alleged

/əˈledʒd//əˈledʒd/

معنی: بقول معروف، بنابگفتهء بعضی
معانی دیگر: (حقوق) متهم، مورد ادعا، به اصطلاح، منتسب به

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: allegedly (adv.)
• : تعریف: supposed to be as described but not proven so.
مشابه: apparent

- The alleged arsonist was found to have explosive materials in his car.
[ترجمه گوگل] در خودروی خود مواد منفجره وجود داشت
[ترجمه ترگمان] گفته می شود که arsonist مواد منفجره در خودرویش داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. his alleged friends gave him away
به اصطلاح دوستانش او را لو دادند.

2. the alleged murderer
متهم به قتل

3. in his defense he alleged temporary insanity
در دفاع از خود مدعی شد که دچار جنون موقت شده است.

4. one of the neighbors alleged that hassan is a spy
یکی از همسایگان ادعا کرد که حسن جاسوس است.

5. It was alleged that the policeman had accepted bribes.
[ترجمه زهرا] ادعاشد که پلیس رشوه را دریافت کرده بود.
|
[ترجمه گوگل]ادعا شده بود که پلیس رشوه دریافت کرده است
[ترجمه ترگمان]گفته می شد که این مامور پلیس رشوه گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It has been alleged that Jack stole the money.
[ترجمه گوگل]ادعا شده است که جک پول را دزدیده است
[ترجمه ترگمان]ادعا شده است که جک پول را دزدید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She alleged that there was rampant drug use among the male members of the group.
[ترجمه گوگل]او ادعا کرد که مصرف بی رویه مواد مخدر در میان اعضای مرد گروه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]او ادعا کرد که استفاده از مواد مخدر در میان اعضای مرد این گروه وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In his defense he alleged temporary insanity.
[ترجمه گوگل]او در دفاع از خود مدعی جنون موقت شد
[ترجمه ترگمان]در دفاع او به جنون موقت گفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Men alleged oath, but is a beautiful lies just.
[ترجمه گوگل]مردان سوگند ادعا، اما یک دروغ زیبا است
[ترجمه ترگمان]مردان سوگند یاد می کنند، اما یک دروغ زیبا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He is alleged to have mistreated the prisoners.
[ترجمه گوگل]گفته می شود که او با زندانیان بدرفتاری کرده است
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که او با زندانیان بدرفتاری کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was jailed for five years as an alleged British spy.
[ترجمه Ati] او به مدت پنج سال به عنوان جاسوس انگلیسی زندانی شد
|
[ترجمه گوگل]او به عنوان جاسوس انگلیسی به مدت پنج سال زندانی شد
[ترجمه ترگمان]او به مدت پنج سال به عنوان جاسوس بریتانیایی به زندان افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was alleged that he had taken bribes while in office.
[ترجمه گوگل]ادعا شده بود که او در زمان ریاست جمهوری رشوه گرفته است
[ترجمه ترگمان]ادعا شده بود که در اداره رشوه گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is alleged that he gave false information to the tax authorities.
[ترجمه احرار] ، باور براین است که او اطلاعات نادرست به اداره ی مالیات. داده است .
|
[ترجمه گوگل]گفته می شود که او اطلاعات نادرست به اداره مالیات داده است
[ترجمه ترگمان]ادعا می شود که او اطلاعات نادرستی به مقامات مالیاتی داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Several alleged drug lords are to be put on trial.
[ترجمه گوگل]قرار است چندین نفر از مالکان مواد مخدر محاکمه شوند
[ترجمه ترگمان]چندین تن از اعضای مظنون مواد مخدر قرار است محاکمه شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He alleged that he was verbally abused by other soldiers.
[ترجمه گوگل]او مدعی شد که توسط سربازان دیگر مورد آزار و اذیت کلامی قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]او ادعا کرد که توسط سربازان دیگر مورد آزار و اذیت لفظی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The Opposition alleged voter intimidation by the army.
[ترجمه گوگل]مخالفان مدعی ارعاب رأی دهندگان توسط ارتش شدند
[ترجمه ترگمان]مخالفان متهم به تهدید رای دهندگان توسط ارتش هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بقول معروف (صفت)
alleged

بنابگفتهء بعضی (صفت)
alleged

انگلیسی به انگلیسی

• supposed, believed; given as an excuse; suspicious, doubtful
an alleged fact has been stated but not proved to be true.

پیشنهاد کاربران

ادعایی
مظنه
Alleged risk: مظنه ضرر
یافته شده، کشف شده.
شایع ، باصطلاح
به قول معروف
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : allege
اسم ( noun ) : allegation
صفت ( adjective ) : alleged
قید ( adverb ) : allegedly
ادعا شده
Accused but not proven
Supposedly
بر اساس دیکشنرس آکسفورد:
ادعا شده؛ اما بدون هیچ گونه مدرک برای اثبات
رام شده
مظنون، محتمل ، احتمالی ، ممکن، مشکوک
alleged involvement
alleged culprit/criminal
alleged killer
مورد سومی مثلا میشه ظاهرا طرف قاتله ولی هنوز اثبات نشده یا دومی مجرم احتمالی طاهرا مجرمه ولی اثبات تشده یا اولی درگیری محتمل احتمال میره که درگیری و دخالتی وجود داشته ولی اثبات نشده
اشاره شده
ادعای چیزی. . .
alleged usability of this thing یعنی ادعای کارا بودن این چیز
alleged ( صفت ) موصوف خود را با اما و اگر مواجه میکند.
alleged victim= ادعای افرادی که خود را قربانی میدانند هنوز ثابت نشده
مثلا
انگارینی
مفروض ، احتمالی
ظاهرا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس