anticipate

/ænˈtɪsəˌpet//ænˈtɪsɪpeɪt/

معنی: پیش بینی کردن، جلوانداختن، پیشدستی کردن، سبقت جستن، انتظار داشتن، پیش گرفتن بر، سبقت جستن بر
معانی دیگر: پیشگیری کردن، تقدم داشتن بر، جلو بودن، (قبل از موعد) مورد استفاده قرار دادن، پیش خور کردن، (موعد چیزی را) پیش انداختن، تسریع کردن، (قبل از موعد) پرداختن، (پیش از وقت درباره ی چیزی) حرف زدن یا اقدام کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: anticipates, anticipating, anticipated
(1) تعریف: to look forward to; expect.
مترادف: count on, expect, reckon on
مشابه: await, bargain for, contemplate, envisage, envision, forecast, foresee, hope, look for, predict, reckon, trust, wait

- We anticipated a pleasant outing in the country.
[ترجمه mohammad hadi nosrati] ماانتظار یک گردش دلپذیر در اطراف ( حومه ) شهر را داشتیم
|
[ترجمه گوگل] ما انتظار یک گردش دلپذیر را در کشور داشتیم
[ترجمه ترگمان] گردش مطبوعی در این کشور را پیش بینی می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The children always anticipate a present from their father when he returns from a trip.
[ترجمه سواري] هنگامی که او از سفر باز می گردد، فرزندان همیشه یک سوغاتی از طرف پدرشان را پیش بینی می کنند.
|
[ترجمه رضا] کودکان همیشه هنگام بازگشت پدر ازسفر انتظار سوغاتی دارند
|
[ترجمه گوگل] بچه‌ها همیشه وقتی پدرشان از سفر برمی‌گردد، پیش‌بینی می‌کنند که یک هدیه از طرف پدرشان دریافت کنند
[ترجمه ترگمان] کودکان زمانی که از سفر برمی گردد همیشه از پدرشان انتظار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She anticipated being blissfully happy in her marriage, but she was disappointed.
[ترجمه گوگل] او پیش‌بینی می‌کرد که در ازدواجش به‌طور سعادتمندی خوشحال شود، اما ناامید شد
[ترجمه ترگمان] او پیش بینی کرده بود که در ازدواج او خوشبخت است، اما نا امید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to expect and prepare for in advance.
مشابه: envision, expect, foresee, forestall, predict

- We anticipated the enemy's attack.
[ترجمه گوگل] ما حمله دشمن را پیش بینی می کردیم
[ترجمه ترگمان] حمله دشمن را پیش بینی می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I anticipated that you would need these documents, so I have them here for you.
[ترجمه گوگل] من پیش بینی می کردم که شما به این اسناد نیاز دارید، بنابراین آنها را در اینجا برای شما دارم
[ترجمه ترگمان] من پیش بینی کرده بودم که شما به این مدارک نیاز دارید، بنابراین من آن ها را برای شما اینجا دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He anticipated their wanting to pay for dinner, so he secretly told the waiter to give him the check.
[ترجمه فریبا دیبافر] او حدس زده بود آنها میخوان پول شام را حساب کنند به همین خاطر مخفیانه به پیشخدمت گفت صورتحساب رو به او بدهد .
|
[ترجمه گوگل] او پیش بینی کرد که آنها می خواهند برای شام پول بدهند، بنابراین مخفیانه به گارسون گفت که چک را به او بدهد
[ترجمه ترگمان] او پیش بینی کرده بود که می خواهند پول شام را بپردازند، بنابراین در نهان به پیشخدمت دستور داد صورت حساب را به او بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to accomplish or fulfill in advance.
مشابه: accomplish, fulfill, satisfy

- You're lucky to have someone caring for you who anticipates your wishes.
[ترجمه گوگل] شما خوش شانس هستید که کسی از شما مراقبت می کند که آرزوهای شما را پیش بینی می کند
[ترجمه ترگمان] تو خیلی خوش شانسی که کسی رو داری که به تو اهمیت میده که خواسته های تو رو برآورده می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. i anticipate a pleasant trip
سفر خوشی را پیش بینی می کنم.

2. to anticipate an opponent's blows
ضربه های حریف را پیشگیری کردن

3. did the vikings anticipate columbus in discovering america?
آیا وایکینگ ها در کشف امریکا بر (کریستوف) کلمب تقدم داشتند؟

4. they tried to anticipate the legacy
آنها کوشیدند ارث را پیشخور کنند.

