address

/ˈæˌdres//əˈdres/

معنی: نشانی، خطاب، ادرس، نطق، خطابه، نام و نشان، سرنامه، طرزخطاب، خطابت، عنوان، مهارت، ارسال، خطاب کردن، نشانی دادن، قراول رفتن، دستور دادن، اداره کردن، عنوان نوشتن، سخن گفتن، متوجه کردن، مخاطب ساختن، درست کردن
معانی دیگر: آدرس، آدرس نوشتن، مخاطب قرار دادن، صحبت کردن، نوشتن به، توجه کردن، مورد ملاحظه قرار دادن، سخنرانی، سخنوری، طرز گفتار، سبک سخنوری، (جمع) خواستگاری، جویایی احوال، (ورزش گلف) برای زدن توپ جبهه گرفتن، (در تیراندازی با کمان) بدن را به حال کمان گیری و هدف گیری در آوردن، (کامپیوتر) نشانی دادن، vt :درست کردن، مرتب کردن، متوجه ساختن، نظارت کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a formal speech, lecture, or other communication.
مترادف: lecture, oration, speech, talk
مشابه: declamation, discourse, eulogy, sermon

- We listened carefully to the President's address.
[ترجمه sepideh] ما به دقت به سخنرانی رییس جمهور گوش دادیم.
|
[ترجمه رضا البرز] ما به دقت به سخرانی رییس جمهور گوش دادیم
|
[ترجمه گوگل] ما با دقت به صحبت های رئیس جمهور گوش دادیم
[ترجمه ترگمان] با دقت به آدرس رئیس جمهور گوش دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the place where one resides, designated by the number and name of street or road and the name of city, state, or province.
مشابه: domicile, dwelling, home, house, lodging, residence

- The child was lost and didn't know her exact address.
[ترجمه Foroughgh] کودک گم شده بود و آدرس دقیق را بلد نبود.
|
[ترجمه گوگل] کودک گم شده بود و آدرس دقیق او را نمی دانست
[ترجمه ترگمان] بچه گم شده و نشانی دقیق او را نمی دانست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The package had been sent to the wrong address.
[ترجمه 😊MIRSMH] بسته به آدرس اشتباه فرستاده شده بود .
|
[ترجمه ترجمه مهدی] بسته به ادرس اشتباهی فرستاده شده است
|
[ترجمه گوگل] بسته به آدرس اشتباهی ارسال شده بود
[ترجمه ترگمان] بسته به آدرس اشتباهی فرستاده شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: such information used on mailed correspondence.
مشابه: whereabouts

- The address goes on the front of the envelope.
[ترجمه گوگل] آدرس در جلوی پاکت قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان] آدرس روی پاکت نوشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: personal manner of conversing with others.
مترادف: air, manner
مشابه: approach, bearing, comportment, demeanor, deportment, mien, port

- I find him somewhat brusque in his address.
[ترجمه عسگری] من ایشون رو در گفتارش کمی تند دیدم.
|
[ترجمه گوگل] من او را در خطابش تا حدودی بی ادب می بینم
[ترجمه ترگمان] او را تا حدی خشن در آدرسش می بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: skill in handling or managing anything.
مترادف: adroitness, expertise, facility, skill
متضاد: ineptitude, maladroitness
مشابه: approach, dexterity, faculty, ingenuity, knack, mastery

- She completed the job with her usual address.
[ترجمه پرستو واصلی] او کار را با مهارت معمول خود تکمیل کرد
|
[ترجمه گوگل] او کار را با آدرس همیشگی خود تکمیل کرد
[ترجمه ترگمان] او کار را با آدرس معمول خود به پایان رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: addresses, addressing, addressed
مشتقات: addresser (n.)
(1) تعریف: to communicate with; speak to.
مترادف: speak to, talk to
مشابه: aim, cast, direct, greet, hail, halloo, lecture, treat

