angrily

/ˈæŋɡrəli//anɡrəli/

معنی: از روی خشم
معانی دیگر: از روی خشم

جمله های نمونه

1. he angrily planted himself in front of the door and did not let anyone get out
او با غضب خود را جلوی در قرار داد و نگذاشت کسی خارج شود.

2. i angrily repelled his suggestion
با خشم پیشنهاد او را رد کردم.

3. he looked angrily at me
او با خشم به من نگاه کرد.

4. she pawed angrily through the papers on her desk
او با خشم کاغذهای روی میزش را دستمالی می کرد.

5. she reacted angrily
واکنش او خشم آمیز بود.

6. she responded angrily to the insult
نسبت به آن توهین واکنش خشم آمیزی کرد.

7. he got up angrily and stalked out of the room
با خشم از جا برخاست و با قدم های بلند از اتاق خارج شد.

8. he talked so angrily that his mouth frothed
آنقدر با خشم حرف زد که دهانش کف کرد.

9. he closed the door angrily
او با خشم در را بست.

10. she tossed her head angrily
از روی خشم سرش را تکان داد.

11. the child pummeled his mother angrily on the stomach
کودک با غضب به شکم مادرش مشت می کوبید.

12. she wagged her finger at me angrily
با خشم انگشتش را به سوی من تکان داد.

13. "a fig for house work!" she said angrily to her husband
((کار خانه به جهنم !)) با خشم به شوهرش گفت.

14. He tore up the letter angrily and threw it into the wastebasket.
[ترجمه گوگل]نامه را با عصبانیت پاره کرد و در سطل زباله انداخت
[ترجمه ترگمان]نامه را پاره کرد و آن را به سطل کاغذ باطله انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He clapped his hat on angrily and walked out.
[ترجمه گوگل]کلاهش را با عصبانیت زد و بیرون رفت
[ترجمه ترگمان]با عصبانیت کلاهش را به هم زد و بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Tod shook his head angrily and slung the coil of rope over his shoulder.
[ترجمه گوگل]تاد با عصبانیت سرش را تکان داد و سیم پیچ طناب را روی شانه اش انداخت
[ترجمه ترگمان]Tod با عصبانیت سرش را تکان داد و طناب را روی شانه او انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She crashed the glass angrily against the table.
[ترجمه گوگل]لیوان را با عصبانیت به میز کوبید
[ترجمه ترگمان]با عصبانیت شیشه را به میز کوبید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Alex stomped angrily out of the meeting.
[ترجمه گوگل]الکس با عصبانیت از جلسه بیرون رفت
[ترجمه ترگمان]الکس با عصبانیت از جلسه بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The horse whisked its tail angrily.
[ترجمه گوگل]اسب با عصبانیت دمش را تکان داد
[ترجمه ترگمان]اسب دمش را به سرعت تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. He strode angrily into the classroom.
[ترجمه گوگل]با عصبانیت وارد کلاس شد
[ترجمه ترگمان]با عصبانیت به داخل کلاس رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

از روی خشم (قید)
angrily

انگلیسی به انگلیسی

• wrathfully, furiously

پیشنهاد کاربران

anger : خشم , عصبانی کردن
angry : عصبانی
angrily : با عصبانیت ، از روی خشم
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅️ فعل ( verb ) : anger
✅️ اسم ( noun ) : anger
✅️ صفت ( adjective ) : angry
✅️ قید ( adverb ) : angrily
اعتباری تر
nervously
با عصبانیت، خشم، تندی
با ناراحتی با عصبانیت
با تندی و خشم
باتندی و خشم

با عصبانیت
Mark talked to me angrily
مارک با عصبانیت با من حرف زد
🔍🔍
با اعصبانیت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس