adding

جمله های نمونه

1. adding water will reduce the strength of this drug
افزودن آب اثر این دارو را کم می کند.

2. they are adding a room to the building
آنها دارند یک اتاق به ساختمان اضافه می کنند.

3. he made an error in adding up the bill
در محاسبه ی صورتحساب اشتباه کرد.

4. the denotation of plural forms by adding "s"
نشان دادن اشکال جمع با افزودن "s"

5. the mean of 10, 9 and 14 is found by adding them together and dividing by three
میانگین 10 و 9 و 14 با جمع زدن آنها و تقسیم آنها بر سه به دست می آید.

6. He enforced his argument by adding details.
[ترجمه گوگل]او استدلال خود را با افزودن جزئیات به اجرا درآورد
[ترجمه ترگمان]او بحث خود را با اضافه کردن جزئیات اجرا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Happiness by adding those sad there the elements.
[ترجمه گوگل]شادی با افزودن عناصر غمگین وجود دارد
[ترجمه ترگمان]شادی از طریق افزودن آن عناصر غم انگیز در آنجا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Adding salt to food improves the flavour.
[ترجمه گوگل]افزودن نمک به غذا باعث بهبود طعم می شود
[ترجمه ترگمان]افزودن نمک به غذا طعم آن را بهبود می بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Adding these figures up we can find the answer.
[ترجمه گوگل]با جمع کردن این ارقام می توانیم پاسخ را پیدا کنیم
[ترجمه ترگمان]با اضافه کردن این ارقام می توانیم پاسخ را پیدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The college biology department has diversified by adding new courses in biotechnology.
[ترجمه گوگل]بخش زیست شناسی کالج با افزودن دوره های جدید در بیوتکنولوژی متنوع شده است
[ترجمه ترگمان]دپارتمان بیولوژی این دانشکده با افزودن دوره های جدید در بیوتکنولوژی، تنوع یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We reckon your pay with our adding machine.
[ترجمه گوگل]ما پرداخت شما را با دستگاه اضافه کننده خود محاسبه می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما حساب می کنیم که پول شما با ماشین adding
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. McDermot Software is growing fast, adding another 100 employees to its payroll over the last year.
[ترجمه گوگل]نرم افزار مک درموت به سرعت در حال رشد است و در سال گذشته 100 کارمند دیگر را به لیست حقوق و دستمزد خود اضافه کرده است
[ترجمه ترگمان]شرکت نرم افزاری McDermot در حال رشد سریع است و ۱۰۰ کارمند دیگر را به سیاهه پرداخت خود در طول سال گذشته اضافه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Flush out the pipes with cold water after adding the cleaning powder.
[ترجمه گوگل]پس از افزودن پودر پاک کننده، لوله ها را با آب سرد بشویید
[ترجمه ترگمان]بعد از اضافه کردن پودر تمیز کردن، لوله ها را با آب سرد خالی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Sift the flour finely before adding it to the mixture.
[ترجمه گوگل]آرد را قبل از اضافه کردن به مخلوط، ریز الک کنید
[ترجمه ترگمان]آرد را به خوبی قبل از اضافه کردن آن به مخلوط اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Try to break the habit of adding salt to your food at the table.
[ترجمه گوگل]سعی کنید عادت نمک اضافه کردن به غذایتان را سر سفره ترک کنید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید عادت افزودن نمک به غذای خود را کنار میز بشکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Everyone will be invited to vote, he said,[Sentence dictionary] adding that voting is likely to be via the web.
[ترجمه گوگل]او گفت که همه برای رای دادن دعوت خواهند شد، [فرهنگ جملات] و افزود که رأی گیری احتمالاً از طریق وب خواهد بود
[ترجمه ترگمان]او گفت که همه برای رای دادن دعوت خواهند شد و افزود که رای گیری احتمالا از طریق وب خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] افزون

انگلیسی به انگلیسی

• act or process of combining one thing with another

پیشنهاد کاربران

- در نظر گرفتن
- لحاظ کردن
افزودن، اضافه کردن
اضافه کردن
حساب کردن

بپرس