absurdly


بطوربیهوده ومزخرف، غیرمعقولانه، بطورمحال

جمله های نمونه

1. It seemed an absurdly high sum to pay for a coat.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسید که پرداخت برای یک کت مبلغی غیرعادی بالا باشد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که مبلغ هنگفتی برای پرداخت نیم تنه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She swapped her plain suit for an absurdly girlie dress.
[ترجمه گوگل]او کت و شلوار ساده خود را با یک لباس دخترانه عجیب و غریب عوض کرد
[ترجمه ترگمان]کت و شلوارش را با لباس دخترانه عوض کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Prices were still absurdly low, in his opinion.
[ترجمه گوگل]به عقیده او، قیمت ها همچنان به طرز پوچی پایین بود
[ترجمه ترگمان]قیمت ها هنوز به طرز مضحکی پایین بودند، به عقیده او
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Prices on the island seem absurdly low to Western tourists.
[ترجمه گوگل]قیمت ها در این جزیره برای گردشگران غربی بسیار پایین به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]قیمت این جزیره برای گردشگران غربی بسیار کم به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The paintings were sold for absurdly high prices.
[ترجمه گوگل]این نقاشی ها به قیمت های بسیار بالا فروخته شد
[ترجمه ترگمان]نقاشی ها به قیمت گران قیمتی فروخته می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There is often an absurdly top-heavy effect, too, when the author named makes only a fleeting appearance.
[ترجمه گوگل]هنگامی که نویسنده نامبرده فقط ظاهری زودگذر داشته باشد، اغلب یک اثر بی‌عیب و سنگین نیز وجود دارد
[ترجمه ترگمان]وقتی نویسنده به نام تنها یک ظاهر زودگذر دارد، اغلب یک اثر بسیار بالا - سنگین وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To begin with, the actual battlefield seemed so absurdly small.
[ترجمه گوگل]برای شروع، میدان جنگ واقعی بسیار کوچک به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]از آغاز، جنگ واقعی به قدری کوچک به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Lanikai is almost absurdly gorgeous, and even literal-minded scientists fall under its spell.
[ترجمه گوگل]Lanikai تقریباً بی‌عیب و شگفت‌انگیز است، و حتی دانشمندانی که به معنای واقعی کلمه فکر می‌کنند نیز تحت طلسم آن قرار می‌گیرند
[ترجمه ترگمان]دانشمندان تقریبا به طرز مسخره ای با شکوه هستند و حتی دانشمندان و دانشمندان در زیر افسون آن سقوط می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Now each absurdly impossible picture returned to her with a sardonic caption attached: Oh, yeah?
[ترجمه گوگل]حالا هر عکس غیرممکن غیرممکنی به او باز می‌گشت و یک شرح هجوآمیز ضمیمه شده بود: اوه، آره؟
[ترجمه ترگمان]اکنون هر تصویر غیر ممکنی که در ذهن او مجسم می شد با لحنی تمسخرآمیز به او جواب می داد: اوه، بله؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Thus, many community mental handicap teams have devised absurdly ambitious operational policies which attempt to do all things for all persons.
[ترجمه گوگل]بنابراین، بسیاری از تیم‌های معلول ذهنی جامعه، سیاست‌های عملیاتی جاه‌طلبانه‌ای پوچ ابداع کرده‌اند که تلاش می‌کنند همه کارها را برای همه افراد انجام دهند
[ترجمه ترگمان]از این رو، بسیاری از تیم های ناتوانی ذهنی اجتماعی سیاست های عملیاتی بسیار بلند پروازانه ای را طراحی کرده اند که تلاش می کند همه کارها را برای همه انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The people back then had been so absurdly vulnerable, prey to disease and deception.
[ترجمه گوگل]مردم در آن زمان بسیار آسیب پذیر و طعمه بیماری و فریب بودند
[ترجمه ترگمان]پس از آن، مردم آن قدر آسیب پذیر و در معرض بیماری و فریب قرار گرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The government sets the local price of petrol absurdly low while imposing taxes of over 80% on the company's revenues.
[ترجمه گوگل]دولت قیمت محلی بنزین را به طرز عجیبی پایین می‌آورد در حالی که مالیات بیش از 80 درصد بر درآمدهای شرکت وضع می‌کند
[ترجمه ترگمان]دولت قیمت محلی بنزین را به طور مضحکی پایین می آورد در حالی که مالیات های بیش از ۸۰ درصد درآمد شرکت را در بر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. After years of tortuous study, absurdly limited measures to break down the barriers between banks and brokers have been proposed.
[ترجمه گوگل]پس از سال ها مطالعه پر پیچ و خم، اقدامات محدود و پوچ برای از بین بردن موانع بین بانک ها و کارگزاران پیشنهاد شده است
[ترجمه ترگمان]پس از سال ها مطالعه پر پیچ وخم، اقدامات بسیار محدودی برای تجزیه و تحلیل موانع موجود بین بانک ها و دلالان پیشنهاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is not at all clear that such absurdly tiny scales have any physical meaning whatever.
[ترجمه گوگل]اصلاً مشخص نیست که چنین فلس‌های بسیار کوچک معنای فیزیکی داشته باشند
[ترجمه ترگمان]به هیچ وجه روشن نیست که این مقیاس های کوچک دارای هیچ معنای فیزیکی باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Zampano is trying on his new clothes, absurdly self-involved in his new-found pinstriped elegance.
[ترجمه گوگل]زامپانو در حال امتحان کردن لباس‌های جدیدش است و به طرز عجیبی درگیر ظرافت راه راه جدیدش شده است
[ترجمه ترگمان]Zampano سعی می کند لباس های جدید خود را در دست بگیرد - به طرز مضحکی خود را درگیر آن رنگ راه راه جدیدش کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• ridiculously, preposterously, irrationally, nonsensically

