبی و آن را به خاطر سپردن
2_نظر کسی را جلب کردن و یا بالعکس مجذوب چیزی شدن

Be good to make good absorb good
خوبی کن تا خوبی را خوبی کند جذب
Soak up
جذب کردن🌺🌸⁦💐
هضم دارو، مواد، غذا و . . .
جذب به بدن
یاد گرفتن، فرا گرفتن
فرا گرفتن، یاد گرفتن/ درک کردن
ملکه شدن چیزی در ذهن
learn and under stand new facts
با عرض پوزش، برای آن نا آگاه و بی سوادی که ندانسته دیسلاک می کند منبع گذاشتم:
1 - جذب، هضم غدا یا مواد
2 - جلب توجه کسی
3 - کاهش اثر فیزیکی چیزی مثل شوک ، نیرو یا تغییر
4 - هضم یک مطلب. درک کامل.
5 - جذب شدن یک شرکت توسط شرکت بزرگتر دیگر
6 - برآمدن یک شرکت از پس یک هزینه
https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/absorb
به خاطر سپردن
حفظ کردن
یاد گرفتن
آموختن
تعلیم گرفتن
فراگرفتن
از بر کردن
درک کردن یک مطلب جدید
شامل شدن - سرگرم کردن - عمیقا درگیر شدن - ادغام کردن - کنترل کردن - مشغول کاری بودن - آزار دادن - به چیزی چسبیدن ( فیزیکی یا ذهنی )
نهایت استفاده را بردن
درک کردن مطلب جدید
Take in something like liquid or heat, and hold it
کشیدن، مکیدن
علوم زیستی
Absorb
معنی : جذب
مثال : Absorb vitamin B12 in foods

درک کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٤)

بپرس