anthropological

/ˌænθroʊpɒˈlɒdʒɪkl̩//ˌænθrəʊpɒˈlɒdʒɪkl̩/

معنی: وابسته بانسانشناسی، مربوط بطبیعت انسانی
معانی دیگر: وابسته بانسان شناسی، مربوط بطبیعت انسانی

جمله های نمونه

1. The anthropological excursion which they undertook was there to show the arbitrariness, the contextual, relative nature of these concepts.
[ترجمه گوگل]سفر انسان‌شناختی که آنها انجام دادند برای نشان دادن خودسری، زمینه‌ای و ماهیت نسبی این مفاهیم بود
[ترجمه ترگمان]گردش anthropological که آن ها تقبل کرده بودند برای نشان دادن the، طبیعت نسبی این مفاهیم در آنجا وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Using a broadly anthropological approach to work, discourses generated within and beyond the workplace are examined.
[ترجمه گوگل]با استفاده از یک رویکرد گسترده انسان‌شناختی به کار، گفتمان‌های ایجاد شده در داخل و خارج از محل کار مورد بررسی قرار می‌گیرند
[ترجمه ترگمان]با استفاده از رویکرد گسترده انسان شناختی برای کار، گفتمان های تولید شده در داخل و خارج از محیط کار بررسی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The anthropological elements in the final poem are also present in the collection of manuscripts from which it emerged.
[ترجمه گوگل]عناصر انسان شناختی در شعر پایانی در مجموعه نسخه های خطی که از آن بیرون آمده نیز وجود دارد
[ترجمه ترگمان]عناصر انسان شناختی در منظومه پایانی نیز در مجموعه نسخه های خطی وجود دارند که از آن ظهور کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. All students pursue certain courses of general anthropological concern.
[ترجمه گوگل]همه دانش‌آموزان دوره‌های خاصی را دنبال می‌کنند که دغدغه عمومی مردم‌شناسی است
[ترجمه ترگمان]همه دانش آموزان کلاس های خاصی از نگرانی عمومی انسان شناختی را دنبال می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Anthropological discussion of this relationship between self, object and society is dominated by the more general analysis or exchange.
[ترجمه گوگل]بحث انسان‌شناختی این رابطه بین خود، شی و جامعه تحت تسلط تحلیل یا مبادله کلی‌تر است
[ترجمه ترگمان]بحث Anthropological در رابطه با این رابطه بین خود، جسم و جامعه تحت کنترل و یا تبادل کلی تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The argument must still confront the anthropological and linguistic evidence for intellectual development as well as capacity in different cultures.
[ترجمه گوگل]این بحث همچنان باید با شواهد انسان‌شناختی و زبان‌شناختی برای رشد فکری و نیز ظرفیت در فرهنگ‌های مختلف روبرو شود
[ترجمه ترگمان]این بحث هنوز باید با مدرک مردم شناسی و زبان شناسی برای توسعه فکری و همچنین ظرفیت در فرهنگ های مختلف مقابله کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You don't have to be an anthropological genius to see a spiralling behaviour pattern here.
[ترجمه گوگل]برای دیدن الگوی رفتاری مارپیچ در اینجا لازم نیست یک نابغه انسان شناسی باشید
[ترجمه ترگمان]شما نیازی نیست که از نظر انسان شناسی یک نابغه انسان شناسی باشید تا طرح پیچ و پیچ و پیچ و پیچ در این جا را ببینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The old anthropological concept dreamed up in the universities to describe the potentialities of nature as understood by primitive people.
[ترجمه گوگل]مفهوم قدیمی انسان‌شناسی در دانشگاه‌ها برای توصیف پتانسیل‌های طبیعت که توسط افراد بدوی درک می‌شد، رویاپردازی شد
[ترجمه ترگمان]مفهوم قدیمی انسان شناختی در دانشگاه ها ایجاد شد تا پتانسیل های طبیعت را به گونه ای توصیف کند که توسط انسان های اولیه درک شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She soon switched to more anthropological methods.
[ترجمه گوگل]او به زودی به روش های انسان شناسی بیشتری روی آورد
[ترجمه ترگمان]او به زودی به روش های انسان شناختی تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The anthropological evidence, then, suggests that there is scientific and non-scientific thought in all societies and within all individuals.
[ترجمه گوگل]پس شواهد انسان‌شناختی نشان می‌دهد که تفکر علمی و غیرعلمی در همه جوامع و در درون همه افراد وجود دارد
[ترجمه ترگمان]پس شواهد انسان شناسی حاکی از آن است که تفکر علمی و غیر علمی در تمام جوامع و درون همه افراد وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This dissertation is an anthropological comparative study of the Zhuang and Han nationality"s bone-collecting rebury. "
[ترجمه گوگل]این پایان نامه یک مطالعه تطبیقی ​​انسان‌شناختی در مورد تدفین مجدد استخوان‌گیری ملیت ژوانگ و هان است
[ترجمه ترگمان]این رساله، مطالعه تطبیقی انسان شناسی of و nationality nationality (هان)است که در حال جمع آوری rebury است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. According to historical documents and anthropological materials, the custom of couvade has been practiced in many places of the world.
[ترجمه گوگل]بر اساس اسناد تاریخی و مطالب مردم شناسی، رسم کوواد در بسیاری از نقاط جهان رواج داشته است
[ترجمه ترگمان]طبق اسناد تاریخی و مطالب انسان شناختی، رسم of در بسیاری از نقاط جهان انجام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is the most difficult of all anthropological data on which to " draw " the old Negro.
[ترجمه گوگل]این سخت‌ترین داده‌های انسان‌شناختی است که می‌توان سیاهان پیر را از آن «نقشه کشید»
[ترجمه ترگمان]این دشوارترین اطلاعات مردم شناسی است که در مورد آن \"رسم سیاه پوست\" را ترسیم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The American Anthropological Association has stated that race simply cannot be tested or proven scientifically.
[ترجمه گوگل]انجمن مردم شناسی آمریکا اعلام کرده است که نژاد به سادگی قابل آزمایش یا اثبات علمی نیست
[ترجمه ترگمان]انجمن Anthropological آمریکا اعلام کرده است که به سادگی نمی تواند از نظر علمی مورد آزمایش یا بررسی علمی قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابسته ب انسان شناسی (صفت)
anthropological

مربوط بطبیعت انسانی (صفت)
anthropological

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to anthropology (study of the development of the human race)

پیشنهاد کاربران

anthropological ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: انسان شناختی
تعریف: مربوط به انسان شناسی
انسان شناسانه

بپرس