anew

/əˈnuː//əˈnjuː/

معنی: از نو، دوباره، از سر، بطرز نوین
معانی دیگر: بار دیگر

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: once again; afresh.
مترادف: again, de novo, over
مشابه: afresh

(2) تعریف: in a new and different manner.
مترادف: freshly, newly

جمله های نمونه

1. hossein gave up smoking a month ago but yesterday he started anew
حسین یک ماه پیش سیگار را ترک کرد ولی دیروز دوباره شروع کرد.

2. She's ready to start anew.
[ترجمه گوگل]او آماده است تا از نو شروع کند
[ترجمه ترگمان]آماده است که از نو شروع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The film tells anew the story of his rise to fame and power.
[ترجمه گوگل]این فیلم دوباره داستان او را به شهرت و قدرت بازگو می کند
[ترجمه ترگمان]فیلم داستان ظهور او به شهرت و قدرت را بازگو می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They started life anew thousands of miles away.
[ترجمه گوگل]آنها زندگی را از هزاران مایل دورتر شروع کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها زندگی را هزاران مایل دورتر از اینجا آغاز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He's determined to begin his life anew.
[ترجمه گوگل]او مصمم است زندگی خود را از نو آغاز کند
[ترجمه ترگمان]مصمم است زندگی خود را از نو آغاز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When the latter were realigned or made anew they often met the earlier roads at a sharp angle on the parish boundaries.
[ترجمه گوگل]هنگامی که این جاده‌ها دوباره ردیف می‌شدند یا از نو ساخته می‌شدند، اغلب جاده‌های قبلی را با زاویه‌ای تیز در مرزهای محله ملاقات می‌کردند
[ترجمه ترگمان]وقتی دومی دوباره مرتب شد و یا دوباره تشکیل شد، اغلب جاده های قبلی را با زاویه تندی در حدود محدوده ناحیه ملاقات می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It also demands that we investigate anew how our lawyers are selected, and how they are trained to fight for us.
[ترجمه گوگل]همچنین می طلبد که از نو بررسی کنیم که چگونه وکلای ما انتخاب می شوند و چگونه آنها برای مبارزه برای ما آموزش می بینند
[ترجمه ترگمان]همچنین تقاضا دارد که ما مجددا نحوه انتخاب وکلا و نحوه آموزش آن ها برای مبارزه با ما را بررسی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But if the Cubs want to start anew, they should start anew.
[ترجمه گوگل]اما اگر توله ها می خواهند از نو شروع کنند، باید از نو شروع کنند
[ترجمه ترگمان]اما اگر بچه ها می خواهند از نو شروع کنند، باید از نو شروع کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. None is of freedom or of life deserving unless he daily conquers it anew.
[ترجمه گوگل]هیچ کس از آزادی یا زندگی سزاوار نیست مگر اینکه هر روز آن را از نو فتح کند
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از آن ها از آزادی و یا زندگی شایسته نیست مگر آنکه هر روز دوباره بر آن پیروز شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Slowly Jewish communities were reconstituted and Jewish life began anew.
[ترجمه گوگل]به تدریج جوامع یهودی بازسازی شدند و زندگی یهودیان از نو آغاز شد
[ترجمه ترگمان]جوامع یهودی به آرامی دوباره تشکیل شدند و زندگی یهودیان دوباره آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I was ready to leave everything behind and start anew in California.
[ترجمه گوگل]من آماده بودم که همه چیز را پشت سر بگذارم و از نو در کالیفرنیا شروع کنم
[ترجمه ترگمان]آماده بودم همه چیز را پشت سر بگذارم و از نو در کالیفرنیا شروع کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The committee is going to examine the whole situation anew.
[ترجمه گوگل]این کمیته قرار است کل وضعیت را دوباره بررسی کند
[ترجمه ترگمان]این کمیته دوباره کل اوضاع را بررسی خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It's no use complaining about the failure of our experiment; what we should do now is to make the best of a bad job and get ready to start anew.
[ترجمه گوگل]شکایت از شکست آزمایشمان فایده ای ندارد کاری که اکنون باید انجام دهیم این است که از یک کار بد بهترین استفاده را ببریم و برای شروع دوباره آماده شویم
[ترجمه ترگمان]هیچ سودی در مورد شکست آزمایش ما ندارد؛ کاری که باید اکنون انجام دهیم این است که بهترین کار را انجام دهیم و آماده برای شروع دوباره باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The only person who acts sensibly is my tailor. He takes my measure anew every time he sees me. Everyone else goes by their old measurements. George Bernard Shaw
[ترجمه گوگل]تنها کسی که معقولانه رفتار می کند خیاط من است هر بار که مرا می بیند پیمانه مرا از نو می گیرد بقیه با اندازه گیری های قدیمی خود پیش می روند جورج برنارد شاو
[ترجمه ترگمان]تنها کسی که عاقلانه عمل می کند، خیاط من است او هر بار که مرا می بیند، اندازه من را می گیرد هر کس دیگری با اندازه گیری قبلی خود می رود جورج برنارد شاو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Every day is a fresh beginning, Every morn is the world made anew.
[ترجمه گوگل]هر روز یک شروع تازه است، هر صبح دنیا از نو ساخته می شود
[ترجمه ترگمان]هر روز یک شروع تازه است، هر روز صبح، جهان از نو ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

از نو (قید)
afresh, again, anew

دوباره (قید)
afresh, again, anew

از سر (قید)
head-on, anew, headfirst, headforemost

بطرز نوین (قید)
anew

انگلیسی به انگلیسی

• again, once more
if you do something anew, you do it again, often in a different way; a literary word.

پیشنهاد کاربران

دوباره _ مجدد _ از نو _ یک بار دیگر
again _ afresh _ anew _ once more
مجدد، مجددا

بپرس