- When he said that, he was addressing me, not you.
[ترجمه parsigirl.ir] وقتی او این حرف را زد، منظورش به من بود نه به تو.
|
[ترجمه گوگل] وقتی این را گفت، خطاب به من بود، نه تو
[ترجمه ترگمان] وقتی این حرف را زد، به من گفت: نه تو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The President will address the full Congress next week.
[ترجمه گوگل] رئیس جمهور هفته آینده در کنگره سخنرانی خواهد کرد
[ترجمه ترگمان] رئیس جمهور هفته آینده به کنگره کامل سخنرانی خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to direct attention to; deal with or be concerned with.
مترادف: deal with
متضاد: avoid, ignore, shun
مشابه: tackle, talk, turn

- The council boldly addressed problems that had been ignored in the past.
[ترجمه زباری] مجلس با شجاعت، مشکلاتی که در گذشته پشت گوش انداخته شده بود را در دستور کار قرار داد.
|
[ترجمه گوگل] شورا با جسارت به مشکلاتی پرداخت که در گذشته نادیده گرفته شده بود
[ترجمه ترگمان] این شورا با شجاعت مشکلاتی را که در گذشته نادیده گرفته شده بود، مورد خطاب قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The mayor promised to address the issue during his first year in office.
[ترجمه گوگل] شهردار قول داد در اولین سال ریاست خود به این موضوع رسیدگی کند
[ترجمه ترگمان] شهردار قول داد که به این مساله در طول سال اول ریاست جمهوری رسیدگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to write the details of location on, for delivery.
مشابه: direct, label, route

- I addressed the letter to him in Paris.
[ترجمه .] من نامه را برای او به پاریس پست کردم
|
[ترجمه گوگل] نامه را در پاریس خطاب به او کردم
[ترجمه ترگمان] نامه را برای او در پاریس نوشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to direct the attention or speech of.
مترادف: devote, direct
مشابه: apply

- He addressed himself to the issue.
[ترجمه گوگل] خودش به این موضوع پرداخت
[ترجمه ترگمان] خود را مخاطب قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. address the judge as "your honor"!
قاضی را ((عالیجناب)) خطاب کن !

2. address the letter with a red pen
نشانی را با قلم قرمز روی (پاکت) نامه بنویس.

3. her address was formal and measured
سخنرانی او رسمی و سنجیده بود.

4. his address lasted two hours
نطق او دو ساعت طول کشید.

5. please address your questions to the platform
لطفا اظهارات خود را به سخنران خطاب بفرمایید.

6. please address your remarks to the bench
لطفا دادگاه را مخاطب قرار دهید.

7. the address was written on the outside of the box
نشانی روی جعبه نوشته شده بود.

8. to address those present
حاضران را مخاطب قرار دادن

9. virtual address
نشانی مجازی

10. forwarding address
نشانی جدید،نشانی

11. his old address
نشانی سابق او

12. write the address on the envelope
نشانی را روی پاکت بنویس.

13. he mistook the address and went to the wrong house
او نشانی را اشتباه کرد و به خانه ی عوضی رفت.

14. i know his address
من نشانی او را بلدم.

15. i retrieved his address from the files
نشانی (پیشین) او را از روی پرونده ها به دست آوردم.

16. write down your address
نشانی خود را بنویسید.

17. do you know his address by any chance?
آیا شما نشانی او را بر حسب اتفاق می دانید؟

18. it is incorrect to address the president by his first name
صدا زدن رییس جمهور با اسم اول او مناسبت ندارد.

19. his perverse insistance to know my address and phone number
اصرار لجوجانه ی او برای دانستن نشانی و شماره ی تلفن من

20. you can reach me at this address
با این نشانی می توانی به من دسترسی داشته باشی.

21. please forward our letters to our new address
لطفا نامه های ما را به آدرس جدیدمان بفرستید.

22. please notify us of your change of address
لطفا تغییر نشانی خود را به آگاهی ما برسانید.

23. individualized checks on which the individual's name and address have been printed
چک های بانکی اختصاصی که نام و نشانی شخص روی آن چاپ شده است

24. two tons of rice were consigned to the company's address
دو تن برنج به آدرس شرکت فرستاده شد.

25. the servant blundered and delivered the money at the wrong address
مستخدم اشتباه لپی کرد و پول ها را به آدرس عوضی تحویل داد.

