accordingly

/əˈkɔːrdɪŋli//əˈkɔːdɪŋli/

معنی: نتیجتا، بنابر این، بر طبق ان، از همان قرار، بالنتیجه، از این رو
معانی دیگر: طبیعتا، در نتیجه، مثل، همان طور، طبق آن، متناسب با آن، به همان شکل، به همان صورت

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: in accord with what is known, stated, or suitable; correspondingly.
مترادف: conformably, correspondingly, suitably

- The job is hard, and we will pay you accordingly.
[ترجمه سارا کاووسی] از آن جایی که این کار سختی است ما به شما پرداختی ( دستمزد بالایی ) بیشتری می دهیم.
|
[ترجمه پارسا لیوانی] این شغل سخت است و ما بر این اساس به شما دستمزد می دهیم. ( دستمزد بیشتری )
|
[ترجمه فاطمه ساجدنیا] این کار سخت است از این رو به شما دستمزد بیشتری پرداخت خواهیم کرد
|
[ترجمه سراجی] این شغل سختی است و مامتناسب با آن به شما حقوق خواهیم داد.
|
[ترجمه Soheyl] این شغل ( کار ) سختی است و بر اساس آن ( سخت بودن شغل ) بشما ( حقوق، دستمزد ) پرداخت خواهیم کرد
|
[ترجمه گوگل] کار سخت است و ما به شما حقوق می دهیم
[ترجمه ترگمان] کار سخت است و ما به این ترتیب شما را پرداخت خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: consequently; therefore; so.
مترادف: consequently, ergo, hence, so, therefore, thus
مشابه: then, thereupon

- It was clear we were headed into a severe storm; accordingly, we turned back to shore.
[ترجمه زهرا عبدی] واضح بود که توفان شدیدی در راه بود، به همین دلیل، ما به ساحل برگشتیم
|
[ترجمه مجتبی] واضح بود که ما داشتیم به سمت یه طوفان شدید پیش میرفتیم، از این رو برگشتیم به ساحل.
|
[ترجمه گوگل] واضح بود که ما وارد یک طوفان شدید شده بودیم بر این اساس، به ساحل برگشتیم
[ترجمه ترگمان] واضح بود که ما داشتیم به یک توفان شدید می رفتیم، به همین دلیل، ما به سوی ساحل برگشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the club also accepted women and accordingly changed its name
باشگاه خانم ها را هم به عضویت پذیرفت و لذا اسم خود را عوض کرد.

2. if their behavior is hostile, we will behave accordingly
اگر رفتار آنها خصومت آمیز باشد ما هم همانطور رفتار خواهیم کرد.

3. She complained of stiffness in her joints. Accordingly she was admitted to hospital for further tests.
[ترجمه گوگل]او از سفتی در مفاصل خود شکایت داشت بر این اساس او برای آزمایشات بیشتر در بیمارستان بستری شد
[ترجمه ترگمان]او از سفتی در مفاصل خود شکایت داشت بنابراین او برای آزمایش های بیشتر به بیمارستان منتقل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We identify your needs, and tailor your training accordingly.
[ترجمه گوگل]ما نیازهای شما را شناسایی می کنیم و آموزش شما را بر اساس آن تنظیم می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما نیازهای شما را مشخص می کنیم و آموزش خود را متناسب با آن هماهنگ می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We have a different background, a different history. Accordingly, we have the right to different futures.
[ترجمه گوگل]ما یک پیشینه متفاوت داریم، یک تاریخ متفاوت بر این اساس ما حق داریم آینده های متفاوتی داشته باشیم
[ترجمه ترگمان]ما یک پس زمینه متفاوت داریم، یک تاریخچه متفاوت بر این اساس، ما حق تصمیم گیری در آینده را داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The cost of materials rose sharply last year. Accordingly, we were forced to increase our prices.
[ترجمه گوگل]قیمت مواد در سال گذشته به شدت افزایش یافت بر همین اساس مجبور شدیم قیمت های خود را افزایش دهیم
[ترجمه ترگمان]سال گذشته هزینه مواد به شدت افزایش یافت بر این اساس، ما مجبور شدیم قیمت خود را افزایش دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. George knew about the letter and acted accordingly.
[ترجمه گوگل]جورج از نامه اطلاع داشت و مطابق آن عمل کرد
[ترجمه ترگمان]جورج موضوع نامه را می دانست و طبق آن عمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You may arrange this accordingly.
[ترجمه گوگل]شما می توانید بر این اساس ترتیب دهید
[ترجمه ترگمان]ممکن است این کار را به همین ترتیب تنظیم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was told to speak briefly; accordingly he cut short his remarks.
[ترجمه گوگل]به او گفته شد که مختصر صحبت کند بر این اساس او سخنان خود را کوتاه کرد
[ترجمه ترگمان]به او گفتند که مختصر صحبت کند، و به همین جهت سخنان او را قطع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We have to discover his plans and act accordingly.
[ترجمه علی] ما باید نقشه های او را کشف کنیم و متناسب با آن عمل نماییم
|
[ترجمه سارا کاووسی] ما باید نقشه های او ( مرد ) را شناسایی کنیم و متناسب با آن اقدام کنیم.
|
[ترجمه مجتبی] ما باید به نقشه های او پی ببریم و بر اساس آنها عمل کنیم
|
[ترجمه گوگل]ما باید نقشه های او را کشف کنیم و بر اساس آن عمل کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید نقشه های او را کشف کنیم و بر طبق آن عمل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When we receive your instructions we shall act accordingly.
[ترجمه گوگل]وقتی دستورات شما را دریافت کردیم، مطابق با آن عمل خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی دستور شما را دریافت می کنیم، مطابق آن عمل خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Katherine still considered him a child and treated him accordingly.
[ترجمه مجتبی] کاترین هنوز او را یک کودک فرض می کرد و بر همین اساس با او رفتار می کرد
|
[ترجمه گوگل]کاترین هنوز او را یک کودک می دانست و مطابق با او رفتار می کرد
[ترجمه ترگمان]کاترین هنوز او را بچه فرض می کرد و به همین دلیل با او رفتار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We hope that manufacturers will take note of the findings and improve their products accordingly.
[ترجمه گوگل]ما امیدواریم که تولید کنندگان به یافته ها توجه کنند و محصولات خود را بر این اساس بهبود بخشند
[ترجمه ترگمان]امیدواریم که تولید کنندگان به یافته های خود توجه کنند و محصولات خود را براساس آن بهبود بخشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Please inform us of your decision and we will act accordingly.
[ترجمه گوگل]لطفاً تصمیم خود را به ما اطلاع دهید و ما مطابق با آن عمل خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]لطفا از تصمیم خود آگاه باشید و بر طبق آن عمل خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نتیجتا (قید)
accordingly

بنابراین (قید)
accordingly, so, therefore, thus, hence, ergo, thereupon, insomuch

بر طبق ان (قید)
accordingly

از همان قرار (قید)
accordingly

بالنتیجه (قید)
accordingly

از این رو (قید)
accordingly, therefore, hence, since, hereupon

تخصصی

[ریاضیات] بر اساس آن، متناسب با آن، بنابراین

انگلیسی به انگلیسی

• therefore; correspondingly
you use accordingly to say that one thing happens as the result of another thing.

پیشنهاد کاربران

1. بنابراین، از این رو
2. بر همان قرار، طبقِ آن
adverb / formal
in a way that is suitable or right for the situation:
قید، رسمی
به نحوی که برای موقعیت مناسب یا درست باشد، براساس صلاح و مصلحت، براساس مقتضیات
When we receive your instructions we will act accordingly.
...
[مشاهده متن کامل]

She's an expert in her field, and is paid accordingly.
Therefore, teachers have different teaching aims in their practices and form a variety of teaching approaches accordingly.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/accordingly
به اقتضا
act accordingly به اقتضا عمل کن
از این رو ، طبق این
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : accord
✅️ اسم ( noun ) : accord / accordance
✅️ صفت ( adjective ) : accordant
✅️ قید ( adverb ) : accordingly
✅ حرف اضافه ( preposition ) : according to
● به همان ترتیب، به همان نحو، در خور
● از این رو
به همان نسبت
معنی کلمه ی همانطور به انگلیسی میشه like, accordingly , same
من خودم معلم زبانم میدونم این ها رو
متعاقبا
بر این اساس،
با توجه به ان
*مناسب و شایسته، درخور
*بنابراین

برخوردمتقابل با انجام شده
باهمین دلیل، برطبق همین دلیل
برهمین اساس
به این ترتیب
بر این اساس. بر طبقِ آن، به این ترتیب
بنابرآن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس