amiably


از روى مهربانى، از روى، محبوبیت

جمله های نمونه

1. pari smiled at me amiably
پری با مهربانی به من لبخند زد.

2. Atheists and theists live together peacefully and amiably in this country.
[ترجمه گوگل]آتئیست ها و خداباوران در این کشور به صورت مسالمت آمیز و دوستانه با هم زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]Atheists و theists با صلح و صفا در این کشور زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Ben grinned and clapped me amiably on the shoulder .
[ترجمه گوگل]بن پوزخندی زد و دوستانه روی شانه ام زد
[ترجمه ترگمان]بن نیشخند زد و دستی به شانه من زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. 'That's fine,' he replied amiably.
[ترجمه گوگل]او دوستانه پاسخ داد: "خیلی خوب است "
[ترجمه ترگمان]با مهربانی جواب داد: خو به
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They talked amiably and easily about a range of topics.
[ترجمه گوگل]آنها دوستانه و راحت در مورد موضوعات مختلف صحبت کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها با مهربانی و به راحتی در مورد گستره ای از موضوعات صحبت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They were chatting quite amiably on the phone last night so I assumed everything was okay.
[ترجمه گوگل]آنها دیشب کاملاً دوستانه با تلفن صحبت می کردند، بنابراین من فکر کردم همه چیز خوب است
[ترجمه ترگمان]دیشب با مهربانی تلفنی صحبت می کردند و من فکر کردم که همه چیز روبه راه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We chatted amiably about old friends.
[ترجمه گوگل]ما دوستانه در مورد دوستان قدیمی صحبت کردیم
[ترجمه ترگمان]با مهربانی راجع به دوستان قدیمی حرف می زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The next hour passed amiably, by which time the two of them began to feel the effects of the day.
[ترجمه گوگل]ساعت بعد دوستانه گذشت و در آن زمان دو نفر شروع به احساس اثرات روز کردند
[ترجمه ترگمان]ساعتی بعد با مهربانی سپری شد، تا این که هر دو به تدریج تاثیرات روز را احساس کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She spoke amiably, yet with the least hint of dismissal in her voice.
[ترجمه گوگل]او دوستانه صحبت می کرد، اما با کمترین نشانه ای از اخراج در صدایش
[ترجمه ترگمان]با مهربانی حرف می زد، با این حال کم ترین نشانی از اخراج در صدایش وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her computer breaks down on deadline; amiably, he offers the loan of his laptop.
[ترجمه گوگل]کامپیوتر او در مهلت مقرر خراب می شود دوستانه، او وام لپ تاپ خود را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]کامپیوتر او به ضرب العجل کار می کند؛ با مهربانی، او وام لپ تاپ خود را ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Venner grinned amiably around whilst Clinton, as cool as ever, drummed his fingers soundlessly on the table top.
[ترجمه گوگل]ونر لبخند دوستانه ای زد در حالی که کلینتون، مثل همیشه خونسرد، انگشتانش را بی صدا روی میز می زد
[ترجمه ترگمان]Venner نیشخند زد و کلینتون که مثل همیشه خونسرد بود با انگشتانش روی میز ضرب گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mabs and Tashie's contribution seemed to consist of amiably teasing Nigel and Henry.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسید که مشارکت مابس و تاشی شامل مسخره کردن دوستانه نایجل و هنری بود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که کمک Mabs و Tashie از دست teasing نی گل و هنری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Before leaving on Friday, I try to chat amiably with the librarians.
[ترجمه گوگل]قبل از حرکت در روز جمعه، سعی می کنم دوستانه با کتابداران صحبت کنم
[ترجمه ترگمان]قبل از ترک روز جمعه سعی می کنم با کتابداران گپ بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. My tour guide is moving right along, chatting amiably, pointing out the sights.
[ترجمه گوگل]راهنمای تور من درست در حال حرکت است، دوستانه گپ می زند و به مناظر اشاره می کند
[ترجمه ترگمان]راهنمای تور من به سمت راست حرکت می کند، با مهربانی گپ می زند، و به مناظر اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• pleasantly, in a friendly manner

پیشنهاد کاربران

با لحنی دوستانه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : amiability
صفت ( adjective ) : amiable
قید ( adverb ) : amiably
به صورت دوستانه
به طور خوش اخلاق
با خوشرویی

بپرس