advertiser

/ˈædvərˌtaɪzər//ˈædvətaɪzə/

اگاهی دهنده، اعلان کننده

جمله های نمونه

1. We bet the Weatherfield Advertiser was a rattling good read under Ken's editorship.
[ترجمه گوگل]ما شرط می‌بندیم که آگهی‌دهنده Weatherfield تحت سردبیری کن بسیار خوب خوانده شده بود
[ترجمه ترگمان]شرط می بندم که advertiser Weatherfield خیلی زیاد زیر دست کن لا مطالعه کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The old town crier was an advertiser.
[ترجمه گوگل]گریه کننده شهر قدیمی یک تبلیغ کننده بود
[ترجمه ترگمان]جارچی قدیمی شهر advertiser بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The advertiser seems to suggest that it could be, if you ate their product.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسد که تبلیغ‌کننده پیشنهاد می‌کند که اگر محصول او را بخورید، ممکن است چنین باشد
[ترجمه ترگمان]The به نظر می رسد که اگر شما محصول آن ها را خورده اید به نظر می رسد که می تواند باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Poole Advertiser has slightly more advanced software than the Messenger Group but both systems are evolving almost daily.
[ترجمه گوگل]Poole Advertiser نرم‌افزار پیشرفته‌تری نسبت به گروه مسنجر دارد، اما هر دو سیستم تقریباً روزانه در حال پیشرفت هستند
[ترجمه ترگمان]پول Advertiser پول بیشتری نسبت به گروه پیام رسان دارد، اما هر دو سیستم تقریبا هر روز در حال تحول هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. By law, an advertiser can't use a person's name for commercial purposes without permission.
[ترجمه گوگل]طبق قانون، یک تبلیغ‌کننده نمی‌تواند بدون اجازه از نام شخص برای مقاصد تجاری استفاده کند
[ترجمه ترگمان]در قانون، an نمی تواند بدون اجازه از نام فرد برای اهداف تجاری استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The creative advertiser has the function of stimulating arousal in buyers.
[ترجمه گوگل]تبلیغ کننده خلاق عملکرد تحریک برانگیختگی در خریداران را دارد
[ترجمه ترگمان]The خلاق، وظیفه تحریک برانگیختگی در خریداران را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Imagine the value to a food advertiser of having its message located in a special recipe section that can be detached from the magazine for permanent use for the homemaker.
[ترجمه گوگل]ارزش یک تبلیغ‌کننده مواد غذایی را در نظر بگیرید که پیامش در بخش دستور پخت خاصی قرار دارد که می‌توان آن را از مجله جدا کرد تا برای خانه‌دار استفاده دائمی کند
[ترجمه ترگمان]ارزش یک آگهی غذایی را تصور کنید که در بخش ویژه ای از دستور غذا قرار دارد و می تواند از مجله برای استفاده دائمی برای این زن خانه دار جدا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If an advertiser wants to promote beautiful colors, patterns, or textures.
[ترجمه گوگل]اگر تبلیغ کننده می خواهد رنگ ها، الگوها یا بافت های زیبا را تبلیغ کند
[ترجمه ترگمان]اگر an می خواهد رنگ های زیبا، الگو و یا بافت زیبایی را ترویج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Then, sign up as an advertiser with any number of affiliate programs.
[ترجمه گوگل]سپس، به عنوان یک تبلیغ کننده با هر تعداد از برنامه های وابسته ثبت نام کنید
[ترجمه ترگمان]سپس، به عنوان یک advertiser با هر تعداد از برنامه های وابسته ثبت نام کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The advertiser split off from his partner and started a company of his own.
[ترجمه گوگل]تبلیغ کننده از شریک خود جدا شد و شرکتی برای خود راه اندازی کرد
[ترجمه ترگمان]The از شریک خود جدا شد و شرکتی از خود را آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. How to better understand advertiser s media management matrix and process?
[ترجمه گوگل]چگونه ماتریس و فرآیند مدیریت رسانه تبلیغ‌کننده را بهتر درک کنیم؟
[ترجمه ترگمان]چگونه می توان ماتریس و فرآیند مدیریت رسانه advertiser را بهتر درک کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The advertiser of actor cruel achieved 150 200 at present already near 200.
[ترجمه گوگل]تبلیغ کننده بازیگر cruel در حال حاضر به 150 200 رسیده است که نزدیک به 200 است
[ترجمه ترگمان]The of، که در حال حاضر ۲۰۰ نفر است، در حال حاضر نزدیک به ۲۰۰ نفر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The catalogue gives a list advertiser.
[ترجمه گوگل]کاتالوگ یک لیست تبلیغ کننده را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این کاتالوگ، advertiser را به شما می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the false advertisement behavior, advertiser, advertising operator, advertising releaser, and recommender in the false advertisement areCo-tortfeasors and should undertake joint indemnity.
[ترجمه گوگل]در رفتار تبلیغاتی نادرست، تبلیغ‌کننده، اپراتور تبلیغات، منتشرکننده تبلیغات و توصیه‌کننده در آگهی‌های دروغین متخلف هستند و باید غرامت مشترک را متقبل شوند
[ترجمه ترگمان]در رفتار تبلیغاتی نادرست، advertiser، operator تبلیغاتی، releaser تبلیغاتی، و توصیه گر در تبلیغ دروغین areCo - tortfeasors و باید غرامت مشترکی را تقبل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• promoter, one who publicizes (generally in order to sell goods or services); person whose business is advertising; adman; one who publicly announces (also advertizer)
an advertiser is a person or company that pays for something to be advertised on television, in a newspaper, or on posters.

پیشنهاد کاربران

تبلیغ کننده، آگهی دهنده
advertiser ( بازاریابی )
واژه مصوب: تبلیغ کننده
تعریف: فرد یا بنگاه یا شرکت یا سازمانی که به تبلیغ محصول یا خدمت می پردازد
رسانه های تبلیغاتی
تبلیغات چی
تبلیغ کننده

بپرس