alphabetic

/ˌælfəˈbetɪk//ˌælfəˈbetɪk/

معنی: الفبایی
معانی دیگر: الفبایی

جمله های نمونه

1. Alphabetic systems possess an inventory of symbols, called an alphabet, to represent the individual phonemes.
[ترجمه گوگل]سیستم های الفبایی دارای فهرستی از نمادها هستند که الفبا نامیده می شود تا واج های منفرد را نشان دهند
[ترجمه ترگمان]سیستم های الفبایی دارای یک فهرست نمادها، به نام الفبا، برای نشان دادن واج فرد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Alphabetic writing requires mastery of several dozen symbols that are needed for phonemic representation.
[ترجمه گوگل]نوشتن حروف الفبا مستلزم تسلط بر چند ده نماد است که برای نمایش واجی مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]نوشتن الفبایی به تبحر در چندین نماد نیاز دارد که برای نمایش واجی مورد نیاز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In most languages with writing systems alphabetic fingerspelling has been available for over two hundred years.
[ترجمه گوگل]در بیشتر زبان‌های دارای سیستم نوشتاری، املای الفبای انگشتی برای بیش از دویست سال در دسترس بوده است
[ترجمه ترگمان]در بیشتر زبان ها با سیستم های نوشتاری، کده ای الفبایی بیش از دویست سال است که در دسترس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Beyond the talk of coalitions, alphabetic organizations, and the like, there are at length real people.
[ترجمه گوگل]فراتر از صحبت از ائتلاف ها، سازمان های الفبایی و مواردی از این دست، افراد واقعی نیز وجود دارند
[ترجمه ترگمان]فراتر از صحبت of، سازمان های الفبایی، و امثال آن، افراد واقعا واقعی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The BMP defines characters in general use in alphabetic, syllabic and ideographic scripts as well as various symbols and digits.
[ترجمه گوگل]BMP کاراکترها را به طور کلی در حروف الفبا، هجا و ایدئوگرافیک و همچنین نمادها و ارقام مختلف تعریف می کند
[ترجمه ترگمان]BMP characters را به طور کلی در خطوط الفبایی، syllabic و ideographic و همچنین نشانه ها و ارقام مختلف تعریف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Names must begin with an alphabetic character, not a number or symbol.
[ترجمه گوگل]نام ها باید با یک کاراکتر حروف الفبا شروع شوند نه یک عدد یا نماد
[ترجمه ترگمان]اسامی باید با یک کاراکتر الفبایی، نه عدد یا نماد شروع شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. WEP keys can be numeric, alphabetic, or a combination of both.
[ترجمه گوگل]کلیدهای WEP می توانند عددی، الفبایی یا ترکیبی از هر دو باشند
[ترجمه ترگمان]کلیدهای WEP می توانند عددی، الفبایی یا ترکیبی از هر دو باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Therefore, we can not equate it with alphabetic writing, a separate symbol, or it may be the backbone of the words matters in mind, with specific features of the notebook.
[ترجمه گوگل]بنابراین، نمی‌توان آن را با حروف الفبا، نمادی مجزا، یا ممکن است ستون فقرات کلمات در ذهن با ویژگی‌های خاص دفترچه یادداشت یکی دانست
[ترجمه ترگمان]بنابراین، ما نمی توانیم آن را با نوشته های الفبایی، یک نماد جداگانه برابر کنیم، یا ستون فقرات کلمات در ذهن، با ویژگی های خاص دفترچه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. All street names will consist of lowercase alphabetic characters.
[ترجمه گوگل]همه نام‌های خیابان از نویسه‌های حروف الفبای کوچک تشکیل می‌شوند
[ترجمه ترگمان]همه نام های خیابان شامل حروف الفبایی کوچک خواهند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Index contains an alphabetic list of all classes, interfaces, constructors, methods, and fields.
[ترجمه گوگل]ایندکس شامل یک لیست الفبایی از تمام کلاس ها، رابط ها، سازنده ها، متدها و فیلدها است
[ترجمه ترگمان]این شاخص شامل فهرست الفبایی همه کلاس ها، واسط ها، سازندگان، روش ها و زمینه ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The use of digits to represent alphabetic data.
[ترجمه گوگل]استفاده از اعداد برای نمایش داده های الفبایی
[ترجمه ترگمان]استفاده از ارقام برای نشان دادن داده های الفبایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They can read some alphabetic script and know some rules of it. This is called "emergent reading", a big part of "emergent literacy", process from "illiterate" to "literate".
[ترجمه گوگل]آنها می توانند برخی از حروف الفبا را بخوانند و برخی از قوانین آن را بدانند به این می گویند «خواندن اضطراری»، بخش بزرگی از «سواد نوظهور»، فرآیندی از «بی سواد» به «سواد»
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند برخی از قواعد الفبایی را بخوانند و برخی از قوانین آن را بدانند این \"خواندن emergent\"، بخش بزرگی از \"سواد emergent\"، فرآیند \"بی سواد\" تا \"باسواد\" خوانده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Enter a character: 2The character is not an alphabetic character.
[ترجمه گوگل]یک کاراکتر وارد کنید: 2 نویسه یک کاراکتر حروف الفبا نیست
[ترجمه ترگمان]یک کاراکتر را وارد کنید: ۲ کاراکتر کاراکتر الفبایی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Chinese characters are an ideograph different from the alphabetic writing.
[ترجمه گوگل]حروف چینی یک ایدئوگرافی متفاوت از حروف الفبا هستند
[ترجمه ترگمان]شخصیت های چینی یک ideograph متفاوت از نوشته های الفبایی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Import a alphabetic string, the number, hypo thesis counting the individual word containing among them use blank space to separate between the individual word and the individual word.
[ترجمه گوگل]یک رشته الفبایی وارد کنید، عدد، فرضیه شمارش هر کلمه که در میان آنها وجود دارد، از فضای خالی برای جداسازی بین یک کلمه و یک کلمه استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]وارد کردن یک رشته الفبایی، شماره، تز hypo که کلمه فردی را شمارش می کند که در بین آن ها از فضای خالی استفاده می کند تا بین کلمه منفرد و کلمه منفرد تمایز ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

الفبایی (صفت)
alphabetic, alphabetical

تخصصی

[کامپیوتر] الفبایی.

انگلیسی به انگلیسی

• according to the order of the letters of the alphabet

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : alphabetize
اسم ( noun ) : alphabet
صفت ( adjective ) : alphabetic / alphabetical
قید ( adverb ) : alphabetically

بپرس