5. that politician's uncanny ability to anticipate future trends
قدرت فوق العاده ی آن سیاستمدار در پیش بینی گرایش های آینده

6. With his weird powers, Lonnie was able to anticipate the ringing of the telephone.
[ترجمه گوگل]لونی با قدرت های عجیب خود توانست صدای زنگ تلفن را پیش بینی کند
[ترجمه ترگمان]با قدرت های عجیبش، لانی قادر بود که صدای زنگ تلفن را پیش بینی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mum tried to anticipate all my needs.
[ترجمه گوگل]مامان سعی کرد تمام نیازهای من را پیش بینی کند
[ترجمه ترگمان]مامان سعی کرد تمام نیازهای مرا پیش بینی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We've tried to anticipate the most likely problems, but it's impossible to be prepared for all eventualities/every eventuality.
[ترجمه گوگل]ما سعی کرده ایم محتمل ترین مشکلات را پیش بینی کنیم، اما غیرممکن است که برای همه احتمالات/هر احتمالی آماده باشیم
[ترجمه ترگمان]ما تلاش کرده ایم که محتمل ترین مشکلات را پیش بینی کنیم، اما این امکان وجود ندارد که برای همه احتمالات، تمام احتمالات، آماده باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I don't anticipate it being a problem.
[ترجمه گوگل]من پیش بینی نمی کنم مشکلی باشد
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کنم مشکلی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We don't anticipate any snags in/with the negotiations.
[ترجمه گوگل]ما هیچ مشکلی را در مذاکرات پیش بینی نمی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما هیچ گونه مانع در \/ با مذاکرات را پیش بینی نمی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We don't anticipate any major problems.
[ترجمه گوگل]ما هیچ مشکل اساسی را پیش بینی نمی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما هیچ مشکل عمده ای را پیش بینی نمی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We anticipate that sales will rise next year.
[ترجمه گوگل]ما پیش بینی می کنیم که فروش در سال آینده افزایش یابد
[ترجمه ترگمان]ما پیش بینی می کنیم که فروش در سال آینده افزایش خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We do not anticipate any objections to your proposal.
[ترجمه گوگل]ما هیچ اعتراضی به پیشنهاد شما پیش بینی نمی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما هیچ مخالفتی با پیشنهاد شما نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We anticipate that demand is likely to increase.
[ترجمه گوگل]ما پیش بینی می کنیم که تقاضا به احتمال زیاد افزایش یابد
[ترجمه ترگمان]ما پیش بینی می کنیم که این تقاضا احتمالا افزایش خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Do you anticipate any trouble?
[ترجمه اِم هلیش] هر مشکلی رو پیش بینی میکنی؟
|
[ترجمه گوگل]آیا پیش بینی مشکلی دارید؟
[ترجمه ترگمان]تو هیچ مشکلی رو پیش بینی می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He must anticipate the maneuvers of the other lawyers and beat them at their own game.
[ترجمه اسحاقی] او باید ترفندهای وکلای دیگر را پیش بینی کند و آنها را در بازی خودشان شکست دهد.
|
[ترجمه گوگل]او باید مانورهای سایر وکلا را پیش بینی کند و آنها را در بازی خودشان شکست دهد
[ترجمه ترگمان]او باید مانورهای دیگر وکلا را پیش بینی کند و آن ها را در بازی خود شکست دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Anticipate any tough questions and rehearse your answers.
[ترجمه اِم هلیش] انتظار هر سوال سختی رو داشته باشید و راه حل هاتون رو ( براش ) تمرین کنید
|
[ترجمه گوگل]هر سوال سختی را پیش بینی کنید و پاسخ های خود را تکرار کنید
[ترجمه ترگمان]هر گونه سوال سختی را تکرار کنید و پاسخ های خود را تمرین کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. A good speaker is able to anticipate an audience's needs and concerns.
[ترجمه اسحاقی] یک سخنران خوب باید بتواند نیازها و علایق مخاطبان را پیش بینی کند.
|
[ترجمه گوگل]یک سخنران خوب می تواند نیازها و نگرانی های مخاطب را پیش بینی کند
[ترجمه ترگمان]یک گوینده خوب می تواند نیازها و نگرانی های مخاطبین را پیش بینی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیش بینی کردن (فعل)
foreshow, previse, antedate, foretaste, dope, anticipate, prognosticate, augur, foresee, forecast

جلوانداختن (فعل)
forward, antedate, anticipate

پیشدستی کردن (فعل)
anticipate, outsmart

سبقت جستن (فعل)
forestall, anticipate, take the lead, outguess, get the better of, get the start, outpace, outgo, have the upper hand, take the precedence

انتظار داشتن (فعل)
await, attend, hold forth, anticipate, expect, envisage, hope

پیش گرفتن بر (فعل)
anticipate

سبقت جستن بر (فعل)
anticipate

تخصصی

[ریاضیات] پیشی گرفتن بر، جلو انداختن، پیش بینی کردن

انگلیسی به انگلیسی

• expect, predict; precede; hurry and come before
if you anticipate an event, you realize in advance that it may happen and you are prepared for it.
if you anticipate something, you expect that it will happen.
if you anticipate something that you know is going to happen or that you know you are going to receive, you act as though it has already happened or as though you have already received it.
if you anticipate something pleasant or exciting that is going to happen, you look forward to it with pleasure.

