allied

/əˈlaɪd//ˈælaɪd/

معنی: متحد، پیوسته، منسوب
معانی دیگر: هم پیمان، هم عهد، مربوط، یکپارچه، متفق، آوسته، خویش، هم خانواده، از یک خانواده، وابسته، (با a بزرگ) وابسته به متفقین یا متحدان (به ویژه امریکا و انگلیس)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: related or similar in nature.
مترادف: akin, cognate, kindred, related, resembling
متضاد: different, dissimilar, unrelated
مشابه: alike, analogous, comparable, correlative, correspondent, corresponding, similar

- Doctors and nurses are in allied professions.
[ترجمه گوگل] پزشکان و پرستاران در حرفه های متفقین هستند
[ترجمه ترگمان] دکترها و پرستاران در حرفه های وابسته هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: under treaty, as two nations.
مترادف: confederate, federate
متضاد: hostile
مشابه: associated, bound, leagued, united

- The allied nations cooperated during the war.
[ترجمه گوگل] کشورهای متحد در طول جنگ با یکدیگر همکاری کردند
[ترجمه ترگمان] کشورهای متحد در طول جنگ هم کاری کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: (cap.) of the Allies in World War I or II.

- The Allied forces invaded German-occupied Normandy.
[ترجمه گوگل] نیروهای متفقین به نرماندی تحت اشغال آلمان حمله کردند
[ترجمه ترگمان] نیروهای متفقین به نورماندی تحت اشغال آلمان حمله کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the onion is allied to the lily
پیاز و سوسن هم خانواده اند.

2. the steel and allied industries were nationalized
پولاد و صنایع وابسته به آن را ملی کردند.

3. persian and kurdish are allied languages
فارسی و کردی زبان های هم خانواده هستند.

4. supreme commander of the allied forces
فرمانده کل نیروهای متحدین

5. this country has not allied itself with any superpowers
این کشور با هیچ ابرقدرتی متحد نشده است.

6. Their forces capitulated five hours after the Allied bombardment of the city began.
[ترجمه گوگل]نیروهای آنها پنج ساعت پس از شروع بمباران شهر توسط متفقین تسلیم شدند
[ترجمه ترگمان]نیروهای آن ها پنج ساعت پس از بمباران متفقین در شهر تسلیم شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Allied troops captured over 300 enemy soldiers.
[ترجمه گوگل]نیروهای متفقین بیش از 300 سرباز دشمن را اسیر کردند
[ترجمه ترگمان]سربازان متفقین از ۳۰۰ سرباز دشمن اسیر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Allied troops are advancing on the camp of the enemy.
[ترجمه گوگل]نیروهای متفقین در حال پیشروی در اردوگاه دشمن هستند
[ترجمه ترگمان]نیروهای متفقین دارند به اردوگاه دشمن پیشروی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Allied bombing reduced the city to ruins/rubble.
[ترجمه گوگل]بمباران متفقین شهر را به ویرانه/آوار تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]بمباران متفقین این شهر را به ویرانه تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The allied commander demanded their immediate and unconditional surrender.
[ترجمه گوگل]فرمانده متفقین خواستار تسلیم فوری و بدون قید و شرط آنها شد
[ترجمه ترگمان]فرمانده متفقین خواستار تسلیم فوری و بی قید و شرط آن ها شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The small country allied itself to the stronger power.
[ترجمه گوگل]کشور کوچک با قدرت قوی تر متحد شد
[ترجمه ترگمان]آن سرزمین کوچک با قدرت قوی تر متحد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Italy joined the war on the Allied side in 19
[ترجمه گوگل]ایتالیا در سال 19 از طرف متفقین به جنگ پیوست
[ترجمه ترگمان]ایتالیا در ۱۹ مارس به جنگ متفقین پیوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Many civilians died as a result of allied bombing.
[ترجمه گوگل]بسیاری از غیرنظامیان در نتیجه بمباران متحدین جان باختند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شهروندان در نتیجه بمب گذاری متحد جان خود را از دست دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Computer science and allied subjects are not taught here.
[ترجمه گوگل]علوم کامپیوتر و موضوعات مرتبط در اینجا تدریس نمی شود
[ترجمه ترگمان]علوم کامپیوتر و موضوعات وابسته در اینجا تدریس نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We allied ourselves with our friends against the common enemy.
[ترجمه گوگل]ما با دوستانمان علیه دشمن مشترک متحد شدیم
[ترجمه ترگمان]ما با دوستامون در مقابل دشمن مشترک متحد شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. This country allied with another country.
[ترجمه گوگل]این کشور با کشور دیگری متحد شد
[ترجمه ترگمان]این کشور با یک کشور دیگر متحد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متحد (صفت)
conjunct, confederate, federate, allied, united, unified, integrated, married

پیوسته (صفت)
contiguous, vicinal, eternal, incessant, continuous, attached, allied, united, joined, connected, proximate, continual, uninterrupted, ceaseless, syndetic, coalescent, legato, married

منسوب (صفت)
related, allied

انگلیسی به انگلیسی

• connected by an agreement; joined
allied countries, political parties, or other groups are united by a political or military agreement.
allied describes things that are related to other things because they have particular qualities or characteristics in common.
see also ally.

پیشنهاد کاربران

وابسته به . . . .
مثال:
psychology and allied sciences
روانشناسی و علوم وابسته به آن
متحد، هم پیمان
معنی "متفقین" در جنگ جهانی دوم هم میده ( البته اگر با حرف A بزرگ نوشته بشه )
( در توافقات سیاسی یا نظامی ) ائتلافی، مشابه/مربوطه، ترکیب شده ( با ) /مرکب/مختلط/همراه ( با )
هم پیمان
مرتبط
The text can be adopted, accordingly, as a principal or supplemental resource book in allied courses such as engineering economics, petroleum economics and policy, project evaluation, and plant design
وابسته. مربوط به. . .
هم عهدی

بپرس