26. Do you still live at the same address?
[ترجمه بهنوش عافیت‌طلب] آدرس خانه تان هنوز همان است؟
|
[ترجمه گوگل]آیا هنوز در همان آدرس زندگی می کنید؟
[ترجمه ترگمان]هنوزم تو همون آدرس زندگی می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. The cheque was posted to your home address yesterday.
[ترجمه گوگل]چک دیروز به آدرس منزل شما ارسال شد
[ترجمه ترگمان]چک دیروز به آدرس خانگی شما ارسال شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Do you want your address printed at the top of the letter?
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید آدرس شما در بالای نامه چاپ شود؟
[ترجمه ترگمان]می خواهید نشانی شما در بالای نامه چاپ شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. He dialled 999 and stammered his name and address.
[ترجمه گوگل]او 999 را گرفت و نام و آدرس خود را لکنت زبان کرد
[ترجمه ترگمان]او با پلیس تماس گرفت و نام و نشانی خود را به زبان آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. Please note my change of address.
[ترجمه زهرا] لطفا به تغییر آدرس من توجه داشته باشید.
|
[ترجمه گوگل]لطفا به تغییر آدرس من توجه کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا آدرس من رو بنویس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نشانی (اسم)
address, token, password

خطاب (اسم)
address

ادرس (اسم)
address, superscription

نطق (اسم)
address, speech, lecture, utterance, oration, peroration

خطابه (اسم)
address, lecture, oration, sermon, precept, allocution, prelection

نام و نشان (اسم)
address

سرنامه (اسم)
address, superscription, heading, letterhead

طرز خطاب (اسم)
address

خطابت (اسم)
address, word, speech, lecture, rhetoric

عنوان (اسم)
way, address, cause, reason, motive, head, excuse, manner, title, superscription, heading, caption, headline, pretext, method, capitulary, fashion, salvo, lemma

مهارت (اسم)
skill, craft, address, agility, dexterity, proficiency, ingenuity, adroitness, deftness, artfulness, workmanship, knack, expertness

ارسال (اسم)
address, transmission, forwarding, dispatch, transmittance, transmittal, consignment, intromission, transmittancy

خطاب کردن (فعل)
address

نشانی دادن (فعل)
address

قراول رفتن (فعل)
address, direct, aim

دستور دادن (فعل)
address, intuit, direct

اداره کردن (فعل)
address, execute, operate, conduct, direct, man, moderate, manage, manipulate, administer, run, rule, wield, administrate, keep, steer, helm, chairman, preside, engineer, officiate, stage-manage

عنوان نوشتن (فعل)
address, title

سخن گفتن (فعل)
address, discourse, speak, talk, remark, say, converse

متوجه کردن (فعل)
address, arrest attention

مخاطب ساختن (فعل)
accost, address

درست کردن (فعل)
right, clean, agree, make, adapt, address, fix, devise, trim, regulate, fettle, organize, gully, make up, weave, build, fashion, concoct, integrate, compose, indite, emend, mend, redd, straighten

تخصصی

[کامپیوتر] آدرس، نشانی دادن، نشانی . - آدرس ( نشانی ) - عددیا الگوی بیتی که مکانی را در حافظه کامپیوتر مشخص می کند. هر مکانی دارای آدرس جداگانه ای است . حرف و عددی که معرف ستون وسطر یک سلول در برنامه صفحه گسترده است
[برق و الکترونیک] آدرس، نشانی - نشانی مکان خاصی در حافظه که دسته ای از داده ها در ان ذمخیره شده اند . نشانی یک دیسک ران عموماً مشخص کننده ی سیلندر، شیار و قطاع است . هر نشانی با توالی خاص از حروف یا اعداد تعریف می شودکه مکان داده ها در رایانه یا هر وسیله ی جانبی خاص را مشخص می کند .
[حقوق] (موضوعی را) مورد بحث قرار دادن، (ادعایی را) متوجه کسی کردن، مخاطب قرار دادن

انگلیسی به انگلیسی

• location; description of a location; (computers) number specifying a location in a computers's memory or on a disk; (computers) unique name or code identifying each computer and user (e.g. url, email address); lecture; speech
direct to; speak to; direct to a specific destination, mark with an address (as in a letter or package); refer
your address is the number of the house, the name of the street, and the town where you live.
if a letter is addressed to you, your name and address are written on it.
if you address a problem or address yourself to it, you deal with it.
if you address a group of people, you give a speech to them. verb here but can also be used as a count noun. e.g. mr bush is expected to deliver a short inaugural address.

