allegiant


معنی: وفادار، صادق، هم پیمان
معانی دیگر: وفادار، صادق، هم پیمان

جمله های نمونه

1. Such integration may be seen as reinforcing an allegiant rather than a neutral or alienated orientation to the political system.
[ترجمه گوگل]چنین ادغامی ممکن است به عنوان تقویت یک طرفدار به جای جهت گیری بی طرف یا بیگانه نسبت به نظام سیاسی تلقی شود
[ترجمه ترگمان]چنین integration ممکن است به عنوان تقویت کننده یک allegiant به جای یک جهت خنثی یا alienated برای سیستم سیاسی دیده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I think to dogs are supposed to the allegiant friend in the world.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم به سگ ها قرار است به دوست وفادار در جهان است
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم سگ ها دوست وفادار دنیا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is impossible to be allegiant to two opposing forces.
[ترجمه گوگل]وفاداری به دو نیروی متضاد غیرممکن است
[ترجمه ترگمان]غیر ممکن است که به دو نیروی متضاد تقسیم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In contrast, Britain and the United States are among those countries cited as exhibiting a strong allegiant orientation.
[ترجمه گوگل]در مقابل، بریتانیا و ایالات متحده از جمله کشورهایی هستند که از آنها به عنوان جهت گیری قوی وفاداری یاد می شود
[ترجمه ترگمان]در مقابل، بریتانیا و آمریکا از جمله کشورهایی هستند که یک جهت گیری قوی را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It also may be seen as the product of an allegiant orientation to the political system.
[ترجمه گوگل]همچنین ممکن است محصول یک جهت گیری وفاداری به نظام سیاسی تلقی شود
[ترجمه ترگمان]همچنین ممکن است به عنوان محصول یک گرایش allegiant به سیستم سیاسی دیده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It did for Paul Marr, who works for an advertising agency in Vancouver and recently found $120 in unexpected fees on his Allegiant Air ticket.
[ترجمه گوگل]این برای پل مار، که برای یک آژانس تبلیغاتی در ونکوور کار می‌کند، انجام شد و اخیراً 120 دلار هزینه غیرمنتظره‌ای را در بلیط هواپیمای Allegiant خود دریافت کرده است
[ترجمه ترگمان]این کار برای پاول مار انجام شد که برای یک آژانس تبلیغاتی در ونکوور کار می کند و به تازگی ۱۲۰ دلار در هزینه های غیر منتظر بلیط هواپیمای Allegiant پیدا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Our general manager with staffs give the lofty respect and allegiant thankfulness to all circles friends which gave us the kindly support, attention and helpment.
[ترجمه گوگل]مدیر کل ما با کارکنان ما از همه دوستان حلقه که با مهربانی ما را حمایت، توجه و کمک کردند، احترام و سپاس فراوان می کند
[ترجمه ترگمان]مدیر کل ما با staffs و احترام به همه دوستانی که به ما دلگرمی می دادند و حمایت مهربانی و attention را به ما می داد سپاسگزاری می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وفادار (صفت)
constant, allegiant, loyal, staunch, stanch, leal, trig, single-hearted

صادق (صفت)
truthful, frank, allegiant, loyal, leal, honest, sincere, veridical

هم پیمان (صفت)
allegiant, confederate, federate

انگلیسی به انگلیسی

• faithful; loyal; reliable
one who is loyal, one who is faithful

پیشنهاد کاربران

تابع، هم پیمان، وفادار، طرفدار، حامی
آِلی جِنت LEE
ALLEGIANT صفت و ALLEGIANCE اسمش هست که هر دو از فعل ALLY به معنای متحد شدن میاد. البته Ally به معنای متحد هم میاد که اسم هست
The Allies : متفقین ( WWI : ژاپن، آمریکا، امپراطوری روسیه، ایتالیا، بریتانیای کبیر، فرانسه و چند کشوردیگر / WWII : شوروی، بریتانیا، آمریکا، فرانسه، جمهوری چین و چند کشور دیگر )
...
[مشاهده متن کامل]

ALLEGIANCE : وفاداری ( به یک کشور، فرد . . . ) ، بیعت
ALLEGIANT : وفادار، هم پیمان

constant ثابت قدم
covenant عهد
allegiant هم عهد
leal حق شناس ، وفادار
loyal صادقانه پا برجا
faithful
I am faithful to the covenant of love
من وفادار به عهد عشق هستم

بپرس