accessary

/əkˈsesəri//əkˈsesəri/

معنی: معاون جرم، هم دست
معانی دیگر: رجوع شود به: accessory، accessory : حق

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: variant of accessory.

جمله های نمونه

1. He is an accessary to the murder.
[ترجمه گوگل]او دستیار قتل است
[ترجمه ترگمان] اون یه \"accessary\" - ه که به قتل رسیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Seminal minimum, seed coat sometimes outspread the accessary system that becomes one end state.
[ترجمه گوگل]حداقل منی، پوشش بذر گاهی اوقات از سیستم کمکی فراتر می رود که به یک حالت نهایی تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]حداقل، پوشش دانه گاهی سیستم accessary را باز می کند که تبدیل به یک وضعیت نهایی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As for presents, unrevealed accessary items will be most likely decided to be our event presents.
[ترجمه گوگل]در مورد هدایا، اقلام جانبی فاش نشده به احتمال زیاد هدیه رویداد ما خواهند بود
[ترجمه ترگمان]در مورد هدیه، احتمالا اقلام مورد نظر unrevealed مورد نظر قرار خواهند گرفت تا هدیه رویداد ما باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Reporter some deeply disturbing, flat closed all accessary links.
[ترجمه گوگل]گزارشگر برخی از پیوندهای کمکی بسیار آزاردهنده و مسطح بسته شده است
[ترجمه ترگمان]گزارشگر به طور عمیق اعصاب را برهم می زند و همه پیوندهای accessary را مسدود می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The clicker is an important accessary tool for machinery processing.
[ترجمه گوگل]کلیک یک ابزار کمکی مهم برای پردازش ماشین آلات است
[ترجمه ترگمان]The ابزار مهمی برای پردازش ماشین آلات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The accessary hospital of lukewarm city college of medicine goes looking!
[ترجمه گوگل]بیمارستان کمکی دانشکده پزشکی شهر ولرم به دنبالش می رود!
[ترجمه ترگمان]بیمارستان accessary دانشکده پزشکی lukewarm به نظر می رسد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Capsule by soft spinous accessary body.
[ترجمه گوگل]کپسول توسط بدنه جانبی خاردار نرم
[ترجمه ترگمان]capsule با یک بدن پر از خار و خار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If make case wearing, accessary component and part, Piaierlate pursues metallic business inside factory near future.
[ترجمه گوگل]در صورت پوشیدن قاب، جزء و قطعات جانبی، Piaierlate در آینده نزدیک تجارت فلزی را در داخل کارخانه دنبال خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]اگر wearing، جز accessary و بخشی، کسب وکار فلزی در کارخانه نزدیک به آینده به دنبال کار فلزی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Install accessary drive belt ( refer to Group Cooling ).
[ترجمه گوگل]تسمه درایو کمکی را نصب کنید (به خنک کننده گروهی مراجعه کنید)
[ترجمه ترگمان]کمربند ایمنی نصب کنید (به سیستم خنک کننده گروه مراجعه کنید)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The dimensions of the accessary industry related to its has achieved many yuan 300.
[ترجمه گوگل]ابعاد صنعت لوازم جانبی مربوط به آن به 300 یوان رسیده است
[ترجمه ترگمان]ابعاد صنعت accessary مربوط به آن به بسیاری از یوان ۳۰۰ رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Nylon is accessary electrostatic conduce to clear dirt.
[ترجمه گوگل]نایلون کمکی الکترواستاتیکی برای پاک کردن کثیفی است
[ترجمه ترگمان]نایلون به صورت accessary الکترواستاتیک می تواند منجر به کثیفی تمیز شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To determine whether an organization criminal with a different division, an executive criminal, an abettor or an accessary is an accomplice or an executive beyond the limit, we must make. . .
[ترجمه گوگل]برای تعیین اینکه آیا یک مجرم سازمانی با تقسیم بندی متفاوت، یک مجرم اجرایی، یک معاون یا یک دستیار شریک جرم است یا مجری فراتر از حد، باید انجام دهیم
[ترجمه ترگمان]برای تعیین اینکه آیا یک سازمان جنایی با یک بخش متفاوت، یک جنایتکار اجرایی، یک جنایتکار، یا an یک همدست یا اجرایی فراتر از حد مجاز است، ما باید …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This design realizes the data communication between the main controller and accessary controller in MIC bus redundancy system.
[ترجمه گوگل]این طرح ارتباط داده بین کنترل کننده اصلی و کنترل کننده جانبی را در سیستم افزونگی باس MIC تحقق می بخشد
[ترجمه ترگمان]این طراحی ارتباطات داده ها بین کنترل کننده اصلی و کنترل کننده accessary در سیستم افزونگی اتوبوس MIC را درک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To determine whether an organization criminal with a different division, an executive criminal, an abettor or an accessary is an accomplice or an executive beyond the limit, . . .
[ترجمه گوگل]برای تعیین اینکه آیا یک مجرم سازمانی با تقسیم بندی متفاوت، مجرم اجرایی، معاون یا معاون، شریک جرم است یا مجری فراتر از حد،
[ترجمه ترگمان]برای مشخص کردن اینکه آیا یک سازمان جنایی با یک بخش متفاوت، یک جنایتکار اجرایی، an یا an یک همدست یا اجرایی فراتر از حد مجاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

معاون جرم (اسم)
accessary, accessory

هم دست (اسم)
accessary, accessory, accomplice, collaborator, complice, adjoint, aid, partner, associate, helper, pal, cooperator

انگلیسی به انگلیسی

• aide; addition; one who helps commit a crime

پیشنهاد کاربران

بپرس