agitation

/ˌædʒəˈteɪʃən//ˌædʒɪˈteɪʃən/

معنی: تحریک، پریشانی، تلاطم، هیجان، سراسیگی، اشفتگی
معانی دیگر: اضطراب، هراس، آسیمگی، سراسیمگی، دل آشفتگی، پریشان حالی، تکان شدید، هم زدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: agitational (adj.)
(1) تعریف: the act or process of disturbing or stirring up.
مشابه: consternation, disturbance, fret, turbulence

(2) تعریف: the condition resulting from such an act; turmoil or disturbance.
متضاد: calm, peace, tranquillity
مشابه: consternation, convulsion, disturbance, fret, nerve, stir, tempest

- The suspect's agitation increased when the officers began to question him about his past.
[ترجمه موسی] وقتی مأموران شروع به سوالات از او درباره گذشته او کردند ، اضطراب ( تشویش ) او بیشتر شد.
|
[ترجمه گوگل] وقتی مأموران شروع به بازجویی از او در مورد گذشته اش کردند، برانگیختگی مظنون بیشتر شد
[ترجمه ترگمان] هنگامی که افسران در مورد گذشته او سوال کردند، هیجان مظنون فزونی گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the stirring up of public unrest or controversy over some social or political issue.

- The leader of the movement believed that agitation was the only way to bring about change.
[ترجمه گوگل] رهبر جنبش معتقد بود که تحریک تنها راه ایجاد تغییر است
[ترجمه ترگمان] رهبر این جنبش بر این باور بود که هیجان تنها راه ایجاد تغییر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. in agitation and helplessness
در پریشان حالی و درماندگی

2. manoochehr looked at his watch in agitation
منوچهر با دلواپسی به ساعتش نگاه کرد.

3. He could not hide his agitation.
[ترجمه گوگل]او نمی توانست هیجان خود را پنهان کند
[ترجمه ترگمان]نمی توانست اضطراب خود را پنهان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Small shopkeepers carried on a long agitation against the big department stores.
[ترجمه موسی] فروشگاه های کوچک اعتراض عمومی طولانی ای را علیه فروشگاه های بزرگ انجام دادند.
|
[ترجمه گوگل]مغازه داران کوچک اعتراضی طولانی علیه فروشگاه های بزرگ داشتند
[ترجمه ترگمان]فروشگاه های کوچک با هیجان زیاد در برابر فروشگاه های بزرگ شرکت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Agitation of the leaves in the breeze made rustling sound.
[ترجمه گوگل]تکان دادن برگ ها در نسیم صدای خش خش ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]آشوب برگ ها به صدا در می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The anti-war agitation is beginning to worry the government.
[ترجمه گوگل]تحریکات ضد جنگ دولت را نگران کرده است
[ترجمه ترگمان]هیجان ضد جنگ شروع به نگران شدن دولت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She was in a state of great agitation.
[ترجمه گوگل]او در حالت آشفتگی شدید بود
[ترجمه ترگمان]او به هیجان آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The organization is turning to political agitation in order to achieve its aims.
[ترجمه گوگل]این سازمان برای رسیدن به اهداف خود به تحریک سیاسی روی می آورد
[ترجمه ترگمان]سازمان به منظور دستیابی به اهداف خود به آشفتگی سیاسی روی آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There has been mass agitation against the president.
[ترجمه گوگل]تظاهرات گسترده ای علیه رئیس جمهور صورت گرفته است
[ترجمه ترگمان]در مقابل رئیس جمهور آشفتگی زیادی ایجاد شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She was in a state of considerable agitation.
[ترجمه گوگل]او در حالت آشفتگی قابل توجهی قرار داشت
[ترجمه ترگمان]او دست خوش هیجان شدیدی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was wriggling on the seat with agitation.
[ترجمه گوگل]او با هیجان روی صندلی تکان می خورد
[ترجمه ترگمان]او از فرط هیجان روی صندلی وول می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He arrived home in a state of agitation.
[ترجمه گوگل]او با حالتی آشفته به خانه رسید
[ترجمه ترگمان]با حالتی عصبی به خانه آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He made no attempt to disguise his agitation.
[ترجمه گوگل]او هیچ تلاشی برای پنهان کردن بی قراری خود نکرد
[ترجمه ترگمان]او سعی نکرد هیجان خود را پنهان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He knocked his glass over in his agitation.
[ترجمه گوگل]لیوانش را با عصبانیت کوبید
[ترجمه ترگمان]لیوانش را با هیجان به هم کوبید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Dena lit a cigarette, trying to mask her agitation.
[ترجمه گوگل]دنا سیگاری روشن کرد و سعی کرد عصبانیتش را پنهان کند
[ترجمه ترگمان]dena سیگاری روشن کرد و کوشید تا اضطراب خود را بپوشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تحریک (اسم)
instigation, incitement, persuasion, fret, boil, actuation, stimulation, stimulus, excitation, fomentation, agitation, excitement, animation, inanition, suasion, incitation, snit