پیشنهاد کاربران

شناسایی یک مشکل و سعی در رسیدگی به آن و مرتفع کردنش
در حالت فعل:
1. مخاطب قرار دادن، طرفِ صحبت قرار دادن، خطاب کردن به
2. عنوان نوشتن روی، نشانی نوشتن روی ( نامه، بسته )
3. ارسال کردن، فرستادن ( درخواست، شکایت و غیره )
4. پرداختن به، بذلِ توجه کردن به، عنایت داشتن به ( رسمی )
...
[مشاهده متن کامل]

5. سخنرانی کردن برای
address oneself to
مبادرت ورزیدن به، پرداختن به، توجه کردن به
در حالت اسم:
1. نشانی، آدرس
2. خطابه، سخنرانی
3. طرزِ سخن، شیوۀ گفتار
4. اظهارِ عشق ( ادبی در جمع )
public address system
پخشِ سخنرانی با بلندگو
form of address
عنوان ( در خطاب به اشخاص )
pay one's addresses to a lady
به زنی اظهارِ عشق کردن

ترجمه ( ( حل و فصل کردن ) ) برای این کلمه اشتباهه. برای اشاره به حل و فصل یک موضوع یا مسئله از فعل ( ( tackle ) ) استفاده کنید.
address به معنی رسیدگی کردن هست / رسیدگی کردن به یک مشکل یا مسئله.
فرقشون چیه؟ شما اول به یک مسئله رسیدگی میکنید تا بعد بتونید اونو حل و فصل کنید.
You will address me as sir به من بگو آقا
رفع ، حل کردن
در حقوق میتواند به معنای درگیر کردن ( در مورد یک موضوع ) دخالت دادن ( یک چیز )
مواجهه و بررسی کردن
پرداختن به یک مساله
یکی از معانی مهم و کاربردی این کلمه عبارت است از:
پرداختن ( به موضوعی )
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
آدرس
محلی که می توان ارزهای دیجیتال را به صورت رشته ای از حروف و اعداد به آن و از طریق آن ارسال کرد.
Architecture is a technical form of art addressed to ordinary people.
معماری یک فرم فنی از هنر است که مردم عادی را مخاطب قرار میدهد.
معماری یک فرم فنی از هنر است که به مردم عادی رسیدگی میکند. / کدوم معنی درسته؟
سخنرانی
پیگیری، پیگیری کردن
Governments should take steps to address AIDS
رسیدگی کردن، پرداختن به یه مشکل
to solve a problem
برطرف کردن
حل کردن مشکلی
If we don't address this we will hare a big problem
سر تیتر
هدف اصلاح قراردادن
دوستان گرامی وقتی مفهوم کلمه یا عبارتی را ازطریق کمک کاربران متوجه میشویم حداقل کاری که میتوانیم بکنیم، لایک کردن آن معنی به منظور دلگرم نمودن آن مترجم برای ادامه کار و کمک بیشتر آتی به خودمان است. زبان فارسی مانند سایر داشته هایمان برای بقا نیازمند کمک همه فارسی دانان است.
در معنای فعل:
● نشانی دادن
● مخاطب قرار دادن
● رسیدگی کردن
● نطق کردن، سخنرانی کردن
سخنرانی ، یا نطق
President rallied the nation a
refresh late night video address
ریس جمهور تقویت کرد ملت رو به امیدو روحیه دادن دوباره در سخنرانی دیشب ویدیویی
address to
تمرکز و پرداختن به مشکل یا موضوع ( برای یافتن راه حل )
In the next meeting, the town officials will address themselves to the issue of privacy.
در جلسه بعدی، مسئولان شهر به موضوع حریم خصوصی می پردازند.
مورد هدف قرار دادن
نشانی یا ادرس
توضیحاتی در رابطه با address به معنای نشانی
در حالت اول address ( به معنای نشانی ) به جزئیات مکانی یک چیز اشاره می کند. مثلا به نام کشور، شهر، خیابان، کوچه و شماره پلاک یک ساختمان. در انگلیسی ترتیب نوشتن این آدرس برعکس فارسی از جزئی به کلی نوشته می شود. در حالت معمول وقتی با address مواجه می شویم منظور آدرس منزل است و اگر بخواهیم به آدرس کار و غیره اشاره کنیم از work address استفاده می کنیم.
...
[مشاهده متن کامل]

