acknowledgment

/ækˈnɑːlɪdʒmənt//əkˈnɒlɪdʒmənt/

معنی: تصدیق، سپاسگزاری، قبول، اقرار، خبر وصول، تشکر، شهادت نامه
معانی دیگر: خبروصول نامه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of acknowledging, or the fact of being acknowledged.
مترادف: admission, affirmation, answer, assent, avowal, concession, honor, profession, recognition, reply, response, salute
متضاد: disclaimer
مشابه: appreciation, concurrence, confession, credit, declaration, greeting, salutation

- The government's acknowledgment of the top-secret military bases surprised everyone.
[ترجمه گوگل] اعتراف دولت به پایگاه های نظامی فوق سری همه را شگفت زده کرد
[ترجمه ترگمان] آگاهی دولت از پایگاه های مخفی نظامی همه را شگفت زده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Signing the paper is an acknowledgment that you have received your order in good condition.
[ترجمه گوگل] امضای کاغذ به منزله تایید این است که سفارش خود را در شرایط خوبی دریافت کرده اید
[ترجمه ترگمان] امضا کردن این مقاله نشانه آن است که شما سفارش خود را در شرایط خوبی دریافت کرده اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- World acknowledgment of the new nation has brought a sense of optimism to the people.
[ترجمه گوگل] اعتراف جهانی به ملت جدید، حس خوش بینی را برای مردم به ارمغان آورده است
[ترجمه ترگمان] اعلام جهانی این ملت جدید حس خوش بینی به مردم را به ارمغان آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a formal expression of thanks.
مترادف: appreciation, recognition, thanks
مشابه: gratitude, gratuity, honorarium, tribute

- In his acknowledgement to his professor, he thanked her for both her guidance and support.
[ترجمه گوگل] او در قدردانی از استادش، از راهنمایی و حمایت او تشکر کرد
[ترجمه ترگمان] در اقرار خود به استاد، از او به خاطر راهنمایی و حمایت از او تشکر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The President's resignation appears to be an acknowledgment that he has lost all hope of keeping the country together.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسد استعفای رئیس‌جمهور تصدیق این است که او تمام امید خود را برای حفظ کشور از دست داده است
[ترجمه ترگمان]استعفای رئیس جمهور حاکی از آن است که او همه امید حفظ کشور را از دست داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This public acknowledgment of Ted's disability pained my mother.
[ترجمه گوگل]این اعتراف عمومی به ناتوانی تد مادرم را آزار داد
[ترجمه ترگمان]این خبر از ناتوانی تد به خاطر ضعف مادرم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I have received neither an acknowledgment nor a reply.
[ترجمه گوگل]من نه تأییدیه ای دریافت کرده ام و نه پاسخی
[ترجمه ترگمان]من نه جوابی دریافت کردم و نه یک جواب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was awarded a gold cup in acknowledgment of his creative achievements for the development of the company.
[ترجمه گوگل]به عنوان قدردانی از دستاوردهای خلاقانه خود برای توسعه شرکت، یک جام طلا به او اهدا شد
[ترجمه ترگمان]او به خاطر دستاوردهای خلاقانه اش برای توسعه این شرکت یک فنجان طلا دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This would be the first public acknowledgment of the role of union leaders in a Labour victory.
[ترجمه گوگل]این اولین اعتراف عمومی از نقش رهبران اتحادیه در پیروزی حزب کارگر خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این اولین اعلام عمومی از نقش رهبران اتحادیه ها در پیروزی حزب کارگر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Return of acknowledgment of service form by the defendant
[ترجمه گوگل]استرداد برگه تصدیق خدمت توسط متهم
[ترجمه ترگمان]بازگشت به اعلام وصول به شکل متهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Such an acknowledgment would tend to lead to either of two equally unpalatable conclusions.
[ترجمه گوگل]چنین تصدیقی به هر یک از دو نتیجه به همان اندازه ناخوشایند منجر می شود
[ترجمه ترگمان]چنین تاییدی تمایل دارد به هر کدام از دو نتیجه گیری ناخوشایند و ناخوشایند منجر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. No relevant issues were raised, no acknowledgment that rape is about male power, or even that it is wrong.
[ترجمه گوگل]هیچ موضوع مرتبطی مطرح نشد، هیچ اعترافی مبنی بر اینکه تجاوز جنسی مربوط به قدرت مرد است، یا حتی اشتباه بودن آن، مطرح نشد
[ترجمه ترگمان]هیچ مساله مرتبطی بدون تایید این موضوع مطرح نشد که تجاوز در مورد قدرت نرینه است، یا حتی این که اشتباه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Perhaps the ending is meant as a sad acknowledgment that people often destroy their own brightest hopes.
[ترجمه گوگل]شاید پایان به معنای تصدیق غم انگیزی باشد که مردم اغلب درخشان ترین امیدهای خود را نابود می کنند
[ترجمه ترگمان]شاید این پایان به این معنی است که مردم اغلب امیدهای درخشان خود را از بین می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Such acknowledgment indicates receipt of your order and carries no guarantee of availability.
[ترجمه گوگل]چنین تاییدی نشان دهنده دریافت سفارش شما است و هیچ تضمینی برای در دسترس بودن ندارد
[ترجمه ترگمان]چنین تاییدی، دریافت سفارش شما را نشان می دهد و هیچ تضمینی برای دسترسی به وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The sending application can request that a negative acknowledgment message be returned in such a case.
[ترجمه گوگل]درخواست ارسال کننده می تواند در چنین حالتی درخواست کند که یک پیام تأیید منفی برگردانده شود
[ترجمه ترگمان]درخواست ارسال می تواند درخواست کند که یک پیام تایید منفی در چنین موردی پاسخ داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The benefit to the donor was an acknowledgment of the donation in a printed bulletin.
[ترجمه گوگل]منفعت برای اهداکننده، تصدیق کمک مالی در یک بولتن چاپی بود
[ترجمه ترگمان]مزیت این اهدا کننده، آگاهی از اهدا کننده در یک بولتن چاپی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I wrote to him an ingenuous letter of acknowledgment, craving his forbearance a little longer.
[ترجمه گوگل]من برای او یک نامه قدردانی مبتکرانه نوشتم و کمی بیشتر آرزوی بردباری او را داشتم
[ترجمه ترگمان]من به او یک نامه ساده از تصدیق نامه نوشتم و او را کمی بیشتر دوست داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was the only acknowledgment he received from the Academy of Motion Picture Arts and Sciences in his career.
[ترجمه گوگل]این تنها تقدیرنامه ای بود که او از آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک در دوران حرفه ای خود دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]این تنها تاییدی بود که از آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تصدیق (اسم)
affirmation, admission, validity, acknowledgment, authentication, certification, verification, confirmation, ratification, avouchment, testimony, admittance, validation, intromission

سپاسگزاری (اسم)
acknowledgment, thank, gratitude, thanksgiving, gratuity

قبول (اسم)
admission, reception, imprimatur, agreement, compliance, acknowledgment, adoption, ratification, intromission

اقرار (اسم)
acknowledgment, confession, profession, avouchment

خبر وصول (اسم)
acknowledgment

تشکر (اسم)
acknowledgment, thank, gratitude

شهادت نامه (اسم)
acknowledgment, affidavit, certificate

انگلیسی به انگلیسی

• act of recognizing or admitting; certification; recognition of a gift, expression of thanks

پیشنهاد کاربران

تاییدیه
تصدیق، سپاسگزاری، قدردانی، تقدیر و تشکر
املای درست کلمه:
Acknowledgement
اقرارنامه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : acknowledge
✅️ اسم ( noun ) : acknowledgement
✅️ صفت ( adjective ) : acknowledged
✅️ قید ( adverb ) : _
پذیرش
اعلام وصول
سپاسنامه ( در آغاز کتاب )
قدردانی
تقدیر و تشکر
تقدیرنامه
در پژوهش
تشکر، قدردانی
در اصطلاح میشه، تایید
تایید ، آگهی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس