add on

/ˈædɑːn//ædɒn/

ضمیمه کردن، جزو چیز دیگر کردن، (امریکا) کالا یا چیز اضافی که در هنگام خرید برای تشویق به خریدار داده می شود

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an optional item that may be bought in addition to a main item to supplement or improve it.

(2) تعریف: in computing, a supplementary program or piece of code written to alter, enhance, or extend the behavior of a main program.

- The word processor has an add-on for the visually impaired.
[ترجمه گوگل] واژه پرداز دارای یک افزونه برای افراد کم بینا است
[ترجمه ترگمان] پردازشگر کلمه یک نقطه اضافه برای اختلالات بینایی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Holiday-makers can also add on a week in Majorca before or after the cruise.
[ترجمه گوگل]تعطیلات‌سازان همچنین می‌توانند یک هفته قبل یا بعد از سفر دریایی به مایورکا اضافه کنند
[ترجمه ترگمان]makers همچنین می توانند یک هفته قبل یا بعد از سفر دریایی به ماجورکا دست یابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They decided to add on rather than move.
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند به جای حرکت، اضافه کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها تصمیم گرفتند که به جای حرکت، به آن اضافه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Many loan application forms automatically add on insurance.
[ترجمه گوگل]بسیاری از فرم های درخواست وام به طور خودکار به بیمه اضافه می شوند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از فرم های درخواست وام به طور خودکار بر بیمه می افزاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Don't forget to add on your travelling expenses/add your expenses on.
[ترجمه گوگل]فراموش نکنید که هزینه های سفر خود را اضافه کنید / هزینه های خود را اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]فراموش نکنید که هزینه های سفر خود را اضافه کنید \/ هزینه خود را اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Such upgrades generally fix problems and add on a few minor features.
[ترجمه گوگل]چنین ارتقاءهایی معمولاً مشکلات را برطرف می کنند و چند ویژگی جزئی را اضافه می کنند
[ترجمه ترگمان]چنین upgrades عموما مشکلات را حل می کنند و به چند ویژگی کوچک اضافه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Then add on the local charge for sewerage disposal.
[ترجمه گوگل]سپس به هزینه محلی برای دفع فاضلاب اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]سپس بار محلی را برای دفع فاضلاب اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It also suffers from the lack of an authoritative formal definition, resulting in successive "add on" clarifications that have patched some of the holes in the original specification document.
[ترجمه گوگل]همچنین از فقدان یک تعریف رسمی معتبر رنج می‌برد که منجر به شفاف‌سازی‌های متوالی «افزودنی» می‌شود که برخی از حفره‌های سند مشخصات اصلی را اصلاح کرده است
[ترجمه ترگمان]همچنین از عدم وجود یک تعریف رسمی معتبر رنج می برد، که منجر به \"افزودن\" توضیحات بعدی بر \" clarifications هایی می شود که برخی از سوراخ ها را در سند استاندارد ویژگی تعمیر کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The carbon in the past, be add on paper face have autotype a material of the function, common front opposite has, so, two sides can be used.
[ترجمه گوگل]کربن در گذشته، بر روی صفحه کاغذ اضافه می شود، یک ماده از عملکرد خود را تایپ می کند، جلوی مشترک دارای عملکرد است، بنابراین، از دو طرف می توان استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]کربن در گذشته، باید بر روی صورت کاغذی اضافه شود و یک ماده از تابع را تشکیل دهد که جبهه مشترک در مقابل آن قرار دارد، بنابراین دو طرف می توانند مورد استفاده قرار گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I add on the left side the table or sidebar with option add custom links.
[ترجمه گوگل]من در سمت چپ جدول یا نوار کناری را با گزینه افزودن پیوندهای سفارشی اضافه می کنم
[ترجمه ترگمان]من قسمت چپ جدول را اضافه می کنم یا نوار کناری را با گزینه اضافه کردن پیوندهای سفارشی اضافه می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Or we might add on his behalf that Jarrell, a fine poet, was perhaps an even finer critic .
[ترجمه گوگل]یا ممکن است از طرف او اضافه کنیم که ژارل، شاعری خوب، شاید حتی منتقدی ظریف‌تر بود
[ترجمه ترگمان]یا شاید به خاطر او بگوییم که Jarrell، یک شاعر خوب، شاید حتی یک منتقد بهتر هم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The bank add on a 5 % handling charge for changing traveler's cheque.
[ترجمه گوگل]بانک برای تعویض چک مسافرتی 5 درصد هزینه جابجایی اضافه می کند
[ترجمه ترگمان]این بانک ۵ درصد هزینه رسیدگی به چک مسافرتی مسافر را اضافه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Add on a child and what have you got?
[ترجمه گوگل]به یک کودک اضافه کنید و چه چیزی دارید؟
[ترجمه ترگمان]یه بچه رو اضافه کن و چی گیرت میاد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The schoolfellow three years, add on two human of disposition comparisons to be congenial, those two arrive the same place, started the love to relate.
[ترجمه گوگل]هم مدرسه ای سه سال، اضافه کردن بر دو انسان از خلق و خوی مقایسه به همنوع، آن دو می رسند در همان مکان، شروع به عشق به ارتباط است
[ترجمه ترگمان]این دو نفر که در سه سال بیش از هم دوست بوده اند، دو نفر از comparisons را به یکدیگر اضافه می کنند، و آن دو به همان مکان می رسند و عشق را شروع می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Add on the card the flower to writing: " Rest. "
[ترجمه گوگل]روی کارت گل را به نوشتن اضافه کنید: "استراحت"
[ترجمه ترگمان]کارت را به نوشتن اضافه کنید: \" استراحت کنید \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Remember to add on the cost of a meal.
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید که هزینه یک وعده غذایی را اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]به یاد داشته باشید که هزینه یک وعده غذایی را اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] افزوده شده، مدارات، سیستمها یا دستگاههای سخت افزار ی که می توانند به یک کامپیوتر متصل شوند تا حافظه و کارایی آن را افزایش دهند .
[نساجی] نسبت برداشت - جذب واقعی در آهار