در حالت دوم address ( به معنی آدرس ) به نشانی یا آدرس در فضای مجازی اشاره می کند. مثلا: آدرس ایمیل یا آدرس وب سایت.
توضیحاتی در رابطه با address به معنای رسیدگی کردن
فعل address در این کاربرد تقریبا به معنای رسیدگی کردن در فارسی است. در تعریف اصلی فعل address به معنای فکر کردن راجع به مسئله و موقعیت و بعد تصمیم گرفتن راجع به آن مسئله و موقعیت است. این فعل در زبان انگلیسی در موقعیت های رسمی کاربرد دارد.
توضیحاتی در رابطه با address به معنای سخنرانی کردن
فعل address در این کاربرد به معنای سخنرانی کردن است ولی معمولا برای سخنرانی های رسمی استفاده می شود. در فارسی وقتی از سخنرانی کردن صحبت می کنیم بیشتر منظورمان فردی پشت تریبون است که در سالنی سخنرانی می کند. اما در انگلیسی لزوما به این معنی نیست و هر وقت فردی برای افراد دیگر به طور رسمی صحبت میکند از فعل address استفاده می کنند. این فعل در زبان انگلیسی در موقعیت های رسمی کاربرد دارد.
توضیحاتی در رابطه با address به معنای مورد خطاب قرار دادن
فعل address در این کاربرد معنایی تقریبا نزدیک به مورد خطاب قرار دادن در فارسی دارد. در تعریف اصلی این فعل به معنای مستقیما با کسی حرف زدن است، مثلا:
any questions should be addressed to your teacher ( تمام سوال ها را مستقیما باید از معلم خود بپرسید. )
تاکید فعل address در این جمله به این معنی است که دانش آموزان باید رو در رو و مستقیم از معلم سوال ها را بپرسند. این فعل در زبان انگلیسی در موقعیت های رسمی کاربرد دارد.
منبع: سایت بیاموز

توضیح دادن به ، توجیه کردن ، قانع کردن
برطرف کردن
مثلا address panic and generalized anxiety = برطرف کردن پنیک و اضطراب فراگیر
Address :
مقابله
This Program Equips You With Leadership Skills Needed To Address Contemporary Challenges.
این برنامه شما را با مهارت های رهبری مورد نیاز برای مقابله با چالش های معاصر مجهز می کند.
address ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: نشانی
تعریف: عدد یا نمادی که مکان معینی از حافظه را مشخص کند و با ارجاع به آن بتوان به محتوای آن مکان دست یافت
مقابله کردن ( با مشکل و معضل )
در برخورد با. . .
پیگیری کردن، در پیگیری، در مواجهه با
اداره کردن، در اداره. . . ، مدیریت کردن، در مدیریت
پرداختن به، در پرداختن به
بررسی کردن
حل و فصل کردن، رفع کردن
Deal with
یعنی حل و فصل کردن
یک مشکل را حل کردن.
توجیه کردن
مورد توجه قرار دادن
خطاب قرار دادن
Adv1 example : It’s important to address any differences between boys and girls without assigning blames.
معنی : مهمه که هر تفاوتی بین دخترها و پسرها را بدون انداختن تقصیر گردن کسی مورد توجه قرار دهیم
address a problem/question/issue etc :
if you address a problem, you start trying to solve it
( Formal )
1 - آدرس، نشانی ( اسم )
2 - مورد ملاحظه قرار دادن ( فعل )
to give attention to or deal with a matter or problem
برآورده کردن
مخاطب قرار دادن،
پرداختن به. . . .
بر طرف کردن، اداره کرده
روی چیزی کار کردن
پاسخگو بودن
Address:superscribe
روی پاکت یا بسته نام و نشانی نوشتن
deal with
درست کردن، مرتب کردن - بر طرف کردن
address the following requested change ( s ) . تغییرات درخواست شده زیر را برطرف کنید.
مورد ملاحظه قرار دادن،
متوجه ساختن،
نشانی دادن
1 ) We have already begun to address the problem
2 ) US says Iran must address its concerns for sanctions relief beyond nuclear deal

