abundance

/əˈbəndəns//əˈbʌndəns/

معنی: فراوانی، وفور، فزونی، سرک
معانی دیگر: وفور نعمت، ثروت، غنا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an amount that is more than ample; very plentiful quantity.
مترادف: bountifulness, copiousness, mass, mine, plenitude, plentifulness, profusion, quantity, store, volume, wealth
متضاد: destitution, lack, paucity, poverty, scarcity, shortage
مشابه: amplitude, barrel, excess, fullness, gob, heap, lot, mountain, multitude, opulence, overabundance, overflow, oversupply, pile, plenty, plethora, richness, slew, stack, superfluity, surplus

- There was an abundance of food at the Thanksgiving dinner.
[ترجمه فرزاد] در شام شکرگزای غذا به وفور یافت میشد
|
[ترجمه گوگل] در شام شکرگزاری غذای فراوانی وجود داشت
[ترجمه ترگمان] شام شکرگزاری خیلی زیاد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: wealth; affluence.
مترادف: affluence, lavishness, opulence, richness, wealth
مشابه: fortune, plenty, prosperity, riches

- This is a land of great abundance.
[ترجمه گوگل] این سرزمین فراوانی است
[ترجمه ترگمان] این سرزمین فراوانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an abundance of mineral resources
وفور منابع کانی

2. a life of abundance
زندگی توام با ثروت

3. The abundance of money ruins youth.
[ترجمه عباداله رنجبر] پول یا ثروت زیاد جوان را فاسد می کند
|
[ترجمه گوگل]فراوانی پول جوانی را تباه می کند
[ترجمه ترگمان]وفور پول جوانان را ویران می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The area has an abundance of wildlife.
[ترجمه گوگل]این منطقه دارای حیات وحش فراوانی است
[ترجمه ترگمان]این منطقه دارای فراوانی حیات وحش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Wishing you two an abundance of love and happiness.
[ترجمه Ryhn rad] برای شما دو نفر عشق و خوشحالی بیش از حد را ارزو میکنم
|
[ترجمه گوگل]برای شما دو نفر سرشار از عشق و شادی آرزو دارم
[ترجمه ترگمان]آرزو می کنم که شما دو نفر بیش از حد عشق و سعادت را آرزو کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There was an abundance of corn last year.
[ترجمه گوگل]سال گذشته ذرت فراوان بود
[ترجمه ترگمان]سال پیش یه عالمه ذرت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We were amazed by the sheer abundance of food.
[ترجمه گوگل]ما از فراوانی غذا شگفت زده شدیم
[ترجمه ترگمان]ما از وفور غذا در حیرت بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There is an abundance of fine sculpture, both on the exterior and inside.
[ترجمه گوگل]مجسمه های ظریف فراوانی هم در بیرون و هم در داخل وجود دارد
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مجسمه های خوب، هم در داخل و هم در داخل آن وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Lefkas has an abundance of lush green vegetation.
[ترجمه گوگل]لفکا دارای پوشش گیاهی سرسبز فراوانی است
[ترجمه ترگمان]Lefkas گیاهان سبز شاداب فراوانی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There was an abundance of wine at the wedding.
[ترجمه گوگل]در عروسی شراب فراوان بود
[ترجمه ترگمان]توی عروسی یه عالمه شراب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There was good food in abundance/an abundance of good food at the party.
[ترجمه گوگل]غذای خوب به وفور وجود داشت/غذای خوب فراوان در مهمانی
[ترجمه ترگمان]غذای خوب زیادی در مهمانی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. At the party there was food in abundance.
[ترجمه Sahar] در مراسم عروسی شراب به وفور بود
|
[ترجمه گوگل]در مهمانی غذا به وفور وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در مهمانی غذا فراوان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The country has an abundance of natural resources.
[ترجمه گوگل]این کشور دارای منابع طبیعی فراوانی است
[ترجمه ترگمان]این کشور منابع طبیعی فراوانی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There was still an abundance of food when we arrived.
[ترجمه گوگل]وقتی رسیدیم هنوز غذای فراوانی بود
[ترجمه ترگمان]وقتی رسیدیم هنوز مقدار زیادی غذا وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Fruit and vegetables grew in abundance on the island.
[ترجمه گوگل]میوه و سبزیجات در این جزیره به وفور رشد می کرد
[ترجمه ترگمان]میوه و سبزیجات در جزیره به وفور یافت می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فراوانی (اسم)
plenty, aboundness, abundance, affluence, redundancy, profusion, amplitude, exuberance, ampleness, plenitude, great supply, lavishness, redundance, plentifulness, plentitude, superabundance

وفور (اسم)
abundance, affluence, profusion, wealth, bounty, exuberance, luxuriance, plenitude, lavishness, plurality, pluralism, opulence, plentitude, rout, superabundance

فزونی (اسم)
abundance, affluence, exuberance, excess, increase, enlargement, nimiety

سرک (اسم)
abundance, exuberance, excess, addition, bidding, raise

تخصصی

[علوم دامی] 1) وفور، فراوانی 2) تعداد گیاهان یا حیوانات برای هر واحد منطقه.
[شیمی] وفور، فراوانی
[زمین شناسی] وفور، فراوانی، فراوانی عناصر در پوسته زمین

انگلیسی به انگلیسی

• plentifulness, copiousness; richness, wealth; number of creatures of a certain species found within a given area (ecology)
an abundance of something is a large quantity of it.
if something is in abundance, there is a lot of it.

پیشنهاد کاربران

شاید بشه به وفور نعمت هم ترجمه ش کرد
It leads you to huge success and abundance
شما را به سمت موفقیت و وفور نعمت هدایت می کند
Example:Fast forward three decades, China has turned into a country of abundance
معمولا با of همراه است و میتونه به معنای �موجی از. . . � یا � انبوهی از. . . � معنی بشه.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : abound
اسم ( noun ) : abundance
صفت ( adjective ) : abundant
قید ( adverb ) : abundantly
برکت
غنی
abundance ( زمین شناسی )
واژه مصوب: فراوانی
تعریف: [زمین شناسی]‏ غلظت میانگین یک عنصر در مخزنی زمین شیمایی؛ برای نمونه، فراوانی نیکل در شهاب سنگ ها|||[فیزیک]‏ شمار هر یک از ایزوتوپ ها در یکعنصر
فراوانی
abundance of = تعداد کثیری از . . .
انبوه

بپرس