amorphous

/əˈmɔːrfəs//əˈmɔːfəs/

معنی: بی نظم، بی شکل، غیر متبلور، غیر شفاف، بدون تقسیم بندی، دارای ساختمان غیر مشخص
معانی دیگر: فاقد شکل ثابت یا مشخص، ناریخت، خلاف قاعده، ناوابسته (به گروه یا جنس یا تیره ی بخصوص)، ناگونه، نامرتب، مبهم، نابسامان، بی سازمان، زیست شناسی دارای ساختمان غیر مشخص

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: amorphously (adv.), amorphousness (n.)
(1) تعریف: lacking definite form, shape, or character.
مترادف: formless, indefinite, indeterminate, shapeless, undefined, unorganized, vague
مشابه: chaotic, nebulous, unformed

- He realized that the amorphous mass in the boat was a dead jellyfish.
[ترجمه گوگل] او متوجه شد که توده بی شکل موجود در قایق یک چتر دریایی مرده است
[ترجمه ترگمان] متوجه شد که توده بی شکل قایق در قایق یک ستاره دریایی مرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: not organized into an obvious structure.
مترادف: undefined, unorganized, unstructured, vague
مشابه: chaotic, nebulous, unformed

جمله های نمونه

1. amorphous clouds
ابرهای ناریخت

2. the future seemed to her diaphanous, even amorphous
آینده در نظرش مبهم و حتی بی شکل جلوه می کرد.

3. A dark, strangely amorphous shadow filled the room.
[ترجمه گوگل]سایه تاریک و عجیب و غریب بی شکل اتاق را پر کرده بود
[ترجمه ترگمان]سایه تاریک و غریبی اتاق را پر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I really can't understand his amorphous ideas.
[ترجمه گوگل]من واقعا نمی توانم ایده های بی شکل او را درک کنم
[ترجمه ترگمان]من واقعا نمی توانم افکار مغشوش او را درک کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In her later works, large, amorphous shapes seem to float on the canvas.
[ترجمه گوگل]در آثار بعدی او، به نظر می رسد که اشکال بزرگ و بی شکل روی بوم شناور است
[ترجمه ترگمان]در کاره ای بعدی او، به نظر می رسد که شکل های بزرگ و بی شکل بر روی بوم شناور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Aspiration cytology of the neck mass showed only amorphous, necrotic material.
[ترجمه گوگل]سیتولوژی آسپیراسیون توده گردن فقط مواد بی شکل و نکروزه را نشان داد
[ترجمه ترگمان]Aspiration cytology از جرم گردن فقط آمورف، مواد necrotic را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. These solids are said to be amorphous.
[ترجمه گوگل]گفته می شود که این جامدات بی شکل هستند
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که این جامدها، آمورف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The orientation of the chains of amorphous polymers on deformation.
[ترجمه گوگل]جهت گیری زنجیره های پلیمرهای آمورف در تغییر شکل
[ترجمه ترگمان]جهت گیری زنجیره های پلیمری آمورف در تغییر شکل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. An amorphous polymer in this state has been likened to a plate of frozen spaghetti.
[ترجمه گوگل]یک پلیمر آمورف در این حالت به صفحه ای از اسپاگتی منجمد تشبیه شده است
[ترجمه ترگمان]یک پلیمر آمورف در این حالت به بشقاب اسپاگتی یخ زده تشبیه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Something that gives shape and meaning to the amorphous experience of waking up in a strange hotel room in a strange city.
[ترجمه گوگل]چیزی که به تجربه بی شکل از خواب بیدار شدن در اتاق هتلی عجیب در شهری غریب شکل و معنا می بخشد
[ترجمه ترگمان]چیزی که شکل و معنای آن را به تجربه بی شکل و بی شکل تبدیل شدن در یک اتاق هتل عجیب در یک شهر عجیب می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We have already seen that amorphous materials such as polymers have chain structures.
[ترجمه گوگل]قبلاً دیده‌ایم که مواد آمورف مانند پلیمرها دارای ساختار زنجیره‌ای هستند
[ترجمه ترگمان]ما قبلا دیده ایم که مواد آمورف مانند پلیمرها، ساختارهای زنجیره ای دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This allows the onset of molecular motion in amorphous polymers to take place at temperatures below the melting temperature of such crystallites.
[ترجمه گوگل]این اجازه می دهد تا شروع حرکت مولکولی در پلیمرهای آمورف در دماهای کمتر از دمای ذوب چنین بلورهایی انجام شود
[ترجمه ترگمان]این کار اجازه شروع حرکت مولکولی در پلیمرهای آمورف را می دهد تا در دماهای پایین تر از دمای ذوب این کریستالیت ها رخ دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The starch - containing cells may also contain amorphous protein known as gluten.
[ترجمه گوگل]سلول های حاوی نشاسته ممکن است حاوی پروتئین آمورف به نام گلوتن نیز باشد
[ترجمه ترگمان]سلول های حاوی نشاسته نیز ممکن است حاوی پروتیین آمورف شناخته شوند که به گلوتن مشهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Amorphous materials have high strength and good properties of electromagnetism and corrosion-resistant.
[ترجمه گوگل]مواد آمورف دارای استحکام بالا و خواص خوب الکترومغناطیس و مقاوم در برابر خوردگی هستند
[ترجمه ترگمان]مواد Amorphous دارای مقاومت بالا و خواص خوب الکترو مغناطیس و مقاوم در برابر خوردگی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Amorphous beryllium hydride, as ablator, can increase conversion from laser to X - rays .
[ترجمه گوگل]بریلیم هیدرید آمورف، به عنوان ابله کننده، می تواند تبدیل از لیزر به اشعه ایکس را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]Amorphous beryllium هیدرید (به عنوان ablator)می تواند تبدیل را از لیزر به اشعه های ایکس افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی نظم (صفت)
amorphous, disordered, chaotic, tumultuous

