acceptation

/ˌæksepˈteɪʃn̩//ˌæksepˈteɪʃn̩/

معنی: پذیرش، قبول معنی عرف، معنی مصطلح، قبول ضمنی
معانی دیگر: معنی مورد قبول، معنی مصطلح (واژه یا جمله)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the generally accepted meaning of a word, phrase, or the like.

(2) تعریف: favorable respect or esteem; approval.

جمله های نمونه

1. The acceptation of these words are presented in so far as a dictionary.
[ترجمه گوگل]پذیرش این کلمات تا آنجا به عنوان یک فرهنگ لغت ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]مفهوم این کلمات تا کنون به عنوان یک فرهنگ لغت ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Are jealousy and admiring acceptation be apart too much?
[ترجمه گوگل]آیا حسادت و پذیرش تحسین بیش از حد از هم جدا هستند؟
[ترجمه ترگمان]آیا حسادت و تحسین بر این معنی که بیش از حد می تواند از هم جدا باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Order acceptation is a multi - attribute decision problem.
[ترجمه گوگل]پذیرش سفارش یک مشکل تصمیم گیری چند ویژگی است
[ترجمه ترگمان]acceptation سفارش یک مساله تصمیم گیری چند ویژگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The coming of many differences of artistic acceptation is a subject that has been being studied.
[ترجمه گوگل]آمدن بسیاری از تفاوت های پذیرش هنری موضوعی است که مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]ظهور بسیاری از تفاوت های هنری هنری موضوعی است که مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Because this poem misunderstood acceptation and made joke.
[ترجمه گوگل]چون این شعر پذیرش را اشتباه فهمیده و شوخی کرده است
[ترجمه ترگمان]چون این شعر acceptation را اشتباه فهمیده بود و شوخی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And worthy of acceptation. Fire is bright.
[ترجمه گوگل]و شایسته پذیرش است آتش روشن است
[ترجمه ترگمان]و شایسته قبول معنی این معنی نیست آتش روشن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The other is the development of acceptation still use the form of single syllable words.
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر توسعه پذیرش هنوز هم استفاده از فرم از کلمات تک هجا
[ترجمه ترگمان]دیگری، توسعه of است که هنوز از فرم کلمات مجزای کلمات استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Thirdly, the work and acceptation using in paraphrase should be embodied in dictionary.
[ترجمه گوگل]ثالثاً، کار و پذیرش با استفاده از ترجمه باید در فرهنگ لغت تجسم یابد
[ترجمه ترگمان]سوم، کار و acceptation با استفاده از تفسیر باید در فرهنگ لغت گنجانده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The acceptation individual of the ancient Chinese a feature of duality.
[ترجمه گوگل]فرد پذیرش چینی های باستان ویژگی دوگانگی است
[ترجمه ترگمان]فرد acceptation، یکی از ویژگی های دوگانه چین باستان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And worthy of acceptation.
[ترجمه گوگل]و شایسته پذیرش است
[ترجمه ترگمان]و شایسته قبول معنی این معنی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We will unlock your puzzle by truth and we hope to have your acceptation inspection.
[ترجمه گوگل]ما با حقیقت قفل پازل شما را باز خواهیم کرد و امیدواریم که بازرسی پذیرش شما را داشته باشیم
[ترجمه ترگمان]ما puzzle را با حقیقت باز خواهیم کرد و امیدواریم که این یک بازرسی معنی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Conclusion The anormal expression of CD44 in infertility will reduce endometrium's acceptation, which led to the failure of imbed.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری بیان غیرعادی CD44 در ناباروری، پذیرش آندومتر را کاهش می‌دهد که منجر به شکست ایمبدن می‌شود
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری بیان anormal در ناباروری در ناباروری کاهش endometrium ها را کاهش خواهد داد که منجر به شکست of شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This is a faithful saying and worthy of all acceptation.
[ترجمه گوگل]این سخنی وفادار است و شایسته همه پذیرش است
[ترجمه ترگمان]این یک حرف وفادار و شایسته تمام معنی این معنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The fourth chapter speaks of the complex relation between the morphology and acceptation of neology and neologism.
[ترجمه گوگل]فصل چهارم از رابطه پیچیده بین ریخت شناسی و پذیرش نئولوژی و نئولوژیزم صحبت می کند
[ترجمه ترگمان]فصل چهارم از رابطه پیچیده بین مورفولوژی و acceptation neology و neologism سخن می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پذیرش (اسم)
assent, acceptance, admission, reception, acceptation, imprimatur

قبول معنی عرف (اسم)
acceptation

معنی مصطلح (اسم)
acceptation

قبول ضمنی (اسم)
acceptation

تخصصی

[ریاضیات] پذیرش

انگلیسی به انگلیسی

• commonly accepted meaning of a word; approval; acceptance

پیشنهاد کاربران

بپرس