adhere to

تخصصی

[حقوق] پیوستن یا ملحق شدن (به معاهده)، پذیرفتن

پیشنهاد کاربران

پایبند - پیرو - مطیع - وفادار بودن
You adhere to that resolution
هنوز بر سر تصمیم خودت هستی؟
Adherence to this truth—“walking” in it—is vital for salvation.
پایبندی به این حقیقت، یعنی �رفتار� بر طبق آن، امری حیاتی برای نجات است.
...
[مشاهده متن کامل]

The city's inhabitants will not adhere to this agreement.
مردم شهر دیگر به این پیمان وفادار نمی مانند.
He said all I needed to do was adhere to the code.
گفت تنها کاری که باید بکنم، پیروی از دستورالعمل هاست.

تاکیدبر
پیروی کردن از . وفادار بودن به . چسبیدن به
ضمیمه کردن
تعلق خاطر به
All drivers must adhere to speed limits.
تمام رانندگان بایستی از محدودیت سرعت پیروی کنند.
پیروی از، وفاداری به، چسبیدن به
پایبندبودن
پروراندن
رعایت کردن ( قانون )

بپرس