affecting

/əˈfektɪŋ//əˈfektɪŋ/

موثر، متاثر کننده، تاثرآور، محرک احساسات، ظاهرساز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: affectingly (adv.)
• : تعریف: emotionally moving.
مشابه: moving, pathetic, poignant, tearful, touching

- The final scene of the film is powerful and affecting.
[ترجمه گوگل] صحنه پایانی فیلم قدرتمند و تاثیرگذار است
[ترجمه ترگمان] صحنه نهایی فیلم بسیار قدرتمند و موثر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The recent hot, humid weather is affecting air quality.
[ترجمه گوگل]هوای گرم و مرطوب اخیر کیفیت هوا را تحت تاثیر قرار داده است
[ترجمه ترگمان]هوای گرم و مرطوب اخیر بر کیفیت هوا تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A mysterious illness is affecting all the animals.
[ترجمه گوگل]یک بیماری مرموز همه حیوانات را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه ترگمان] یه بیماری مرموز داره همه حیوانات رو تحت تاثیر قرار میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Dense / thick fog is affecting roads in the north and visibility is poor.
[ترجمه گوگل]مه غلیظ / غلیظ جاده ها را در شمال تحت تاثیر قرار داده و دید ضعیف است
[ترجمه ترگمان]مه غلیظ و غلیظ بر جاده ها در شمال تاثیر می گذارد و دید ضعیف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A computer model is used to predict forces affecting the aircraft in flight.
[ترجمه گوگل]یک مدل کامپیوتری برای پیش بینی نیروهای تاثیرگذار بر هواپیما در حال پرواز استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]یک مدل کامپیوتری برای پیش بینی نیروهای موثر بر هواپیما در پرواز استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The strike affecting the country's largest airline is producing easy pickings for smaller companies.
[ترجمه گوگل]اعتصابی که بزرگترین شرکت هواپیمایی کشور را تحت تأثیر قرار می دهد، انتخاب آسانی را برای شرکت های کوچکتر ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]این اعتصاب که بزرگ ترین شرکت هواپیمایی کشور را تحت تاثیر قرار داده است، در حال تولید طعمه های آسان برای شرکت های کوچک تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Widespread flooding is affecting large areas of Devon.
[ترجمه گوگل]سیل گسترده مناطق وسیعی از دوون را تحت تاثیر قرار داده است
[ترجمه ترگمان]سیل گسترده بر مناطق بزرگی از Devon تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Lack of parking space is affecting the town's all-important tourist industry.
[ترجمه گوگل]کمبود فضای پارکینگ بر صنعت توریستی شهر تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]فقدان فضای پارکینگ بر صنعت گردشگری مهم شهر تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Pollution is affecting many creatures lower down the food chain.
[ترجمه گوگل]آلودگی بر بسیاری از موجودات پایین زنجیره غذایی تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]آلودگی بر بسیاری از موجودات در زنجیره غذایی تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The real disease affecting the country is inflation.
[ترجمه گوگل]بیماری واقعی که کشور را تحت تاثیر قرار می دهد تورم است
[ترجمه ترگمان]بیماری واقعی که بر کشور تاثیر می گذارد تورم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The reduced consumer demand is also affecting company profits.
[ترجمه گوگل]کاهش تقاضای مصرف کننده نیز بر سود شرکت تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]تقاضای کاهش مصرف نیز بر سود شرکت تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The troubles that are affecting the company are more than just growing pains.
[ترجمه گوگل]مشکلاتی که شرکت را تحت تأثیر قرار می دهد چیزی بیش از دردهای فزاینده است
[ترجمه ترگمان]مشکلاتی که بر این شرکت تاثیر می گذارند بیشتر از درد رو به افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He promised to tackle the workaday matters affecting people's daily lives.
[ترجمه گوگل]او قول داد که به مسائل روزمره که بر زندگی روزمره مردم تأثیر می گذارد رسیدگی کند
[ترجمه ترگمان]او قول داد که مسائل مربوط به زندگی روزمره مردم را حل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The radio news reported power outages affecting 50 homes.
[ترجمه گوگل]اخبار رادیویی از قطع برق 50 خانه خبر داد
[ترجمه ترگمان]رسانه های خبری گزارش دادند که قطعی برق در حدود ۵۰ خانه را تحت تاثیر قرار داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She is constantly under pressure and it is affecting her health.
[ترجمه گوگل]او دائماً تحت فشار است و سلامتی او را تحت تأثیر قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]او دائما تحت فشار است و بر سلامت او تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• moving, stirring, touching; exciting

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : affect
✅️ اسم ( noun ) : affection / affectation
✅️ صفت ( adjective ) : affectionate / affected / affecting / affective
✅️ قید ( adverb ) : affectionately / affectedly / affectingly / affectively
تحت تاثیر
تاثیرگذار
اثرگذاری، تاثیرگذاری
تاثیر

تاثر آور
It was a deeply affecting story .
داستان عمیقا" تاثر آور بود .
موثر بر

بپرس