...
[مشاهده متن کامل]

سامان دادن
درست کردن
مرتب و منظم کردن
1 ) . . .
Firstly, we'll plant mature pine trees to provide shelter and shade just to the right of the supermarket in Days Road. In order to address the traffic problems

حکمی که قاضی میده
خطاب قرار دادن
در دستور کار قرار دادن، به بحث گذاشتن، مطرح کردن، پرداختن، عنایت کردن، جلب کردن نظر
آدرس دادن
به نقل از هزاره:
1. مخاطب قرار دادن، طرف صحبت قرار دادن، خطاب کردن به
2. [نامه، بسته] عنوان نوشتن روی؛ نشانی نوشتن روی
3. [درخواست، شکایت و غیره] ارسال کردن، فرستادن
4. ( رسمی ) پرداختن به، بذل توجه کردن به، عنایت داشتن به
...
[مشاهده متن کامل]

5. سخنرانی کردن برای
1. نشانی، آدرس
2. خطابه، سخنرانی
3. طرز سخن، شیوه ی گفتار
4. ( ادبی، درجمع ) اظهار عشق

پوشش دادن
بررسی قرار دادن ( در پلیمر )
تعریفی که یکی از کاربران، آقای مجتبی عیوض، ارائه دادن درست است ولی، ریشه ای که از واژه Address طبق گفته ایشون گرفته شده ترکی و فارسی نیست. دوست عزیز مطالعه کن بعد نظر بده. دوستان تو دیکشنری وبستر که منبع قابل اطمینانی هم هست ریشه اغلب واژه ها از جمله واژه آدرس، اومده و می تونید استفاده کنید.
پرداختن به. . .
( مثال:
address these problems
پرداختن به این مسائل )

پرداختن به
پرداختن ( به موضوعی )
رتق وفتق کردن، رفع ( و رجوع ) کردن
آدرس ، نشانی
can I have your address
میتونم آدرس شما رو داشته باشم؟ 🈁
بررسی کردن، پرداختن ( سر و کله زدن )
فعل:آدرس نوشتن
تعریف:to describe a location
نشانی ، نشانی دادن
سخنرانی رسمی اظهار کردن، کلام رسمی به زبان آوردن ( مثل "سایونارا" که ژاپنی ها موقع سلام میگن )
آدرس کردن یا پست کردن
طرف سخن
با مشکل یا مسئله ای سر و کله زدن
مدیریت کردن
از بین بردن
شناختن کسی ، شناسایی کردن ، معرفی کردن
در نظر گرفتن
در میان گذاشتن
رسیدگی، حل کردن مشکل
رسیدن به
هدف قرار دادن
مربوط بودن
توضیح دادن، اشاره کردن
مخاطب قرار دادن
رسیدگی کردن
مورد خطاب قرار دادن
خطاب کردن ( به فردناهمه چیز )
خطاب کردن
مرتفع کردن - برآورده کردن
مورد توجه قرار دادن
I didn’t really address the problem directly.
حل کردن ( ریاضی )
حل و فصل کردن - رفع ( نیاز ) کردن
بررسی کردن
معرفی کردن
آدرس و نشانی در اسم - صحبت کردن و سخنرانی کردن در فعل - رسیدگی کردن به یک مشکل و حل آن
شناسایی کردن
کنترل کردن
آدرس واژه ترکیبی ایرانی است و دیگر نیازی به معادل فارسی ندارد و فرانسوی ها ( adresse یا address ) از ما گرفتن!
آد: واژه ای ترکی - اسم، نام، نشان، اثر، ردپا
رِس: بُن فعل رسیدن
معنی: نشانی، مقصد - عنوان و نام کسی بَر سَر نامه یا پُشت بَسته ( پاکت ) و. . .
اشاره کردن
مطرح کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٨٨)

بپرس