afford

/əˈfɔːrd//əˈfɔːd/

معنی: حاصل کردن، از عهده برامدن، تهیه کردن، دادن، موجب شدن، استطاعت داشتن
معانی دیگر: (معمولا با can یا be able) استطاعت داشتن، بضاعت داشتن، وسع مالی داشتن، قدرت مالی (برای خرید یا خرج) داشتن، (معمولا با can) انجام کاری بدون عواقب ناخوشایند

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: affords, affording, afforded
مشتقات: affordable (adj.)
(1) تعریف: to have enough money to purchase (something); be able to meet (an expense).
مشابه: bear, manage, meet, pay, provide, support

- I can't afford such an expensive car.
[ترجمه محمد امین] من قدرت خرید چنین ماشین گرانی را ندارم
|
[ترجمه Arash] من وسع مالی زیادی ندارم تا بتوانم چنین ماشین گران قیمتی را بپردازم
|
[ترجمه مرجان] من از پسِ خرید چنین ماشین گرانی بر نمی آیم.
|
[ترجمه علی .ط] من اسطاعت مالی برای خریدن چنین ماشین گرونی رو ندارم
|
[ترجمه S.H.] من توان مالی خرید چنین ماشین گرانی را ندارم.
|
[ترجمه Tavasoli] من توانایی خرید چنین ماشینی را نداریم
|
[ترجمه کلارا] من از پس همچین ماشین گرانی بر نمیام
|
[ترجمه 💚🖤🩷🖤] من نمی توانم این ماشین گران را ندارم
|
[ترجمه XY] خریدن این ماشین گران قیمت فرا تر از توان من است
|
[ترجمه گوگل] من توان خرید چنین ماشین گران قیمتی را ندارم
[ترجمه ترگمان] من نمی تونم از پس این ماشین گرون قیمت بر بیام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They couldn't afford living in Manhattan, so they moved to Brooklyn.
[ترجمه مرجان] آنها از پسِ مخارج زندگی در منهتن برنیامدند؛ بنابراین به بروکلین نقل مکان کردند.
|
[ترجمه آناهیتا] آنها قدرت مالی زندگی در منهتن را نداشتند ، بنا براین آنها به بروکلین نقل مکان کردند
|
[ترجمه گوگل] آنها توانایی مالی زندگی در منهتن را نداشتند، بنابراین به بروکلین نقل مکان کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها نمی توانستند در منهتن زندگی کنند، بنابراین به بروکلین نقل مکان کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to be able to do (something) without fear of serious consequences.
مترادف: bear
مشابه: chance, manage, risk, spare, stand

- We can afford to take our time with this project because there is no deadline and no urgency about money right now.
[ترجمه گوگل] ما می توانیم وقت خود را با این پروژه صرف کنیم زیرا در حال حاضر هیچ مهلت و فوریتی در مورد پول وجود ندارد
[ترجمه ترگمان] ما می توانیم زمان خود را با این پروژه در نظر بگیریم، زیرا هیچ مهلتی و هیچ فوریت در مورد پول در حال حاضر وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Can you really afford to take a month off from work?
[ترجمه A.A] قدرت مالی داری که بتونی یکماه مرخصی بگیری؟
|
[ترجمه saeed] آیا واقعا این توانایی مالی رو داری که یک ماه بیکار بشی؟
|
[ترجمه گوگل] آیا واقعاً می توانید یک ماه از کار خود را مرخصی بگیرید؟
[ترجمه ترگمان] آیا واقعا می توانید یک ماه مرخصی بگیرید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I can't afford to get another speeding ticket; if I do, I'll lose my license.
[ترجمه مریم ستاری] توانایی پرداخت یه برگه جریمه دیگه بخاطر سرعت بالا رو ندارم، اگر سرعتم بالاباشه گواهینامه ام را از دست میدم
|
[ترجمه محسن] توانایی جریمه شدن به خاطر سرعت را ندارم. اگر جریمه بشوم گواهینامه ام را از دست میدهم.
|
[ترجمه محسن] توانایی یک جریمه شدن دیگه ای رو به خاطر سرعت ندارم. اگه جریمه بشم گواهینامه ام رو از دست میدم ( تصحیح شد )
|
[ترجمه گوگل] من نمی توانم بلیط دیگری برای سرعت گرفتن بخرم اگر این کار را بکنم، گواهینامه ام را از دست خواهم داد
[ترجمه ترگمان] اگر این کار را بکنم، license را از دست خواهم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to provide or make possible.
مترادف: provide
مشابه: furnish, give, lend, offer, supply

- Travels affords the opportunity to explore other cultures.
[ترجمه گوگل] سفرها فرصتی برای کشف فرهنگ های دیگر فراهم می کند
[ترجمه ترگمان] سفره ای فضایی این فرصت را دارند که فرهنگ های دیگر را کشف کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- These large windows afford a wonderful view of the mountains.
[ترجمه پردیس] این پنجره های بزرگ چشم اندازی عالی از کوه ها دارند
|
[ترجمه گوگل] این پنجره های بزرگ منظره فوق العاده ای از کوه ها را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان] این پنجره های بزرگ نمایی عالی از کوه ها دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- These specially designed courses afford learning a language in a natural way.
[ترجمه گوگل] این دوره های ویژه طراحی شده استطاعت یادگیری زبان را به روش طبیعی دارند
[ترجمه ترگمان] این دوره های ویژه طراحی شده قادر به یادگیری زبان به روش طبیعی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This unexpected trip to Chicago afforded me the chance to look up an old friend there.
[ترجمه گوگل] این سفر غیرمنتظره به شیکاگو این فرصت را به من داد تا به دنبال یک دوست قدیمی در آنجا بگردم
[ترجمه ترگمان] این سفر غیر منتظره به شیکاگو فرصت پیدا کردن یک دوست قدیمی را به من داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. can you afford to buy this mansion?
آیا قدرت خرید این کاخ را دارید؟

2. he cannot afford to buy it
توان خریدش را ندارد.

3. i can afford to tell you bluntly that . . .
می توانم رک به شما بگویم که . . .

4. i can't afford the time
وقتش را ندارم.

5. i can't afford to wait any longer
به صلاحم نیست (نمی توانم) دیگر صبر کنم.

6. they can ill afford to refuse our proposal
آنان به سختی می توانند پیشنهاد ما را رد کنند.

7. this jewel is an extravagance you cannot afford
این جواهر تجملی است که تو استطاعت آن را نداری

8. i am not interested in your carpet; moreover, i can't afford it
علاقه ای به فرش شما ندارم ; علاوه بر این،استطاعت آن را هم ندارم.

9. The team can't afford to foul up in this game.
[ترجمه گوگل]تیم نمی تواند در این بازی خطا کند
[ترجمه ترگمان]تیم نمیتونه توی این بازی کثیف بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She cannot afford a new dress.
[ترجمه سعید] او توانایی خرید یک لباس نو را ندارد.
|
[ترجمه گوگل]او نمی تواند یک لباس جدید بخرد
[ترجمه ترگمان] اون نمیتونه یه لباس جدید بخره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Having bought the house, they couldn't afford to furnish it.
[ترجمه A.A] بعداز خرید خانه آنها نتوانستند اسباب اثاثیه اش را تامین کنند
|
[ترجمه گوگل]پس از خرید خانه، توان مالی برای مبله کردن آن را نداشتند
[ترجمه ترگمان]پس از خرید خانه نمی توانستند آن را تهیه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We can't afford to go abroad this summer.
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم تابستان امسال به خارج از کشور برویم
[ترجمه ترگمان]ما نمی تونیم این تابستون بریم بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. No ordinary families can afford to hire servants.
[ترجمه گوگل]هیچ خانواده معمولی نمی تواند برای استخدام خدمتکار هزینه کند
[ترجمه ترگمان]هیچ خانواده معمولی نمی تواند خدمتکاران را استخدام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. How can he afford to buy himself a brand new car?
[ترجمه الهام] او چگونه میتواند برای خود یک ماشین با برند جدید تجاری خریداری کند؟
|
[ترجمه A.A] چگونه او قدرت مالی داره که خودش یک اتومبیل نو نو بخره؟
|
[ترجمه گوگل]او چگونه می تواند برای خودش یک ماشین کاملا نو بخرد؟
[ترجمه ترگمان]چطور استطاعت خرید یک ماشین نو را دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He couldn't then afford the money to go on the trip.
[ترجمه M] او نمی توانست از عهده ی خرج سفر بربیاید
|
[ترجمه گوگل]پس از آن او نمی توانست پولی برای رفتن به سفر بپردازد
[ترجمه ترگمان]اون وقت نتونست پول رو به سفر بره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حاصل کردن (فعل)
get, acquire, obtain, afford, generate

از عهده برامدن (فعل)
afford, acquit, cope, tackle, answer

تهیه کردن (فعل)
get, process, supply, afford, administer, cater, provide, furnish, purvey, administrate, harness, put out

دادن (فعل)
concede, give, hand, admit, impute, afford, mete, grant, render, pay, come through, endue, indue

موجب شدن (فعل)
cause, inure, afford, bring, entail, evince, originate, incur

استطاعت داشتن (فعل)
afford

انگلیسی به انگلیسی

• be able to do without difficulty; be able to pay for; supply, provide, give to oneself or to another
if you can afford something, you have enough money to be able to pay for it.
if you say that you cannot afford to allow something to happen, you mean that it would be harmful or embarrassing to you if it did happen.

پیشنهاد کاربران

afford ( v ) ( əˈfɔrd ) =to have enough money or time to be able to buy or to do sth, e. g. Can we afford a new car. affordable ( adj ) , affordably ( adv ) , affordability ( n ) ( əˌfɔrdəˈbɪlət̮i ) ,
afford
✅afford
یعنی از پس کاری برامدن ، از عهده ی مخارج برآمدن. مثال:
Many smaller companies simply can not afford to buy health insurance for employees and remain in business.
✅effort
یعنی تلاش و کوشش. این واژه اسم است. برای ساختن فعل از make استفاده می کنیم. مثال:
...
[مشاهده متن کامل]

She made an effort to change the subject of the conversation.

از پس مخارج چیزی بر آمدن
1 - اگر بحث مالی باشد: استطاعت مالی داشتن
2 - اگر بحث مالی نباشد: توان کافی برای این کار را نداشتن
3 - جرئت راستگویی نداشتن
به طور کلی نتوانستن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : afford
✅️ اسم ( noun ) : affordability
✅️ صفت ( adjective ) : affordable
✅️ قید ( adverb ) : affordably
جور کردن
Afford= pay
انجام کاری بدون ریسک پیامدهای منفی
only aristocrats could afford to stoop to such practices
قائل شدن، اعطا کردن
the minimum rights afforded to workers
حداقل حقوقی که برای کارگران قائل است
afford ( verb ) = بضاعت داشتن، وسع مالی داشتن، وسع کسی رسیدن، از پس خرید چیزی بر آمدن/زمان کافی داشتن، پول کافی داشتن، فضای کافی داشتن/فراهم آوردن/متحمل شدن، قادر بودن، تامین کردن، تهیه کردن
examples:
...
[مشاهده متن کامل]

1 - Can we afford a new car?
آیا ما بضاعت خرید یک ماشین جدید را داریم؟
2 - I can't afford to buy a German car.
من بضاعت خرید یک اتومبیل آلمانی را ندارم.
3 - he could afford the house because of current low interest rates.
او به خاطر نرخ پایین بهره سود توانست از پس خرید خانه بر آید.
4 - Few people are able to afford cars like that.
تعداد کمی از مردم قادر به خرید چنین خودروهایی هستند.
5 - She couldn't afford the time off work to see him.
او نمی توانست زمان مرخصی کار را برای دیدن او بگذارد.
6 - Debt is not necessarily a bad thing if the consumer can afford to pay it back.
اگر مصرف کننده بتواند هزینه آن را پس بدهد ، بدهی الزاماً چیز بدی نیست.
7 - The government scholarship afforded opportunity for her to study car design in Germany
بورسیه دولتی فرصتی را برای او فراهم کرد تا در آلمان طراحی خودرو بخواند.
8 - He can't afford to live expenses because his pension does not cover his living expenses.
او نمی تواند مخارج زندگی خود را تامین کند زیرا حقوق بازنشستگی او مخارج زندگی او را پوشش نمی دهد.

وقت کافی برای انجام کاری رو داشتن.
اجازه دادن
To be able to do something without risk of adverse consequences.
To bear
To stand
توان کاری را داشتن
تحمل چیزی را داشتن
I can't afford to loose you!
تحمل از دست دادنت رو ندارم!
...
[مشاهده متن کامل]

To have ( a resource such as money or time ) available or to spare.
در دست داشتن پول/زمان/انرژی و غیره . . . به اندازه کافی برای اختصاص دادن به چیزی یا کاری یا به کسی اعطا کردن ( یا برای از دست دادن. )
Can't afford
به اندازه کافی چیزی ( پول - زمان . . . ) نداشتن
We can't afford the power to take blind shot at it, hoping to kill it.
Star Trek TOS

قدرت خرید داشتن
خریداری کردن، تهیه کردن
تامین کردن
درخور
draw on
تاب آوردن؛ متحمل شدن؛ از پس هزینه برآمدن
استطاعت مالی
توان خرید
to have enough money to be able to buy or do something
( ibid )

( usually used with can, could or be able to, especially in negative sentences or questions )
( oxford )
مقرون به صرفه نبودن= it difficult to afford
از عهده چیزی بر آمدن
we can't afford rent a bigger house
ما از عهده اجاره خونه بزرگ تر بر نمیایم 📙
از پس چیزی برآمدن
وسع مالی داشتن ( برای خرید یا خرج کردن )
have enough money to be able to pay for sth
تهیه کردن
هزینه کردن
توانایی مالی داشتن
1 - توان مالی داشتن، استطاعت داشتن، پول کافی داشتن
i cant afford to live in this city on my own.
2 - وقت کافی داشتن
I really want to take part but i cant afford the time.
3 - if u cant afford to do sth u must not do it because it would cause problems for :you
I cant afford to make another driving mistake or ill lose my license
4 - to provide facilities or opportunity
the law will afford protection to employees
تهیه کردن، فراهم کردم، تامین کردن
فراهم کردن ، ایجاد کردن
پذیرفتن / قبول کردن
پس امدن از عهده ی کاری
Spare the money. 1
Spare, give up. 2

میتونم هزینه کنم :I can afford
I can't afford to buy a German car
من نمیتونم برای خرید یک اتومبیل آلمانی هزینه کنم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٦)

بپرس