بی شکل (صفت)
amorphous, formless, shapeless, unshaped, unshapen

غیر متبلور (صفت)
amorphous

غیر شفاف (صفت)
opaque, amorphous

بدون تقسیم بندی (صفت)
amorphous

دارای ساختمان غیر مشخص (صفت)
amorphous

تخصصی

[شیمی] بی ریخت، غیر متبلور، نابلورین
[عمران و معماری] بی شکل - شیشه ای - پوک - غیربلوری - نابلورین
[برق و الکترونیک] بی شکل، بی نظم
[مهندسی گاز] بی شکل، بی نظم، بدون تقسیم بندی
[نساجی] بی شکل (غیر متبلور ) - آمرف - غیر کریستالی - نا منظم - نواحی بین کریستالی در پلیمرها
[ریاضیات] بی رخ، بی شکل، بی نظم
[معدن] نامتبلور (عمومی)
[پلیمر] بی شکل، بد ریخت، آمورف
[آب و خاک] بی شکل

انگلیسی به انگلیسی

• shapeless, formless; changeable, mutable
something that is amorphous has no clear shape or structure.

پیشنهاد کاربران

بی ریخت
بی قواره/بی قوارگی
بی سر و شکل
نامنتظم / از هم گسیخته
formational anarchic
لانگمن دیکشنری : نامنظم
نامنطظم
formational anarchic
اَ ذر پارسی پیشوند منفی ساز است و برابر a/am انگلیسی است و morphous به چم ریخت است پس amorphous در پارسی برابر اَریخت است.
بدون ساختار
amorphous ( شیمی )
واژه مصوب: اَریخت
تعریف: ویژگی یک جامد غیرمتبلور
having no fixed form or shape
not clear
not determined
مبهم
نامشخص
========
example :
Meis ( 1992 ) points out that the tourism industry involves concepts that have remained amorphous to both analysts and decision makers.
...
[مشاهده متن کامل]

میس ( در سال 1992 ) اذعان داشت که صنعت گردشگری ( توریسم ) شامل مفاهیمی است که کماکان برای تحلیل گران و متصدیان امور ناشناخته ( مبهم ) باقی مونده.
.
منبع :
cambridge 10 / test 3 / reading passage 1

بپرس