aggrandize

/əˈɡrænˌdaɪz//əˈɡrændaɪz/

معنی: افزودن، بزرگ کردن
معانی دیگر: (از نظر اندازه یا نیرو یا ثروت و غیره) بزرگ کردن، برافزودن، رشد کردن، (از آنچه که هست) خود را بزرگتر جلوه دادن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: aggrandizes, aggrandizing, aggrandized
مشتقات: aggrandizement (n.), aggrandizer (n.)
(1) تعریف: to increase in size or scope; enlarge; extend.
مترادف: augment, boost, enlarge, extend, increase, inflate, magnify
متضاد: diminish
مشابه: bloat, broaden, dilate, elongate, lengthen, multiply, thicken, widen

- Plans were made to further aggrandize the palace.
[ترجمه گوگل] برنامه‌هایی برای بزرگ‌تر کردن کاخ انجام شد
[ترجمه ترگمان] نقشه ها برای بیشتر شدن از قصر ساخته شده بو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to make, or cause to appear, grander in wealth, stature, power, or influence; exalt.
مترادف: elevate, enhance, exalt, glorify, magnify
متضاد: belittle, deflate
مشابه: boost, enrich, exaggerate, heighten, inflate, intensify, overstate, strengthen, upgrade

- His service to the king had aggrandized him; he was now a member of the nobility with a large estate.
[ترجمه گوگل] خدمت او به پادشاه او را ستوده بود او اکنون عضوی از اشراف با دارایی بزرگ بود
[ترجمه ترگمان] خدمت او به پادشاه او را گرفته بود و اینک عضوی از اشرافیت بود با یک ملک بزرگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- In his autobiography, the former president aggrandizes his role in the peace agreement.
[ترجمه گوگل] رئیس جمهور سابق در زندگی نامه خود نقش خود را در توافقنامه صلح بزرگ می کند
[ترجمه ترگمان] رئیس جمهور سابق در زندگینامه خود نقش خود را در قرارداد صلح ایفا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. his attempt to aggrandize his children's achievements
سعی او در بزرگ جلوه دادن دستیابی های فرزندانش

2. all he desired was to aggrandize his estate
یگانه آرزوی او توسعه ی املاکش بود.

3. The dictator sought to aggrandize himself by new conquests.
[ترجمه گوگل]دیکتاتور در پی آن بود که با فتوحات جدید خود را بزرگ کند
[ترجمه ترگمان]دیکتاتور به دنبال تصرف مجدد خود با فتوحات تازه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In order to aggrandize afresh their power, the powerful countries started aforethought aggression time and again.
[ترجمه گوگل]کشورهای قدرتمند برای تقویت مجدد قدرت خود بارها و بارها دست به تهاجم از پیش فکری زدند
[ترجمه ترگمان]برای اینکه دوباره قدرت خود را دوباره به دست آورند، کشورهای قدرتمند شروع به تجاوز به زمان و دوباره کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The king sought to aggrandize himself.
[ترجمه گوگل]پادشاه به دنبال تجلیل خود بود
[ترجمه ترگمان]شاه می خواست خود را فریب دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To enlarge or amplify unduly or improperly; aggrandize.
[ترجمه گوگل]بزرگ کردن یا تقویت بی جهت یا نادرست؛ بزرگ کردن
[ترجمه ترگمان]برای بزرگ کردن یا تقویت کردن بی جهت و یا نادرست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The king sought to aggrandize himself at the expense of his people.
[ترجمه گوگل]پادشاه در صدد برآمد که خود را به هزینه مردمش بزرگ کند
[ترجمه ترگمان]شاه می خواست خود را از دست مردم خلاص کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The king intended to aggrandize the dynasty.
[ترجمه گوگل]پادشاه قصد داشت سلسله را بزرگ کند
[ترجمه ترگمان]پادشاه قصد داشت که خاندان سلطنتی را عزل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A country shall not aggrandize itself at the expense of its neighbors.
[ترجمه گوگل]یک کشور نباید خود را به هزینه همسایگان خود بزرگ کند
[ترجمه ترگمان]یک کشور خودش را به قیمت همسایگان خود تقسیم نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. All he desired was to aggrandize his estate.
[ترجمه گوگل]تنها چیزی که او می خواست این بود که دارایی خود را بزرگ کند
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که می خواست این بود که ملک خود را از دست بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Daidzein can encourage animal growth, improve the immunity of animal, aggrandize milk yield of milch cow, improve the quantity, quality and weight of eggs and enhance the function of breed.
[ترجمه گوگل]دایدزین می تواند رشد حیوانات را تشویق کند، ایمنی حیوان را بهبود بخشد، تولید شیر گاو شیرده را افزایش دهد، کمیت، کیفیت و وزن تخم ها را بهبود بخشد و عملکرد نژاد را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]Daidzein می تواند رشد حیوانات را تشویق کند، ایمنی حیوان، aggrandize شیر گاو را بهبود بخشد، کمیت، کیفیت و وزن تخم مرغ را بهبود بخشد و عملکرد نژاد را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

افزودن (فعل)
inset, increase, adjoin, add, enhance, augment, append, eke, subjoin, aggrandize, amplify, put on, imp, preponderate, redouble

بزرگ کردن (فعل)
gross, aggrandize, enlarge, magnify, maximize, heave, amplify, nurture, dilate, distend, extend

انگلیسی به انگلیسی

• make bigger, make larger; widen; extend; increase the power or status of; increase the wealth of; intensify or exaggerate the reputation of someone in an artificial manner; make something look greater; exaggerate, add details to (also aggrandise)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : aggrandize
✅️ اسم ( noun ) : aggrandizement
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
بزرگ کردن از لحاظ سایز و قدرت و . . .
aggrandizement فربه سازی
aggrandize فربه‎سازی کردن
بزرگسازی

بپرس