adherence

/ədˈhɪrəns//ədˈhɪərəns/

معنی: چسبیدن، تبعیت، چسبندگی، طرفداری، پیوستگی، الصاق، هوا خواهی، دوسیدگی
معانی دیگر: چسبش، پیروی، پایمردی، وفاداری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or condition of adhering.
مترادف: attachment
مشابه: coalescence, cohesion, concretion, observance, tenacity

- The club demands strict adherence to its policy regarding guests.
[ترجمه گوگل] باشگاه خواستار رعایت دقیق سیاست خود در مورد مهمانان است
[ترجمه ترگمان] این باشگاه خواستار پایبندی شدید به سیاست خود در مورد میهمانان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: steady or faithful attachment or devotion, as to a person, party, or principle; faithfulness; fidelity.
مترادف: devotion, fealty, fidelity, loyalty
مشابه: allegiance, attachment, respect

جمله های نمونه

1. his adherence to religion
پیروی او از مذهب

2. the adherence of paint to wood
چسبیدن رنگ به چوب

3. a slavish adherence to fashion
پیروی کورکورانه از مد روز

4. she reproves blind adherence to fashion
او مخالف پیروی کورکورانه از مد است.

5. His rigid adherence to the rules made him unpopular.
[ترجمه گوگل]پایبندی سفت و سخت او به قوانین باعث شد که او محبوبیت نداشته باشد
[ترجمه ترگمان]پایبندی جدی او به قوانین، او را منفور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The teacher demanded adherence to the rules.
[ترجمه گوگل]معلم خواستار رعایت قوانین شد
[ترجمه ترگمان]معلم خواستار پایبندی به قوانین شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their religious adherence is not to the established church.
[ترجمه گوگل]پایبندی مذهبی آنها به کلیسای مستقر نیست
[ترجمه ترگمان]پایبندی مذهبی آن ها به کلیسای established نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was noted for his strict adherence to the rules.
[ترجمه گوگل]او به دلیل رعایت دقیق قوانین مورد توجه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او به خاطر پایبندی شدید او به قوانین مورد توجه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Through their properties of adherence to vascular or foreign surfaces and their aggregation with other platelets they can initiate haemostasis.
[ترجمه گوگل]آنها از طریق خاصیت چسبندگی به سطوح عروقی یا خارجی و تجمع آنها با سایر پلاکت ها می توانند هموستاز را شروع کنند
[ترجمه ترگمان]از طریق ویژگی های آن ها نسبت به سطوح خارجی یا خارجی و تجمع آن ها با دیگر پلاکت ها، آن ها می توانند haemostasis را آغاز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The impossibility of guaranteeing adherence to parental wishes was acknowledged by the government in the provisions of the 1980 Education Act.
[ترجمه گوگل]عدم امکان تضمین پایبندی به خواسته های والدین توسط دولت در مفاد قانون آموزش و پرورش 1980 تصدیق شده است
[ترجمه ترگمان]عدم امکان تضمین پایبندی به خواسته های والدین در مقررات مصوب سال ۱۹۸۰ توسط دولت تایید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I began this discussion by saying that adherence to systematic nomenclature is a limiting kind of freedom.
[ترجمه گوگل]من این بحث را با گفتن این نکته آغاز کردم که پایبندی به نامگذاری سیستماتیک نوعی محدودیت از آزادی است
[ترجمه ترگمان]من این بحث را با گفتن این که پایبندی به نام گذاری سیستماتیک، نوعی آزادی محدود است، آغاز کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Adherence to ethnic identities appears to be growing in strength all over the world.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که پایبندی به هویت های قومی در سراسر جهان در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]پایبندی به هویت های نژادی در سراسر جهان در حال رشد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For him, regulationism meant adherence to the values and ordered hierarchy of the governing elite as much as to sanitary reform.
[ترجمه گوگل]برای او، مقررات گرایی به معنای پایبندی به ارزش ها و سلسله مراتب دستوری نخبگان حاکم و اصلاحات بهداشتی بود
[ترجمه ترگمان]برای او، regulationism به معنای پایبندی به ارزش ها و سلسله مراتب دستور نخبگان حاکم به اندازه اصلاحات بهداشتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Soviet side then reiterated adherence to the Moscow agreement.
[ترجمه گوگل]سپس طرف شوروی پایبندی به توافق مسکو را تکرار کرد
[ترجمه ترگمان]پس از آن اتحاد جماهیر شوروی مجددا پایبندی به توافق نامه مسکو را تکرار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چسبیدن (اسم)
adherence, adhesion

تبعیت (اسم)
amenability, adherence, subordination, allegiance, citizenship, dependence, dependency, vassalage, citizenry

چسبندگی (اسم)
stick, adherence, cohesion, tenacity, pastiness

طرفداری (اسم)
support, adherence, advocacy, favoritism, siding, partiality, adhesion, approbation, backstop, approval, backing, partisanship, sponsorship

پیوستگی (اسم)
affinity, connection, conjugation, juncture, alliance, union, association, incorporation, adherence, cohesion, continuity, conjunction, affiliation, bond, unity, coalition, concrescence, connexion, zygosis, joinder

الصاق (اسم)
attachment, adherence, adhesion, sticking

هواخواهی (اسم)
adherence, devotion, zealotry

دوسیدگی (اسم)
adherence, adhesion

تخصصی

[برق و الکترونیک] پیوستگی، انسجام
[زمین شناسی] چسبندگی
[ریاضیات] چسبیدگی، چسبندگی، دوسیدگی
[نفت] چسبندگی - حد چسبندگی

انگلیسی به انگلیسی

• devotion, support; clinging, sticking
adherence to a rule or agreement is obeying it exactly.
your adherence to a particular belief or opinion is the fact that you support it.

پیشنهاد کاربران

هواخواهی، طرفداری؛ تبعیت، پیروی؛ وفاداری
وفاداری، پایبندی، هواداری
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : adhere
اسم ( noun ) : adherence / adhesion / adherent / adhesive
صفت ( adjective ) : adhesive
قید ( adverb ) : _
وابستگی
رعایت، تبعیت
دنباله روی
تبعیت، اطاعت، پایبندی
مداومت
پایبندی

بپرس