انگلیسی به انگلیسی

• component added to a computer in order to improve performance
an add-on is a piece of equipment that is attached to a computer to make it better or more efficient; a technical term in computing.

پیشنهاد کاربران

An add - on is a software or hardware component that can be added to an existing system or device to provide additional features or functionality. It is often used in the context of technology and software applications.
...
[مشاهده متن کامل]

افزونه یک نرم افزار یا جزء سخت افزاری است که می تواند به یک سیستم یا دستگاه موجود اضافه شود تا ویژگی ها یا عملکردهای اضافی را ارائه دهد. اغلب در زمینه فناوری و برنامه های نرم افزاری استفاده می شود.
For instance, a user might download an add - on for their web browser to block advertisements.
In gaming, players can purchase add - ons to unlock new levels or characters.
A smartphone user might install an add - on camera lens to enhance the device’s photography capabilities.

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-add-on/
الحاقیه
ضمیمه
add - on ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: برافزا
تعریف: برنامه‏ای که با تغییری کوچک در برنامه‏ای ازپیش موجود موجب بهبود آن می‏شود و ویژگی هایی تازه به آن می‏بخشد
الحاقی، ضمیمه، ضمیمه ای، اضافی، افزوده، افزونه
جانبی
An extra equipment that is added
a piece of equipment that can be connected to a computer to give it an extra use:
A printer is a useful add - on.
افزوده، ضمائم، افزونه
افزوده، افزونه، لوازم جانبی
add - on = برافزا
plug - in = افزایه
extension = افزونه
add - in = درافزا
snap - in = اسنپین
theme = پوسته
اشانتیون
افزوده
افزودنی
افزونه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس