androcentrism

جمله های نمونه

1. At the same time, Lao She's androcentrism was shown in his molding of characters in his novel.
[ترجمه گوگل]در همان زمان، آندرومرکزی لائو شی در قالب‌گیری شخصیت‌های رمانش نشان داده شد
[ترجمه ترگمان]در عین حال، androcentrism (Lao)در molding شخصیت های رمان خود نشان داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Seven : The woman likes man's androcentrism, like this lets them think that is very safe.
[ترجمه گوگل]هفت : زن از آندروسنتی مرد خوشش می آید، اینطوری به آنها اجازه می دهد فکر کنند که بسیار امن است
[ترجمه ترگمان]هفت: زن دوست دارد androcentrism انسان را دوست داشته باشد، مثل این که آن ها فکر می کنند که خیلی امن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The thought of Androcentrism in Hui society leads to the result of negligence towards the issues in woman's study. The gender prejudice in Hui studies gets worse due to the lack of female researchers.
[ترجمه گوگل]تفکر آندرومرکزی در جامعه هوی منجر به بی توجهی نسبت به مسائل موجود در مطالعه زن می شود تعصب جنسیتی در مطالعات هوی به دلیل کمبود محققان زن بدتر می شود
[ترجمه ترگمان]تفکر Androcentrism در جامعه هوی منجر به سهل انگاری در مورد مسایل تحصیل زنان می شود تعصب جنسیتی در مطالعات هوی به دلیل فقدان محققان زن، بدتر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. One the other hand, they also hope females retain chastity, because of their traditional conception and the thought of androcentrism.
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، آنها همچنین امیدوارند که زنان به دلیل تصور سنتی خود و اندیشه اندرومحوری، عفت خود را حفظ کنند
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، آن ها همچنین امیدوارند که زنان پاکدامنی به خاطر مفهوم سنتی خود و اندیشه androcentrism حفظ کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Before a woman, man likes to unfold himself in men's way. Sometimes there must be androcentrism.
[ترجمه گوگل]قبل از یک زن، مرد دوست دارد خود را به شیوه مردانه باز کند گاهی باید آندروسنتیزم وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]قبل از یک زن، انسان دوست دارد خودش را به روش مردان باز کند بعضی وقتا باید \"androcentrism\" باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Although his view on female have some fresh elements, it comes from his stubborn position of androcentrism.
[ترجمه گوگل]اگرچه دیدگاه او در مورد زن دارای برخی عناصر تازه است، اما از موضع سرسختانه او در مورد آندرومتریستی ناشی می شود
[ترجمه ترگمان]اگرچه دیدگاه او در مورد ماده دارای برخی عناصر تازه است، اما از موقعیت سرسخت of ناشی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They tried to develop a new and feminist epistemology to replace the traditional mode of androcentrism epistemology, and reestablish science and knowledge system.
[ترجمه گوگل]آنها کوشیدند یک معرفت شناسی جدید و فمینیستی را برای جایگزینی شیوه سنتی معرفت شناسی آندرومرکزی توسعه دهند و علم و نظام دانش را دوباره برقرار کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها تلاش کردند که یک معرفت شناسی جدید و فمینیستی را برای جایگزین کردن شیوه سنتی معرفت شناسی androcentrism، و ایجاد مجدد علم و سیستم دانش، توسعه دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It could dismiss such thoughts as ethic, moral the justice of revolution, androcentrism and supremacy.
[ترجمه گوگل]می تواند افکاری چون اخلاقیات، اخلاقی، عدالت انقلابی، اندرومحوری و برتری طلبی را کنار بگذارد
[ترجمه ترگمان]می تواند چنین افکاری را به عنوان اصول اخلاقی، اخلاقی، عدالت، عدالت و برتری از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• practice of placing emphasis on masculine interests or viewpoints

پیشنهاد کاربران

بپرس