alertness


زیرکى، هشیارى، چابکى روانشناسى : هوشیارى

جمله های نمونه

1. this job requires constant alertness
این شغل مستلزم هشیاری دایم است.

2. A dog's protective instincts are manifested in increased alertness.
[ترجمه گوگل]غرایز محافظتی سگ در افزایش هوشیاری آشکار می شود
[ترجمه ترگمان]یک غریزه حفاظتی سگ در افزایش هوشیاری آشکار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. And alertness that goes untested for too long decays into complacency.
[ترجمه گوگل]و هوشیاری که برای مدت طولانی آزمایش نشده باشد، به احساس رضایت تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]و هشیاری که برای مدتی طولانی تست می شود، خیلی زود از بین می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The drug improved mental alertness.
[ترجمه گوگل]این دارو هوشیاری ذهنی را بهبود بخشید
[ترجمه ترگمان]این دارو هشیاری روانی را بهبود بخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Daytime carryover effects, such as sleepiness and reduced alertness, are also more pronounced in the medicated elderly.
[ترجمه گوگل]اثرات انتقالی در طول روز، مانند خواب آلودگی و کاهش هوشیاری، نیز در سالمندان تحت درمان بارزتر است
[ترجمه ترگمان]عوارض که به طور روزانه به آن منتقل می شوند، مانند خواب آلودگی و کاهش هوشیاری، بیشتر در افراد مسن پزشکی مشخص می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But many find they help to maintain alertness and reduce headaches and eye strain from close work.
[ترجمه گوگل]اما بسیاری متوجه می شوند که آنها به حفظ هوشیاری و کاهش سردرد و فشار چشم ناشی از کار نزدیک کمک می کنند
[ترجمه ترگمان]اما بسیاری از آن ها به حفظ هشیاری و کاهش سردرد و فشار چشم از کار نزدیک کمک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Participants rated their levels of anxiety, alertness and headache.
[ترجمه گوگل]شرکت کنندگان سطوح اضطراب، هوشیاری و سردرد خود را ارزیابی کردند
[ترجمه ترگمان]شرکت کنندگان سطح خود از اضطراب، هشیاری و سردرد را ارزیابی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The merits of alertness and apprehensibility in Bai Juyi's poetry were not due to its colloquialism or vernacularism, but came from its concise themes, specified literary speech and vivid description.
[ترجمه گوگل]شایستگی هوشیاری و درک در شعر بای جویی ناشی از محاوره یا عامیانه بودن آن نبود، بلکه ناشی از مضامین مختصر، گفتار ادبی مشخص و توصیف روشن آن بود
[ترجمه ترگمان]ارزش of و apprehensibility در شعر بای Juyi به خاطر colloquialism یا vernacularism نبود، بلکه از مضامین concise، گفتار ادبی مشخص و توصیف شفاف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We must maintain a military standard, an alertness, and never vary it.
[ترجمه گوگل]ما باید استاندارد نظامی، هوشیاری را حفظ کنیم و هرگز آن را تغییر ندهیم
[ترجمه ترگمان]ما باید یک استاندارد نظامی، یک هوشیاری را حفظ کنیم و هرگز آن را تغییر ندهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In large acre laser alertness, laser scattered by atmosphere was depended on.
[ترجمه گوگل]در هوشیاری لیزری جریب بزرگ، لیزر پراکنده شده توسط جو وابسته بود
[ترجمه ترگمان]در یک جریب زمین تیز، لیزر در حال پراکنده شدن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Alertness, calmness, courage : he could see them all in the youngster's face.
[ترجمه گوگل]هوشیاری، آرامش، شجاعت: او می توانست همه آنها را در چهره جوان ببیند
[ترجمه ترگمان]آرامش و آرامش و شجاعت، همه را در چهره جوان می دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I know him well in that mood of alertness and suspicion.
[ترجمه گوگل]من او را در آن حالت هوشیاری و بدگمانی به خوبی می شناسم
[ترجمه ترگمان]من او را در این حالت هشیاری و سوظن می شناسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The author set the alertness line of the replacement rate of basic old - age insurance.
[ترجمه گوگل]نویسنده خط هوشیاری نرخ جایگزینی بیمه پایه سالمندی را تعیین کرد
[ترجمه ترگمان]مولف خط هشیاری نسبت به نرخ جایگزینی بیمه عمر اساسی را تنظیم کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The southern states now relied on tightening enforcement measures already on the statute books and increasing the alertness of the patrols.
[ترجمه گوگل]ایالت‌های جنوبی اکنون به تشدید اقدامات اجرایی که قبلاً در کتاب‌های قانون وجود دارد و افزایش هوشیاری گشت‌ها متکی بودند
[ترجمه ترگمان]ایالات جنوبی اکنون بر محکم کردن تدابیر انتظامی در حال حاضر بر روی کتب قانونی و افزایش هشیاری of تکیه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This imparts a rhythm to the neck even when it is straight and gives a sense of alertness and tensile strength.
[ترجمه گوگل]این ریتم را حتی در حالت صاف به گردن می دهد و حس هوشیاری و استحکام کششی می دهد
[ترجمه ترگمان]این به هنگام صاف کردن یک ریتم به گردن می دهد حتی زمانی که صاف است و حس هشیاری و مقاومت کششی می بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• readiness; wakefulness; carefulness

پیشنهاد کاربران

Alertness:_the state of being active, vigilance , activeness , briskness
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : alert
اسم ( noun ) : alert / alertness
صفت ( adjective ) : alert
قید ( adverb ) : alertly
به هوش بودن
گوش به زنگی
هشیاری
در ادبیات روانشناسی و علوم شناختی به معنای گوش به زنگی است.
اجیر بودن - خواب آلوده نبودن

بپرس