alongside

/əˌlɒŋˈsaɪd//əˌlɒŋˈsaɪd/

معنی: در کنار، پهلو به پهلوی، تا کنار، در پهلو
معانی دیگر: جنب، کنار، به کنار، به موازات، همراه با، پهلوی، مجاور، دوشادوش، درکنار کشتی، در پهلو، در کنار کشتی، پهلو به پهلوی، تا کنار

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: along, near, or by the side of.

- She rode her bicycle and he jogged alongside.
[ترجمه گوگل] او سوار دوچرخه اش شد و او هم در کنارش دوید
[ترجمه ترگمان] دوچرخه را حرکت داد و او در کنار او به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
حرف اضافه ( preposition )
• : تعریف: by the side of; next to; beside.
مشابه: next

- She swam alongside the boat.
[ترجمه گوگل] او در کنار قایق شنا کرد
[ترجمه ترگمان] در کنار قایق شنا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. alongside of
در کنار،پهلوی،مجاور

2. there was a butcher shop alongside the theatre
یک مغازه ی قصابی مجاور تماشاخانه قرار داشت.

3. He crossed the street and walked alongside Central Park.
[ترجمه پیمانه] از عرض خیابان عبور کرد و در امتداد سنترال پارک قدم زد.
|
[ترجمه گوگل]او از خیابان گذشت و در کنار پارک مرکزی قدم زد
[ترجمه ترگمان]از خیابان گذشت و به همراه پارک مرکزی راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The vessel anchored alongside the quay.
[ترجمه 🌠MM93🌠] کشتی در کنار اسکله لنگر انداخت.
|
[ترجمه گوگل]کشتی در کنار اسکله لنگر انداخت
[ترجمه ترگمان]کشتی در کنار اسکله لنگر انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She came alongside to give me a book. Then she drew ahead.
[ترجمه گوگل]او آمد تا یک کتاب به من بدهد سپس او جلوتر کشید
[ترجمه ترگمان]آمد کنار تا کتابی به من بدهد سپس جلو آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Junior nurses usually work alongside more senior nurses.
[ترجمه گوگل]پرستاران جوان معمولاً در کنار پرستاران ارشد بیشتر کار می کنند
[ترجمه ترگمان]پرستاران جوان معمولا در کنار پرستاران ارشد بیشتری کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She moored her boat alongside ours.
[ترجمه گوگل]او قایق خود را در کنار قایق ما لنگر انداخت
[ترجمه ترگمان]او قایقش را کنار ما گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Alongside of him stood his uncle.
[ترجمه گوگل]در کنار او عمویش ایستاده بود
[ترجمه ترگمان]Alongside از او عمویش ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The boat drew alongside us and a man appeared on the deck.
[ترجمه گوگل]قایق در کنار ما قرار گرفت و مردی روی عرشه ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]قایق در کنار ما حرکت کرد و مردی روی عرشه ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It's a pleasure to work alongside such men.
[ترجمه گوگل]کار کردن در کنار چنین مردانی لذت بخش است
[ترجمه ترگمان]کار کردن در کنار چنین مردانی لذت بخش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His book could stand alongside the best.
[ترجمه گوگل]کتاب او می توانست در کنار بهترین ها بایستد
[ترجمه ترگمان]کتاب او می توانست در کنار بهترین ها قرار بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He had worked alongside Frank and Mark and they had become friends.
[ترجمه گوگل]او در کنار فرانک و مارک کار کرده بود و با هم دوست شده بودند
[ترجمه ترگمان]او در کنار فرانک و مارک کار کرده بود و آن ها دوست شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He drew alongside and ask me to stop.
[ترجمه گوگل]کنار کشید و از من خواست که توقف کنم
[ترجمه ترگمان]او خودش را کنار کشید و از من خواست که بایستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Children's prices are shown alongside adult prices.
[ترجمه سمیرا] قیمت کود کان در مقایسه با قیمت بزرگسالان نشان داده میشود
|
[ترجمه گوگل]قیمت کودکان در کنار قیمت بزرگسالان نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]قیمت های کودکان در کنار قیمت بزرگسالان نشان داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We had proles working alongside university types as equals.
[ترجمه گوگل]ما افراد حرفه‌ای داشتیم که در کنار تیپ‌های دانشگاهی کار می‌کردند
[ترجمه ترگمان]ما رنجبران را در کنار انواع دانشگاهی به عنوان برابر داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

در کنار (قید)
by, beside, alongside, besides, ashore, sidelong

پهلو به پهلوی (قید)
alongside

تا کنار (قید)
alongside

در پهلو (حرف اضافه)
alongside

انگلیسی به انگلیسی

• by the side
beside
if one thing is alongside another, it is next to it.
if you work alongside other people, you are working in the same place and are co-operating with them.
if one thing exists alongside another, the two things are both present in a situation.

پیشنهاد کاربران

به موازات
becoming the White House’s chief negotiator, alongside Secretary of State John F. Kerry, for the 2015 nuclear agreement with Tehran and several other nations that capped Iran’s nuclear program in exchange for sanctions relief
NEW YORK TIMES@
به موازات، در کنار
قید: در کنار چیزی بطور همزمان ادامه دادن
حرف اضافه: همچنین، = in addition to
I'm used to joggging alongside the coast
در کنار
هم پای، همگام با، هم دوشِ
در کنار
و همچنین
شانه به شانه

بپرس