anthropomorphic

/ˌænθroʊpoʊˈmɔːfɪk//ˌænθrəʊpəʊˈmɔːfɪk/

معنی: شبیه انسان، دارای شکل انسان
معانی دیگر: وابسته به انسان دیسی (یا انسان انگاری)، انسان دیس

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: anthropomorphically (adv.)
(1) تعریف: similar in form to a human being.

(2) تعریف: ascribing human characteristics to something nonhuman.

جمله های نمونه

1. greek gods were anthropomorphic
خدایان یونان انسان انگاره بودند.

2. And, conversely, does mimetic illusionism-the anthropomorphic statue-always fail as art?
[ترجمه گوگل]و برعکس، آیا توهم گرایی تقلیدی - مجسمه انسان نما - همیشه به عنوان هنر شکست می خورد؟
[ترجمه ترگمان]و برعکس، آیا mimetic illusionism - یک مجسمه شبه بشر - همیشه به عنوان هنر شکست می خورد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We discuss the computer program in rather anthropomorphic terms, referring successively to the talents personality and style of the computer program.
[ترجمه گوگل]ما برنامه کامپیوتری را با عبارات نسبتاً انسانی مورد بحث قرار می‌دهیم و به طور متوالی به شخصیت استعدادها و سبک برنامه رایانه‌ای اشاره می‌کنیم
[ترجمه ترگمان]ما در مورد برنامه کامپیوتری به جای کلمات شبه انسانی بحث می کنیم و به طور موفقیت آمیزی به شخصیت و سبک برنامه کامپیوتر اشاره می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Vaguely anthropomorphic, although distorted and blurred, they reminded me of some cross between man and beast.
[ترجمه گوگل]انسان‌شناسی مبهم، اگرچه تحریف و تار بودند، اما آنها مرا به یاد تلاقی بین انسان و حیوان می‌اندازند
[ترجمه ترگمان]به طور مبهم anthropomorphic، هرچند که کج و معوج شده بود، مرا به یاد چیزی می انداخت که بین انسان و انسان رد و بدل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Anthropomorphic robot is one of the hottest research directions in robot field, and robot vision system is one of the most important markers of robot intelligence.
[ترجمه گوگل]ربات آنتروپومورفیک یکی از داغ ترین جهت های تحقیقاتی در زمینه ربات است و سیستم بینایی ربات یکی از مهم ترین نشانگرهای هوش ربات است
[ترجمه ترگمان]؟ ربات anthropomorphic یکی از گرم ترین های تحقیقاتی در زمینه ربات است و ربات بینایی ربات یکی از مهم ترین نشانه های هوش مصنوعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Donald is an anthropomorphic white duck with a yellow-orange bill, legs, and feet.
[ترجمه گوگل]دونالد یک اردک سفید انسان نما با نوک، پاها و پاهای زرد-نارنجی است
[ترجمه ترگمان]دونالد یک اردک سفید شبه انسانی با یک اسکناس زرد - نارنجی، پاها و پاها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But her favorite experiment so far involved an anthropomorphic robot from Vgo Communications, nicknamed Celia, that was equipped with a video screen. Mrs.
[ترجمه گوگل]اما آزمایش مورد علاقه او تاکنون شامل یک ربات انسان‌نما از Vgo Communications، با نام مستعار Celia بود که مجهز به صفحه‌نمایش ویدئو بود خانم
[ترجمه ترگمان]اما تجربه مورد علاقه او تا کنون شامل یک روبات شبه انسانی از ارتباطات vgo، ملقب به سل یا، بود که مجهز به یک صفحه ویدئویی بود خانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The world of the gods is anthropomorphic, an imitative projection of ours.
[ترجمه گوگل]دنیای خدایان انسان‌واره‌ای است، فرافکنی تقلیدی از ما
[ترجمه ترگمان]جهان خدایان anthropomorphic انسانی و تقلیدی تقلیدی از دنیای ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A control architecture based on artificial emotion for anthropomorphic robot is proposed and demonstrated by simulation.
[ترجمه گوگل]یک معماری کنترلی مبتنی بر احساسات مصنوعی برای ربات انسان‌نما پیشنهاد و با شبیه‌سازی نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]یک معماری کنترل مبتنی بر احساس مصنوعی برای ربات anthropomorphic ها پیشنهاد و توسط شبیه سازی نشان داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In consequence, the sciences of animal behaviour and experimental psychology were founded by men deeply hostile to anthropomorphic explanations.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، علوم رفتار حیوانات و روان‌شناسی تجربی توسط مردانی که عمیقاً با تبیین‌های انسان‌سازی مخالف بودند، پایه‌گذاری شد
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، علوم رفتاری حیوانات و روان شناسی تجربی توسط مردانی بنیان گذاشته شد که عمیقا به توضیحات انسان گرایانه مخالف بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some typical applications of artificial emotion are briefly summarized. A control architecture based on artificial emotion for anthropomorphic robot is proposed and demonstrated by simulation.
[ترجمه گوگل]برخی از کاربردهای معمولی احساسات مصنوعی به طور خلاصه خلاصه شده است یک معماری کنترلی مبتنی بر احساسات مصنوعی برای ربات انسان‌نما پیشنهاد و با شبیه‌سازی نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]برخی از کاربردهای نوعی از احساسات مصنوعی خلاصه شده است یک معماری کنترل مبتنی بر احساس مصنوعی برای ربات anthropomorphic ها پیشنهاد و توسط شبیه سازی نشان داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The signal upright column installed on the bottom bracket centre consists of two bendable anthropomorphic joints.
[ترجمه گوگل]ستون عمودی سیگنال نصب شده بر روی مرکز براکت پایینی شامل دو مفصل انسان‌نما خم‌شونده است
[ترجمه ترگمان]ستون عمودی سیگنال نصب شده در مرکز پایه پایین متشکل از دو اتصال bendable شبه انسانی می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But now, at length, even the thought-forms are pronounced anthropomorphic, and thought itself is described as a mere faculty of Unitization.
[ترجمه گوگل]اما اکنون، در مجموع، حتی شکل‌های فکری نیز انسان‌شکل تلفظ می‌شوند، و خود اندیشه به‌عنوان یک قوه‌ی وحدت‌بخش توصیف می‌شود
[ترجمه ترگمان]اما در حال حاضر حتی the نیز به عنوان یک شبه بشر در نظر گرفته می شوند و خود را صرفا به عنوان یک هیات علمی غیر انسانی توصیف می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Like Democritus and other Presocratics before him, Epicurus rejected the idea of anthropomorphic gods who were cognisant of human affairs.
[ترجمه گوگل]اپیکور مانند دموکریتوس و دیگر پیشسوکراتیک‌های پیش از خود، ایده خدایان انسان‌واره‌ای را که از امور انسانی آگاه بودند رد کرد
[ترجمه ترگمان]مانند Democritus و دیگر Presocratics پیش از او، اپیکور ایده خدایان anthropomorphic را که از امور انسانی بودند، رد می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This is not on the past, the country heard of anthropomorphic cartoon!
[ترجمه گوگل]این مربوط به گذشته نیست، کشور از کارتون انسان نما شنیده است!
[ترجمه ترگمان]این چیزی نیست که در گذشته، کشور از کارتون anthropomorphic بشر شنیده باشد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شبیه انسان (صفت)
anthropomorphic, humanoid

دارای شکل انسان (صفت)
anthropomorphic

انگلیسی به انگلیسی

• having human characteristics or attributes
anthropomorphic means resulting from the belief that animals and things resemble human beings in actions, thoughts, or behaviour.

پیشنهاد کاربران

مثل انسان ، شبیه انسان
انسان ریخت
انسان انگارانه
anthropomorphic ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: انسان ریخت2
تعریف: ویژگی اشیایی که در آنها پیکر یا خصوصیات انسانی بازنمایی شده است
کسوت واره
شبه انسان، در شکل انسان، انسان وار
انسان گرا
anthropoid
android
انسان نما
فیلم بسیار زیبایی هم به همین نامanthropoid موجود است
شخص وار
انسان - مانند - بشرگونه - بشرسان
انسان ریخت ، انسان گونه ، انسان مانند ، انسان سان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس