aggravating

/ˈægrəˌveɪtɪŋ//ˈægrəˌveɪtɪŋ/

بدتر کننده، سخت کننده، شدید کننده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: (informal) causing great annoyance or frustration.
مترادف: annoying, vexing
متضاد: pleasing

- Missing the bus is so aggravating!
[ترجمه گوگل] از دست دادن اتوبوس خیلی آزاردهنده است!
[ترجمه ترگمان] گم شدن اتوبوس خیلی آزاردهنده است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. aggravating circumstances
(حقوق) عوامل (کیفیات) مشدده

2. very aggravating remarks
حرف های بسیار ناراحت کننده

3. Her constant interruptions were very aggravating.
[ترجمه گوگل]وقفه های مداوم او بسیار آزاردهنده بود
[ترجمه ترگمان]وقفه های مداوم او بسیار تشدید کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Constant interruptions are very aggravating when you're trying to work.
[ترجمه گوگل]وقفه های مداوم زمانی که سعی می کنید کار کنید بسیار تشدید کننده است
[ترجمه ترگمان]هنگامی که سعی دارید کار کنید، وقفه و ثبات بسیار تشدید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You don't realise how aggravating you can be.
[ترجمه گوگل]شما متوجه نیستید که چقدر می توانید آزاردهنده باشید
[ترجمه ترگمان]تو متوجه نیستی که چقدر می تونی آزار دهنده باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Stop aggravating me, will you!
[ترجمه گوگل]دست از آزار دادن من بردارید، می خواهید!
[ترجمه ترگمان]! اینقدر منو آزار نده، مگه نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There currently are 13 aggravating circumstances that can be considered in felony convictions and 10 in death-penalty cases.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر 13 مورد تشدید کننده وجود دارد که می توان آنها را در محکومیت های جنایی و 10 مورد را در پرونده های اعدام در نظر گرفت
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر ۱۳ شرایط تشدید کننده وجود دارد که می تواند در موارد محکومیت جنایی و ۱۰ مورد در موارد مجازات اعدام در نظر گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I find him really aggravating.
[ترجمه گوگل]من او را واقعاً آزاردهنده می دانم
[ترجمه ترگمان]من واقعا او را آزار دهنده می یابم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was aggravating in the extreme to discover him there, just when she had hoped to find the launch deserted.
[ترجمه گوگل]کشف او در آنجا به شدت آزاردهنده بود، درست زمانی که او امیدوار بود پرتاب را متروک بیابد
[ترجمه ترگمان]خیلی سخت بود که او را در آنجا پیدا کند، درست موقعی که امیدوار بود قایق را خلوت پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. With telecommunication competition aggravating long - distance - billing system has become main point of long - distance service of China Unicom.
[ترجمه گوگل]با تشدید رقابت مخابراتی سیستم صورتحساب از راه دور به نقطه اصلی خدمات راه دور چین Unicom تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]با رقابت مخابرات، سیستم صدور صورت حساب بلند مدت به نقطه اصلی سرویس فاصله طولانی چین Unicom تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Fifth, to avoid aggravating the problem of global imbalances.
[ترجمه گوگل]پنجم، برای جلوگیری از تشدید مشکل عدم تعادل جهانی
[ترجمه ترگمان]پنجم، اجتناب از تشدید مشکل عدم تعادل جهانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is generally feel that inflation is aggravating our social problem.
[ترجمه گوگل]به طور کلی احساس می شود که تورم مشکل اجتماعی ما را تشدید می کند
[ترجمه ترگمان]عموما احساس می شود که تورم مشکل اجتماعی ما را تشدید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. These policies are, in turn, aggravating hostilities and allowing the Bush administration to justify its belligerence.
[ترجمه گوگل]این سیاست ها به نوبه خود، تشدید خصومت ها و این امکان را به دولت بوش می دهد تا جنگ طلبی خود را توجیه کند
[ترجمه ترگمان]این سیاست ها، به نوبه خود، خصومت را تشدید کرده و به دولت بوش اجازه می دهد تا جنگ خود را توجیه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He is such an aggravating man.
[ترجمه گوگل]او چنین مردی است
[ترجمه ترگمان]او آدم آزار دهنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه لادن] امیدوارم شما بتوانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره ببرید و هرروز پیشرفت کنید!
|
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• annoying, irritating; exacerbating, making worse

پیشنهاد کاربران

Exasperating
رو اعصاب
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : aggravate
✅️ اسم ( noun ) : aggravation
✅️ صفت ( adjective ) : aggravated / aggravating
✅️ قید ( adverb ) : aggravatingly
aggravating ( adj ) = ناراحت کننده، آزار دهنده، تشدید کننده، اعصاب خرد کن، تو مخی
مترادف است با کلمه : irritating ( adj )
examples:
1 - The aggravating delay was caused by road repairs.
...
[مشاهده متن کامل]

تاخیر اعصاب خرد کن به خاطر تعمیرات جاده ای بود.
2 - I find him really aggravating.
واقعاً رو مخه= واقعاً اعصاب خرد کنه
3 - Aggravating factors can affect the sentence set by the court.
عوامل تشدید کننده می تواند بر مجازات تعیین شده توسط دادگاه تأثیر بگذارد.

خشم برانگیز
E. g. So aggravating that you actually believe that you have the nerve to come in here and threaten me like this
مزاحم
وخیم تر کننده، تشدید کننده
آزار دهنده
بدترکننده

بپرس