affirmed

جمله های نمونه

1. he affirmed his candidacy
او نامزدی خود در انتخابات را با صراحت اعلام کرد.

2. they affirmed a policy of religious toleration
آنها بر سیاست آزادی مذهبی تاکید می کردند.

3. The House of Lords affirmed that the terms of a contract cannot be rewritten retrospectively.
[ترجمه گوگل]مجلس اعیان تایید کرد که شرایط یک قرارداد را نمی توان به صورت گذشته بازنویسی کرد
[ترجمه ترگمان]مجلس لردها تایید کرد که شرایط یک قرارداد را نمی توان به صورت گذشته نگر بازنویسی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The general affirmed rumors of an attack.
[ترجمه گوگل]ژنرال شایعات حمله را تأیید کرد
[ترجمه ترگمان]ژنرال شایعات حمله را تایید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She affirmed that all was well.
[ترجمه گوگل]او تأیید کرد که همه چیز خوب است
[ترجمه ترگمان]او تایید کرد که همه چیز خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She affirmed her intention to apply for the post.
[ترجمه گوگل]او قصد خود را برای درخواست این پست تایید کرد
[ترجمه ترگمان]او قصد خود را برای درخواست برای این پست تایید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The ministry affirmed that the visit had been postponed.
[ترجمه گوگل]این وزارتخانه تایید کرد که این دیدار به تعویق افتاده است
[ترجمه ترگمان]این وزارتخانه تصریح کرد که این دیدار به تعویق افتاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The appellate court affirmed the judgement of the lower court.
[ترجمه گوگل]دادگاه تجدیدنظر حکم دادگاه بدوی را تایید کرد
[ترجمه ترگمان]دادگاه استیناف قضاوت دادگاه بدوی را تایید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He affirmed his allegiance to the president.
[ترجمه گوگل]وی بر وفاداری خود به رئیس جمهور تاکید کرد
[ترجمه ترگمان]او وفاداری خود به رئیس جمهور را تایید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He affirmed himself to be right.
[ترجمه گوگل]او حق با خودش را تایید کرد
[ترجمه ترگمان]خود را محق می دانست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He affirmed his love for her.
[ترجمه گوگل]او عشق خود را به او تأیید کرد
[ترجمه ترگمان]او عشق خود را نسبت به او تایید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The witness affirmed to the facts.
[ترجمه گوگل]شاهد واقعیت ها را تأیید کرد
[ترجمه ترگمان]شاهد واقعیت ها را تایید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. "This place is a dump,[sentence dictionary]" affirmed Miss T.
[ترجمه گوگل]خانم تی تأیید کرد: "این مکان یک زباله دانی است، [فرهنگ جملات] "
[ترجمه ترگمان]دوشیزه تی تایید کرد: \" این محل یک زباله دان است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The decision was affirmed by the Court of Appeal.
[ترجمه گوگل]این تصمیم توسط دادگاه تجدید نظر تایید شد
[ترجمه ترگمان]این تصمیم توسط دادگاه استیناف تایید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He affirmed that he was responsible.
[ترجمه گوگل]او تأیید کرد که مسئولیت دارد
[ترجمه ترگمان]او تایید کرد که او مسئول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• acknowledged, confirmed; declared to be true

پیشنهاد کاربران

تنفیذ شده
تصدیق شده، تاییدشده، مورد تایید، تصریح شده، اذعان شده، اظهارشده

بپرس