پیشنهاد کاربران

پیش بینی کردن
مثال: We anticipated that there might be delays.
ما پیش بینی کردیم که ممکن است تأخیر وجود داشته باشد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
تفاوت anticipate و predict:
anticipate یعنی منتظر اتفاق افتادن چیزی باشی، با توجه به اطلاعات و تجربه قبلی که از اون چیز داری.
مثال :
I anticipate that the traffic will be heavy during rush hour
...
[مشاهده متن کامل]

یعنی من انتظار دارم که در ساعات پرتردد، ترافیک سنگین بشه. این فرد قبلا تجربه داشته که در ساعات پرتردد ترافیک سنگینی ایجاد شده و حالا طبق اطلاعات و تجربه قبلی داره میگه منتظر چنین ترافیک سنگینی در ساعت پرتردد هستم.
predict وقتی استفاده میشه که بخوای با تکیه بر اطلاعات و شواهد موجود، و بر پایه داده های آماری و تحلیل علمی این داده ها، یک اتفاقی رو در آینده پیش بینی کنی. مثال:
The weather forecast predicts that it will rain tomorrow
کارشناس هواشناسی پیش بینی میکنه که فردا بارون میاد.
پاسخ کاربر عزیز "ایمان" در بیان تفاوت این دو واژه

تفاوت anticipate و foresee طبق فرهنگ وبستر:
Although the words anticipate and foresee have much in common, anticipate implies taking action about or responding emotionally to something before it happens.
پیش بینی کردن، انتظار داشتن
۱_ توقع داشتن ، انتظار داشتن
۲_ پیش دستی کردن
۳_ پیش بینی کردن
انتظار چیزی رفتن
انتظار کشیدن همراه با هیجان
The world cup final is being anticipated by football fans
پیش بینی
پیش کشیدن
نوید ( چیزی را ) دادن، پیش بینی کردن، پیشگویی کردن
پیشی جستن
دنبال کردن
anticipate, expect, foresee
These words all mean ‘regard as probable’, but they all have other meanings that can color the general sense.
■ Anticipate is used especially when someone takes action or makes plans to prepare for what they think will happen ( the police anticipated trouble and drafted in reinforcements: ) . It is often used for looking forward to something desirable, and when used as an adjective it is frequently modified by an adverb such as eagerly ( it was the most eagerly anticipated show in town: ) and, with the same approving sense, highly ( one of the year's most highly anticipated video games: ) . Anticipate is less commonly used in a passive construction than the other two words.
...
[مشاهده متن کامل]

■ Expect is the most general word ( sales are expected to drop next year: | over 20, 000 visitors are expected: ) . Expect may also be used of something that is required or demanded, whether or not one thinks it is likely ( the firm expected its employees to be prepared to move: ) . While all these words can be used with a direct object or a that - clause ( I expect that she knew too: ) , only expect can be used with an object and an infinitive ( you expect me to believe you?: ) .
■ Foresee can imply certainty, as its meaning verges on ‘prophesy, predict’, and the objects with which it is used are typically undesirable ( we foresee enormous problems for local authorities: ) . Only foresee and anticipate can be used with a present participle ( Cleo had anticipated having to apologize for him: ) .

To sense or expect something before it happens
در کمین/مترصد/چشم به راه/در انتظار/آماده ی چیزی بودن
to see what might happen in the future and take action to prepare for it
مورد انتظار
انتظار داریم
. E. g
The one course of events no one anticipated was the one that happened: a long period of stagnation that threatened the assumptions of the European welfare state
1.
To look forward to
انتظار داشتن
2.
To expect
توقع داشتن
To perdict
To think likely
احتمال دادن
To count on
روی چیزی حساب کردن
To expect
To count on
توقع داشتن
انتظار داشتن
To perdict
از پیش فکر چیزی رو کردن
متقدم بودن
anticipating متقدم بر
انتظار ایجاد کردن ( مثلا انتظار متقابل ایجاد می کند )
- انتظار اتفاقی رو داشتن یا اتفاقی را پیش بینی کردن - تو این فعل
از قبل میدونی ک ممکنه اتفاق بیفته و خودت رو براش آماده کردی. . .

● انتظار چیزی را کشیدن
● پیشدستی کردن
1 ) توقع/انتظار ( اتفاق رویدادی یا وضعیتی را از قبل ) داشتن، پیش بینی ( اتفاق رویدادی یا وضعیتی را از قبل ) کردن
2 ) اقدام پیشگیرانه کردن، پیشدستی کردن، آمادگی مقابله به مثل داشتن
انتظار داشتن
انتظار کشیدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس