acquittal

/əˈkwɪtl̩//əˈkwɪtl̩/

معنی: برائت ذمه، تبرئه واریز، رو سفیدی
معانی دیگر: تبرئه، برائت، برائت ضمه، بخشودگی، معافیت قانونی، پرداخت بدهی، از عهده ی چیزی برآمدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the act of acquitting, or the fact or condition of being acquitted.
متضاد: conviction

- The jury's acquittal of the suspect surprised everyone.
[ترجمه گیلانه طاهرپرور] تبرئه کردن مظنون توسط هیئت منصفه، همه کس را شگفت زده کرد.
|
[ترجمه گوگل] تبرئه مظنون توسط هیئت منصفه همه را شگفت زده کرد
[ترجمه ترگمان] تبرئه هیات منصفه از این مظنون همه را شگفت زده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- When her acquittal was announced, she leapt up and hugged her lawyer.
[ترجمه گوگل] وقتی تبرئه او اعلام شد، او از جا پرید و وکیلش را در آغوش گرفت
[ترجمه ترگمان] وقتی تبرئه شد از جا جست و وکیل خود را در آغوش کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Despite his acquittal, he was looked upon with suspicion by the townspeople.
[ترجمه گوگل] علیرغم تبرئه شدنش، مردم شهر به او با سوء ظن نگاه کردند
[ترجمه ترگمان] با وجود برائت ذمه خود، مردم شهر نسبت به او بدگمان شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The jury returned an acquittal after only seventeen minutes.
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه تنها پس از هفده دقیقه حکم تبرئه را اعلام کرد
[ترجمه ترگمان]رای هیئت منصفه پس از هفده دقیقه به خیر گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Lack of evidence resulted in their acquittal.
[ترجمه گوگل]فقدان شواهد منجر به تبرئه آنها شد
[ترجمه ترگمان]فقدان مدارک منجر به تبرئه آن ها شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The trial resulted in an acquittal.
[ترجمه گوگل]محاکمه منجر به تبرئه شد
[ترجمه ترگمان]این محاکمه منجر به تبرئه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The trial judge had directed an acquittal.
[ترجمه گوگل]قاضی پرونده حکم تبرئه صادر کرده بود
[ترجمه ترگمان]قاضی دادگاه حکم برائت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was released from prison following his acquittal.
[ترجمه گوگل]وی پس از تبرئه از زندان آزاد شد
[ترجمه ترگمان]پس از تبرئه وی از زندان آزاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The case resulted in an acquittal.
[ترجمه گوگل]این پرونده منجر به تبرئه شد
[ترجمه ترگمان]این پرونده منجر به تبرئه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The jury voted 8-to-4 in favor of acquittal.
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه با 8 رای موافق در برابر 4 به تبرئه رای داد
[ترجمه ترگمان]هیات منصفه به نفع تبرئه به ۸ تا ۴ رای داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His arrest and ultimate acquittal on cocaine smuggling charges made headlines in the mid-1980s.
[ترجمه گوگل]دستگیری و تبرئه نهایی او از اتهامات قاچاق کوکائین در اواسط دهه 1980 خبرساز شد
[ترجمه ترگمان]دستگیری وی و تبرئه نهایی اتهامات قاچاق کوکائین در اواسط دهه ۱۹۸۰ به عناوین خبری تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. With regard to acquittal rates in the magistrates' courts, our data are too uncertain to draw firm conclusions as they are incomplete.
[ترجمه گوگل]با توجه به میزان تبرئه در دادگاه‌های قضایی، داده‌های ما برای نتیجه‌گیری قطعی آنقدر نامشخص هستند، زیرا ناقص هستند
[ترجمه ترگمان]با توجه به نرخ های تبرئه در دادگاه های جنحه، داده های ما بیش از اندازه نامطمئن هستند که نتیجه گیری قطعی داشته باشند چون آن ها ناقص هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The acquittal, however, did not spark riots, as had the King case.
[ترجمه گوگل]با این حال، تبرئه، مانند پرونده کینگ، باعث شورش نشد
[ترجمه ترگمان]با این حال تبرئه متهمان باعث بروز شورش نشد، همانطور که در مورد پادشاه صدق می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Nor does the fact of an acquittal debar the media from alleging that the defendant was really guilty after all.
[ترجمه گوگل]همچنین واقعیت تبرئه، رسانه ها را از ادعای اینکه متهم واقعاً مجرم بوده است، منع نمی کند
[ترجمه ترگمان]همچنین این حقیقت تبرئه کردن رسانه ها از ادعا مبنی بر اینکه متهم واقعا مجرم است، صادق نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A higher proportion of cases result in acquittal as the ages of the victims rises.
[ترجمه گوگل]با افزایش سن قربانیان، نسبت بیشتری از پرونده ها منجر به تبرئه می شود
[ترجمه ترگمان]نسبت بیشتر موارد منجر به تبرئه شدن سن قربانیان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The low proportion with an acquittal outcome probably reflects that the vast majority of these cases involve a guilty plea.
[ترجمه گوگل]نسبت کم با نتیجه تبرئه احتمالاً منعکس کننده این است که اکثریت قریب به اتفاق این پرونده ها شامل اعتراف گناه است
[ترجمه ترگمان]نسبت پایین با نتیجه تبرئه احتمالا نشان دهنده این است که اکثریت قریب به اتفاق این پرونده ها، یک درخواست مجرم را در بر دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. However, conflicting opinions of several doctors gained their acquittal.
[ترجمه گوگل]با این حال، نظرات متناقض چند پزشک باعث تبرئه آنها شد
[ترجمه ترگمان]با این حال، عقاید متناقض چندی از پزشکان تبرئه خود را به دست آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The judge upheld their acquittal.
[ترجمه گوگل]قاضی حکم تبرئه آنها را تایید کرد
[ترجمه ترگمان]قاضی تبرئه آن ها را تایید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برائت ذمه (اسم)
acquittal

تبرئه واریز (اسم)
acquittal

روسفیدی (اسم)
exoneration, acquittal

انگلیسی به انگلیسی

• act of declaring innocent; act of freeing from a debt or duty
acquittal is a formal declaration at the end of a trial that someone who has been accused of a crime is innocent.

پیشنهاد کاربران

تبرئه، برائت؛ برائت ذمه ( حقوق )
تبرئه
تبرئه، برائت
تصمیم دادگاه مبنی بر بی گناهی فرد
بی گناهی

بپرس