acerbity

/əˈsɜːrbəti//əˈsɜːbəti/

معنی: تندی، ترشی، دبشی، درشتی
معانی دیگر: (در مورد کلام و خلق و خو) ترشرویی، خشونت، بدخلقی، حرف تند، ترش زبانی، ترش مزگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: acerbities
(1) تعریف: sharpness or severity of temper or manner.
مترادف: acridity, acrimony, asperity, astringency, causticity, mordancy
متضاد: mildness, sweetness
مشابه: acid, choler, rancor, venom

- She criticized him with acerbity.
[ترجمه گوگل] او با شدت از او انتقاد کرد
[ترجمه ترگمان] او از او با acerbity انتقاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: bitterness of taste; astringency.
مترادف: acidity, acridity, astringency, bitterness, sharpness, sourness, tartness
متضاد: mildness, sweetness
مشابه: roughness

جمله های نمونه

1. the acerbity of his words
تندی حرف های او

2. She was known for her acerbity, her cucumber sandwiches, and her insistence on decorum.
[ترجمه گوگل]او به دلیل تند بودن، ساندویچ های خیارش و اصرار بر آراستگی شهرت داشت
[ترجمه ترگمان]او به خاطر او، مربا، ساندویچ خیار، و پافشاری او بر رعایت آداب و رسوم مشهور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. My neck often rings, very acerbity, be cervical vertebra disease? Can you cure?
[ترجمه گوگل]گردن من اغلب زنگ می زند، بسیار تند، بیماری مهره های گردنی است؟ آیا می توانید درمان کنید؟
[ترجمه ترگمان]گردن من غالبا به یک بیماری گردن وصل میشه؟ میتونی درمانش کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I often the eye is acerbity, and what my myopic degree increases is faster also.
[ترجمه گوگل]من اغلب چشمم تند است و میزان نزدیک بینی من نیز سریعتر است
[ترجمه ترگمان]اغلب چشم ها acerbity هستند، و چیزی که درجه نزدیک بین من افزایش می یابد، هم سریع تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The waist is excuse me acerbity, alvine object ache, leucorrhoea is shown sometimes farinaceous, have peculiar smell, it is what inflammation.
[ترجمه گوگل]کمر ببخشید تند، درد جسم آلوین، لوکوره گاهی اوقات بدشکل نشان داده می شود، بوی عجیبی دارد، این همان التهاب است
[ترجمه ترگمان]کمر من، ترشی و ache که بعضی وقت ها آردی نشان می دهند، بوی خاصی دارد، این هم به خاطر التهاب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Does this kind of acerbity fluid get enough whether strongly to dissolve this coin?
[ترجمه گوگل]آیا این نوع مایع تند برای حل کردن این سکه به اندازه کافی کافی است؟
[ترجمه ترگمان]آیا این نوع مایع acerbity کافی است که این سکه را به شدت حل کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Why can acerbity sick at heart feel after I drank honey water?
[ترجمه گوگل]چرا بعد از نوشیدن آب عسل، احساس ناراحتی قلبی می‌شود؟
[ترجمه ترگمان]چرا احساس می کنی بعد از این که آب شیرین می نوشم تو احساس می کنی حالم به هم می خورد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His acerbity to his daughter came home to roost.
[ترجمه گوگل]عصبانیت او نسبت به دخترش به خانه بازگشت
[ترجمه ترگمان]به دخترش ثابت کرد که برای roost به خانه آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Wake up these days of total acerbity backache how to return a responsibility?
[ترجمه گوگل]این روزهای کمردرد شدید از خواب بیدار شوید چگونه یک مسئولیت را برگردانید؟
[ترجمه ترگمان]بیدار کردن این روزها از کل acerbity و اینکه چگونه باید یک مسئولیت را بر عهده داشته باشید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Antimonial acerbity lead fizzles out with titanium: Belong to microtherm dye.
[ترجمه گوگل]سرب ضد سم با تیتانیوم خارج می شود: متعلق به رنگ میکروترم است
[ترجمه ترگمان]Antimonial با تیتانیوم با تیتانیوم از بین میره: belong به رنگ microtherm
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Does bead sand star treat armour locust acerbity handkerchief clap effect how?
[ترجمه گوگل]آیا ستاره شن و ماسه مهره درمان زره ملخ acerbity دستمال دست زدن اثر چگونه؟
[ترجمه ترگمان]bead با locust با clap و handkerchief چگونه با armour برخورد می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Is acerbity memory of leg of 36 years old of lumbago drops premature senility?
[ترجمه گوگل]آیا حافظه تند پای 36 ساله قطره های کمری پیری زودرس است؟
[ترجمه ترگمان]آیا این درد کمر ۳۶ ساله است که از پیری زودرس ناشی می شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mustard of acerbity nitrogen of third of purine of Zun of azotic mustard, sulfur, benzene fight tumor medicaments to be able to cause temporary iron bead young cell anaemia is changed.
[ترجمه گوگل]خردل تند نیتروژن یک سوم پورین زون خردل آزوتیک، گوگرد، بنزن با داروهای تومور مبارزه می کند تا بتواند باعث کم خونی موقت سلول های جوان دانه آهن شود
[ترجمه ترگمان]Mustard of نیتروژن سوم از مخلوطی از Zun azotic، گوگرد، گوگرد، و benzene که در حال مبارزه با تومور هستند، قادر به ایجاد مانع موقت ناشی از کم خونی ناشی از کم خونی در سلول جوان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The biggest to amino acerbity demand still is animal feed additive.
[ترجمه گوگل]بزرگترین تقاضای آمینو acerbity هنوز هم افزودنی خوراک دام است
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین تقاضا برای آمینو اسیدها هنوز هم مواد افزودنی حیوانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تندی (اسم)
acceleration, speed, velocity, rapidity, pace, rigor, pungency, celerity, acerbity, fire, acrimony, violence, angularity, virulence, heat, impetuosity, petulance, choler, kick, petulancy, discourtesy, fastness, inflammability, tempest, ginger

ترشی (اسم)
acerbity, pickle, acidity, acidification, souse, verjuice, asperity

دبشی (اسم)
acerbity

درشتی (اسم)
amplitude, acerbity, coarseness

تخصصی

[شیمی] ترشی، ترش مزگی

انگلیسی به انگلیسی

• sourness, astringency; harshness, bitterness (of temper)
acerbity is sharpness or bitterness in a remark, or in your voice or manner; a formal word.

پیشنهاد کاربران

1. ترشی؛ تلخی؛ دبشی ( رسمی )
2. تندی، تلخی، درشتی؛ حرفِ تند ( مجازی )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : acerbity
✅️ صفت ( adjective ) : acerbic
✅️ قید ( adverb ) : acerbically

بپرس