afterthought

/ˈæftərθɔːt//ˈɑːftəθɔːt/

فکری که دیر به ذهن خطور می کند، فکر ثانوی، توضیح بعدی، پس اندیشه، فکرکاهل، چاره اندیشی برای کاری پس ازکردن ان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: something not in an original plan or design.

- A back porch was added onto the house as an afterthought.
[ترجمه فرشاد] یک حیاط پشتی در لحظه آخر به خانه اضافه شد.
|
[ترجمه گوگل] یک ایوان پشتی به عنوان یک فکر بعدی به خانه اضافه شد
[ترجمه ترگمان] پس از لحظه ای مکث، ایوان پشتی خانه را روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a thought that occurs after the conclusion of something, sometimes too late to be of use.

- On an afterthought, she decided it would have been best to apologize.
[ترجمه گوگل] در یک فکر بعدی، او تصمیم گرفت که بهتر است عذرخواهی کند
[ترجمه ترگمان] بعد از کمی تامل به این نتیجه رسید که بهتر است عذرخواهی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. it occurred to me as an afterthought that he owed me money, too
بعدا به خاطرم خطور کرد که به من بدهکار هم بود.

2. He added as an afterthought, 'Bring Melanie too'.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک فکر بعدی اضافه کرد: "ملانی را هم بیاور"
[ترجمه ترگمان]پس از لحظه ای تامل اضافه کرد: ملانی رو هم بیار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Just as an afterthought why not ask Jim?
[ترجمه مجتبی محمدی] فقط به عنوان یک ایده دیگر، چرا از جیم نپرسیم؟
|
[ترجمه گوگل]فقط به عنوان یک فکر بعدی چرا از جیم نپرسید؟
[ترجمه ترگمان]پس از لحظه ای تامل گفت: جیم چرا از جیم نمی پرسی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They only invited Jack and Sarah as an afterthought .
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] وقتی کار از کار گذشت تازه جک و سارا را دعوت کردند.
|
[ترجمه مجتبی محمدی] تازه به فکرشان رسید که جک و سارا را دعوت کنند.
|
[ترجمه گوگل]آنها فقط جک و سارا را به عنوان یک فکر بعدی دعوت کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها فقط جک و سارا را به عنوان یک سال بعد دعوت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Almost as an afterthought he added that he missed her.
[ترجمه گوگل]تقریباً به عنوان یک فکر بعدی اضافه کرد که دلش برای او تنگ شده است
[ترجمه ترگمان]لحظه ای بعد اضافه کرد که دلش برای او تنگ شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As an afterthought, engineer Ray Tomlinson adapted this program so people could also send short, impromptu messages over the network.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک فکر بعدی، مهندس ری تاملینسون این برنامه را تطبیق داد تا مردم نیز بتوانند پیام‌های کوتاه و بداهه را از طریق شبکه ارسال کنند
[ترجمه ترگمان]پس از کمی تفکر، مهندس \" ری تاملینسون این برنامه را تطبیق داد تا افراد بتوانند پیام های کوتاه و فی البداهه بر روی شبکه ارسال کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. All too often, lighting is an afterthought superimposed on the final decoration instead of being planned from the start.
[ترجمه گوگل]اغلب اوقات، نورپردازی به جای اینکه از ابتدا برنامه ریزی شود، یک فکر بعدی است که بر روی دکوراسیون نهایی قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]اغلب اوقات، نورپردازی یک تغییر کلی است که به جای برنامه ریزی از ابتدا روی دکوراسیون نهایی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She only asked me to her party as an afterthought.
[ترجمه گوگل]او فقط از من خواست که به مهمانی اش بروم
[ترجمه ترگمان]اون فقط از من خواست که به مهمونی ببرمش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The film was made first and the music was added as an afterthought.
[ترجمه گوگل]ابتدا فیلم ساخته شد و موسیقی آن به عنوان یک فکر بعدی اضافه شد
[ترجمه ترگمان]فیلم ابتدا ساخته شد و موسیقی به عنوان afterthought اضافه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The pillars seem to have been added to the entrance as an afterthought.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که ستون ها به عنوان یک فکر بعدی به ورودی اضافه شده اند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که ستون ها بعدا به ورودی اضافه شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You could see that the last part of the report had just been grafted on as an afterthought.
[ترجمه گوگل]می‌توانستید ببینید که آخرین بخش گزارش به‌عنوان یک فکر بعدی پیوند زده شده بود
[ترجمه ترگمان]تو می تونستی متوجه بشی که آخرین بخش گزارش به عنوان یه محکم کاری تغییر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The bit about help for poorer countries had obviously just been tacked on as an afterthought.
[ترجمه گوگل]موضوع کمک به کشورهای فقیرتر بدیهی است که به عنوان یک فکر بعدی مورد توجه قرار گرفته بود
[ترجمه ترگمان]کمی بعد از کمی فکر اضافه کردن به کمک به کشورهای فقیرتر پیدا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They had only added that to the form as an afterthought.
[ترجمه گوگل]آنها فقط آن را به عنوان یک فکر بعدی به فرم اضافه کرده بودند
[ترجمه ترگمان]پس از لحظه ای تامل اضافه کرد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• second thought
an afterthought is a remark or action which you say or do in addition to something else, but perhaps without careful thought.

پیشنهاد کاربران

ته تغاری،
کوچکترین فرزند در خانواده ای بزرگ، خصوصا اگر فاصله سنی او با سایرین زیاد باشد.
مثال:
I suppose you could say that Petra is an afterthought, as she's ten years younger than her sister.
Petra may be an afterthought, but she's our favourite.
طرح نو
گزینه دوم
فکر بهتر
راهکار ثانویه
باز اندیشی
طرحی نو
( بیا تا گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم )
تأمل، درنگ
وقتی کار از کار گذشت . . .
An afterthought is also an insult used to describe someone of little or no importance; someone so lame and useless
مثال:

I don't want to settle for a man who doesn't really love me or who only loves me because he couldn't find anyone better; and treat me like an afterthought.
پس انداز
پس زمینه
نوش دارو پس از مرگ سهراب

بپرس