acidosis

/ˌæsəˈdosəs//ˌæsəˈdosəs/

اسیدوز (کم شدن ph خون و بافت ها)، ترشاک، طب فساد خون در اشخاص مبتلا به بیماری قند دیابت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: acidotic (adj.)
• : تعریف: an abnormally high acidity of body tissues and fluids.

جمله های نمونه

1. When the clinical situation suggests acute respiratory acidosis, the diagnosis of a mixed disturbance is more easily established.
[ترجمه گوگل]هنگامی که وضعیت بالینی اسیدوز حاد تنفسی را پیشنهاد می‌کند، تشخیص اختلال مختلط آسان‌تر است
[ترجمه ترگمان]هنگامی که وضعیت بالینی به acidosis حاد تنفسی اشاره می کند، تشخیص یک اختلال ترکیبی به راحتی ایجاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Treatment of a mixed metabolic alkalosis and respiratory acidosis is aimed at the underlying problems.
[ترجمه گوگل]درمان آلکالوز متابولیک مختلط و اسیدوز تنفسی با هدف رفع مشکلات اساسی انجام می شود
[ترجمه ترگمان]درمان اختلالات متابولیک و تنفسی ترکیبی، مشکلات اساسی را هدف قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Hence, this condition is termed respiratory acidosis. 28
[ترجمه گوگل]از این رو، این وضعیت اسیدوز تنفسی نامیده می شود 28
[ترجمه ترگمان]در نتیجه این وضعیت تنفسی تنفسی نامیده می شود ۲۸ م
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In respiratory acidosis since the initial defect is associated with the lungs, the kidneys respond as the major compensatory system.
[ترجمه گوگل]در اسیدوز تنفسی از آنجایی که نقص اولیه با ریه ها مرتبط است، کلیه ها به عنوان سیستم جبرانی اصلی پاسخ می دهند
[ترجمه ترگمان]در acidosis تنفسی چون عیب اولیه همراه با ریه ها است، کلیه ها به سیستم compensatory اصلی واکنش نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Metabolic acidosis can also occur with respiratory acidosis.
[ترجمه گوگل]اسیدوز متابولیک می تواند با اسیدوز تنفسی نیز رخ دهد
[ترجمه ترگمان]متابولیکی هم چنین می تواند با تنفس تنفسی روی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For example, in acidosis from diarrhea, the serum potassium level is often low rather than high.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، در اسیدوز ناشی از اسهال، سطح پتاسیم سرم اغلب پایین است تا بالا
[ترجمه ترگمان]برای مثال، در acidosis از اسهال، سطح پتاسیم سرم اغلب پایین است تا بالا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Treatment of combined metabolic acidosis and respiratory alkalosis is aimed at the underlying conditions.
[ترجمه گوگل]درمان اسیدوز متابولیک ترکیبی و آلکالوز تنفسی با هدف شرایط زمینه ای انجام می شود
[ترجمه ترگمان]درمان ترکیب متابولیک متابولیک و تنفس تنفسی با هدف شرایط اساسی انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In addition, full respiratory compensation for a metabolic acidosis may take up to 12 hours.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، جبران کامل تنفسی برای اسیدوز متابولیک ممکن است تا 12 ساعت طول بکشد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، جبران کامل تنفسی برای a متابولیک ممکن است تا ۱۲ ساعت طول بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Metabolic acidosis was resolved by both hemoglobin solutions, but not by dextran.
[ترجمه گوگل]اسیدوز متابولیک با هر دو محلول هموگلوبین حل شد، اما نه با دکستران
[ترجمه ترگمان]در هر دو راه حله ای هموگلوبین قابل حل شدن است، اما نه به وسیله dextran
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Methanol can cause poisoning, systemic acidosis, optic nerve damage and central nervous system ( CNS ) effects.
[ترجمه گوگل]متانول می تواند باعث مسمومیت، اسیدوز سیستمیک، آسیب عصب بینایی و اثرات سیستم عصبی مرکزی (CNS) شود
[ترجمه ترگمان]Methanol می تواند موجب مسمومیت، acidosis سیستمیک، آسیب عصب بینایی و اثرات سیستم عصبی مرکزی (CNS)شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Metabolic acidosis, leukocytosis, high C-reactive protein and blood urea nitrogen levels were all poor prognostic factors.
[ترجمه گوگل]اسیدوز متابولیک، لکوسیتوز، پروتئین واکنشی C بالا و سطوح نیتروژن اوره خون، همه عوامل پیش آگهی ضعیف بودند
[ترجمه ترگمان]- های متابولیک، leukocytosis، پروتئین بالا - واکنش پذیری بالا و سطح نیتروژن اوره، همه عوامل تشخیصی ضعیف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Severe hypoxemia, hypercapnia, and metabolic acidosis with symptoms of target organ or tissue hypoxia may ensue if prompt therapy is not instituted.
[ترجمه گوگل]هیپوکسمی شدید، هیپرکاپنیا و اسیدوز متابولیک همراه با علائم هیپوکسی اندام هدف یا بافت ممکن است در صورت عدم انجام درمان فوری ایجاد شود
[ترجمه ترگمان]اختلالات شدید، hypercapnia، و acidosis متابولیک با نشانه های ارگان یا بافت هدف ممکن است رخ دهد اگر درمان سریع انجام نشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The most predictable compensation is the hyperventilation that occurs in simple metabolic acidosis.
[ترجمه گوگل]قابل پیش بینی ترین جبران، هیپرونتیلاسیون است که در اسیدوز متابولیک ساده رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]The جبران، hyperventilation است که در سیستم های متابولیک ساده رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A positive base excess is associated with metabolic alkalosis, and a negative base excess is associated with metabolic acidosis. 301-30
[ترجمه گوگل]بیش از حد باز مثبت با آلکالوز متابولیک همراه است و بیش از حد باز منفی با اسیدوز متابولیک همراه است 301-30
[ترجمه ترگمان]یک مازاد بر پایه مثبت با alkalosis متابولیک مرتبط است، و یک مازاد پایه منفی همراه با acidosis متابولیک در ارتباط است ۳۰۱ - ۳۰
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This equation is applicable to patients with simple metabolic acidosis, and can not be extended to include those with metabolic alkalosis.
[ترجمه گوگل]این معادله برای بیماران مبتلا به اسیدوز متابولیک ساده قابل اجرا است و نمی‌توان آن‌ها را به کسانی که آلکالوز متابولیک دارند تعمیم داد
[ترجمه ترگمان]این معادله برای بیماران با acidosis متابولیک ساده قابل اجرا است و نمی توان آن را تعمیم داد تا افراد مبتلا به متابولیک متابولیک را در بر گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[علوم دامی] اسیدوز ؛
[شیمی] اسیدوز (کم شدن pH خون و بافت ها)، ترشاک

انگلیسی به انگلیسی

• abnormally high level of acid in the blood (medical)

پیشنهاد کاربران

✅ واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : acid/osis ✅ تلفظ واژه: as - i - DŌ - sis ✅ معادل فارسی و توضیح واژه: اسیدوز: اسیدی شدن غیرطبیعی مایعات بدن ✅ اجزاء و عناصر واژه در پزشکی ( ریشه، پیشوند یا پسوند ) : -
[پزشکی] اسیدوز: اسیدی شدن غیرطبیعی مایعات بدن
acidosis ( تغذیه )
واژه مصوب: اسیدباری
تعریف: وضعیتی که براثر افزایش غلظت اسید یا کاهش ذخایر قلیایی در خون و بافت های بدن ایجاد میشود و به کاهش پ. هاش خون منجر میشود
اسیدی شدن خون
اسیدوز؛ افزایش غیرنرمال سطح اسید در خون

بپرس