پریشانی (اسم)
baffle, confusion, depression, distress, affliction, turmoil, agitation, worriment, desolation, disturbance, bother, ramble, dolor, nonplus, remorse, discomposure, dolour, woe

تلاطم (اسم)
agitation, turbulence, shock, toss, emotion, lop, ruffle, turbulency

هیجان (اسم)
fit, fret, boil, excitation, agitation, excitement, thrill, frenzy, dither, titillation, fission, ignition, tornado, fever, tempest, lather, hysterics, unco, snit, stour

سراسیمگی (اسم)
agitation

اشفتگی (اسم)
turmoil, agitation, turbulence, chaos, perturbation, disorder, unrest, consternation, rummage, disorderliness, disquietude, inquietude, hullabaloo, tumble, turbulency, nonplus, garboil, tanglement, topsy-turvydom

تخصصی

[سینما] سیستم گردش مداوم دارو در تانکها/میزان گردش دارو
[عمران و معماری] بهمزدن - همزدن - درهم آمیختن - مخلوط کردن
[زمین شناسی] هم زنش، همزدن
[نساجی] هم زدن - مخلوط کردن
[ریاضیات] آشفتگی
[معدن] هم زدن (فلوتاسیون)
[روانپزشکی] آژیتاسیون

انگلیسی به انگلیسی

• stirring up, disturbing; perturbation, excitement; unrest, turmoil

پیشنهاد کاربران

تهییج: حالت بسیار عصبی و مضطرب بودن
agitation for/against
public argument or action for social or political change
مبارزه، فعالیت، تبلیغ
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : agitate
✅️ اسم ( noun ) : agitation
✅️ صفت ( adjective ) : agitated
✅️ قید ( adverb ) : _
در روانشناسی سراسمیگی
I thought Paul might be worried
by her agitation
گفتم شاید پاول از هیجان کاترین نگران شه.
agitation
سه معنی داره:
برانگیختگی فردی: یا اضطراب anxiety distress
she was wringing her hands in agitation.
بر انگیختگی جمعی و عمومی:
widespread agitation for social reform.
هم زدن:
widespread agitation for social reform.
agitation ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: بس هم زنی
تعریف: هم زدن و تکان دادن شدید مواد غذایی مایع
در زیست شناسی : جنبش
agitation ( noun ) = اضطراب، آشفتگی، آشفته، سراسیمگی، دلهره، دلواپسی، تشویش، دسپاچگی، هراس، ناآرامی، بی قراری، تحریک عمومی، اعتراض عمومی ، مبارزه عمومی
معانی دیگر>>>>>>اغتشاش، شورشگری، آشوبگری، به هم خوردگی، تلاطم، هیجان، جوش و خروش، انگولک، تکان شدید، غوغا
...
[مشاهده متن کامل]

Definition= نگرانی و اضطراب/وضعیتی که مردم در آن اعتراض یا مشاجره می کنند ، به ویژه در ملا عام ، برای دستیابی به نوع خاصی از تغییر/
widespread agitation for social reform=تحریک ( اعتراض ) عمومی گسترده برای اصلاحات اجتماعی
agitation of water surface = ایجاد تلاطم در سطح آب
Examples:
1 - He arrived home in a state of agitation.
او با حالتی آشفته به خانه رسید.
2 - The anti - war agitation is beginning to worry the government.
اعتراض عمومی ضد جنگ دولت را نگران کرده است.

سراسیمگی
انگولک
خروش
ناآرامی
دل آشوبگی
بی قراری
در پزشکی : آژیته بودن بیمار
Beet washer arm agitation type
( تخصصی صنایع غذایی ) دستگاه شستشوی چغندر مجهز به بازوی چرخان
Beet washer arm Agitation type
دستگاه شستشوی چغندر مجهز به بازوی چرخان
تهییج
در بیوراکتورها
همزن - هم زدن

حرکتی برای لرزیدن یا مخلوط کردن مایع

پراکندگی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس