animal husbandry

/ˌænɪmlˈhəzbəndri//ˌænɪmlˈhʌzbəndri/

معنی: دام پروری
معانی دیگر: دامداری، پرورش چهارپایان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the science or practice of raising and breeding domestic animals, such as livestock.
مشابه: agriculture

جمله های نمونه

1. Animal husbandry on the grassland is developing rapidly.
[ترجمه گوگل]دامپروری در علفزار به سرعت در حال توسعه است
[ترجمه ترگمان]پرورش حیوانات در مراتع به سرعت در حال توسعه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The basin favours the development of farming and animal husbandry.
[ترجمه گوگل]حوضه به نفع توسعه کشاورزی و دامپروری است
[ترجمه ترگمان]این حوضه به نفع توسعه کشاورزی و دامپروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He gave a lecture on crop and animal husbandry.
[ترجمه گوگل]او در مورد زراعت و دامپروری سخنرانی کرد
[ترجمه ترگمان]او برای کشت و پرورش حیوانات سخنرانی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Let us examine the evolution of animal husbandry in the light of these three great, if harsh, truths.
[ترجمه گوگل]بیایید سیر تکامل دامپروری را در پرتو این سه حقیقت بزرگ، اگر چه خشن، بررسی کنیم
[ترجمه ترگمان]بیایید تکامل دامداری را در پرتو این سه بزرگ، اگر سخت باشد، بررسی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He wrote of food, farming, animal husbandry, and village storytellers, of shaman priests and wupo, witches.
[ترجمه گوگل]او از غذا، کشاورزی، دامداری، و داستان سرایان روستایی، از کشیشان شمن و ووپو، جادوگران نوشت
[ترجمه ترگمان]او درباره غذا، کشاورزی، دامداری، دامداری و قصه گویان روستا، از کشیش های شمن و wupo و جادوگران نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Nations around the world are changing animal husbandry practices to block the potential spread of deadly animal disease to the dinner table.
[ترجمه گوگل]کشورهای سراسر جهان در حال تغییر شیوه های دامپروری برای جلوگیری از گسترش احتمالی بیماری های کشنده حیوانات در میز شام هستند
[ترجمه ترگمان]سازمان ملل در سراسر جهان شیوه های پرورش حیوانات را برای جلوگیری از گسترش بالقوه بیماری های مرگبار حیوانات به میز شام تغییر داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And indeed it would help restore pride in animal husbandry without bankrupting farmers in the process.
[ترجمه گوگل]و در واقع به بازگرداندن غرور به دامپروری بدون ورشکستگی کشاورزان در این فرآیند کمک خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]و در واقع این کار به احیای افتخار پرورش حیوانات بدون شخم زدن کشاورزان در این فرآیند کمک خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The form of animal husbandry adopted depends on the type of facilities available and the nature of the experiments.
[ترجمه گوگل]شکل دامداری اتخاذ شده به نوع امکانات موجود و ماهیت آزمایش ها بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]شکل پرورش حیوانات مورد پذیرش بستگی به نوع امکانات موجود و ماهیت آزمایش ها دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This paper summarized the status quo of animal husbandry development and animal product trade, the existent problem in presence animal product and the developmental countermeasures.
[ترجمه گوگل]این مقاله وضعیت موجود توسعه دامپروری و تجارت محصولات دامی، مشکل موجود در حضور محصولات حیوانی و اقدامات متقابل توسعه را خلاصه می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله وضعیت کنونی توسعه دامپروری و تجارت محصولات حیوانی، مشکل موجود در حضور محصولات حیوانی و اقدامات متقابل توسعه را خلاصه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Best Animal Husbandry group is a modernized, non - government running technology enterprise.
[ترجمه گوگل]گروه بهترین دامپروری یک شرکت فناوری مدرن و غیر دولتی است
[ترجمه ترگمان]بهترین گروه Husbandry حیوانی یک شرکت فن آوری پیشرفته و غیر دولتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Increased freshwater aquaculture, poultry and grass - based animal husbandry and other supportive efforts.
[ترجمه گوگل]افزایش آبزی پروری آب شیرین، طیور و دامداری مبتنی بر علف و سایر تلاش های حمایتی
[ترجمه ترگمان]افزایش آبزی پروری، پرورش ماهی و پرورش حیوانات مبتنی بر علف و دیگر تلاش های حمایتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Animal husbandry is the pillar industry of rural economics.
[ترجمه گوگل]دامپروری صنعت ستون اقتصاد روستایی است
[ترجمه ترگمان]پرورش حیوانات رکن اصلی اقتصاد روستایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The animal husbandry of Guangdong relies mainly on raising pig and poultry.
[ترجمه گوگل]دامداری گوانگدونگ عمدتاً به پرورش خوک و طیور متکی است
[ترجمه ترگمان]دامپروری صنعتی، به طور عمده به پرورش خوک و ماکیان بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. With the development of animal husbandry, the maize straw is favored more and more by peasant as the ensilage .
[ترجمه گوگل]با توسعه دامپروری، کاه ذرت بیشتر و بیشتر مورد علاقه دهقانان قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]با توسعه دامپروری صنعتی، کاه ذرت بیشتر و بیشتر مورد توجه روستاییان قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You should do animal husbandry, must want to do forestry, because you should make grazing land.
[ترجمه گوگل]باید دامپروری کنی، باید جنگل داری کنی، چون باید چراگاه درست کنی
[ترجمه ترگمان]شما باید پرورش حیوانات را انجام دهید، باید جنگلداری را انجام دهید چون شما باید زمین چرا را درست کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دام پروری (اسم)
animal husbandry

انگلیسی به انگلیسی

• branch of agriculture that deals with the production and care of domestic animals; practice of breeding and raising farm animals

پیشنهاد کاربران

دامداری
پرورش گیاهان و حیوانات خصوصا گاو
Growing domestic animals
دامپروری
Animal husbandry
پیشتر به رشته دامپزشکی اطلاق میشه

بپرس