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : absurdity / absurdism / absurdist
✅️ صفت ( adjective ) : absurd / absurdist
✅️ قید ( adverb ) : absurdly
surprisingly or unreasonably Synonym : ridiculously
به طرز عجیب/غیرمعقولانه/خنده دار
absurdly ( adv ) = به طور مضحک، به شکلی احمقانه، به طور نامعقول، به شکلی مسخره، به طور بی معنی، به شکلی پوچ، به طور عجیب و غریب، به طور باور نکردنی، به طور مهمل، به طور غیر منطقی، به طور غیر محتمل ( غیر ممکن ) ، به شکلی دیوانه وار ، به طرزی خنده دار ، به طور حیرت انگیز، به طور متناقضی، به طور غیر طبیعی ، به طور غیر عادی
...
[مشاهده متن کامل]

مترادف : ridiculously
Definition = به طور احمقانه یا نامعقول ، یا تا حدی نامعقول/تا یک درجه شدید/
examples:
1 - You're behaving absurdly.
شما رفتاری نامعقول دارید.
2 - It was absurdly expensive.
به طور غیرمنطقی گران بود.
3 - Some of his decisions seem absurdly removed from common sense.
به نظر می رسد برخی از تصمیمات وی به شکلی احمقانه از قوه درک معقول حذف شده است.
4 - The chances of winning the lottery are absurdly low.
شانس برنده شدن در قرعه کشی به شکل مسخره ای پایین است.
5 - Despite her absurdly busy schedule, she made time to visit her fans.
او با وجود مشغله کاری باورنکردنی ، وقت خود را برای دیدار با طرفدارانش گذاشت.

adverb: absurdly
1 - in an absurd way; ridiculously.
به شکل یا روش مهمل و مضحک
"he brags absurdly about his horse"
2 - to a very surprising extent.
به مقدار خیلی کم ( تعجب برانگیز )
"the share price is absurdly low"
بی شک

بپرس