advantages


معنی: محسنات
معانی دیگر: مزایا علوم نظامى : برتریها

جمله های نمونه

1. certain advantages accrue to people when they reach adulthood
وقتی افراد به سن بلوغ می رسند امتیازات بخصوصی به آنها تعلق می گیرد.

2. the advantages and disadvantages of this job cancel each other out
مزایای این شغل جنبه های منفی آن را خنثی می کند.

3. the advantages of a level temperature
فواید حرارت ثابت

4. the advantages of free trade over against government monopolies
فواید تجارت آزاد در مقایسه با انحصارات دولتی

5. the advantages of physical exercise
فواید ورزش بدنی

6. the advantages of punctuality
فواید وقت شناسی

7. the advantages of this drug must be weighed against its disadvantages
فواید این دارو باید با مضار آن همسنجی شود.

8. the advantages that attach to wealth
مزایای وابسته به ثروت

9. the chief advantages of this book
مزایای عمده ی این کتاب

10. the many advantages of education
فواید بسیار آموزش و پرورش

11. the eminence of new york is primarily due to natural advantages
برتری نیویورک در درجه ی اول مدیون موهبت های طبیعی می باشد.

مترادف ها

محسنات (اسم)
advantages

تخصصی

[حسابداری] مزایا

پیشنهاد کاربران

هویژگی ها.
هوویژگیگان.
خوبی ها، مزایا، ویژگی ها، نکات مثبت

برتری
امتیازات
محاسن
ویژگی ها
فواید
خوبی ها

مزایا

بپرس