anticipated

/ænˈtɪsəˌpet//ænˈtɪsɪpeɪt/

پیش بینی کردن، انتظار داشتن، پیشدستی کردن، جلوانداختن، پیش گرفتن بر، سبقت جستن بر

جمله های نمونه

1. a new russian initative must now be anticipated
اکنون باید در انتظار پیشگامی جدید روس ها بود.

2. It is anticipated that inflation will stabilize at 3%.
[ترجمه گوگل]پیش بینی می شود که تورم در سطح 3 درصد تثبیت شود
[ترجمه ترگمان]پیش بینی می شود که تورم در ۳ درصد تثبیت شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We anticipated her winning first prize.
[ترجمه رضا] ما پیش بینی کردیم که او جایزه نفر اول را ببرد
|
[ترجمه Mary] ما انتظار داشتیم او جایزه ی اول ( را ) برنده شود
|
[ترجمه گوگل]ما انتظار داشتیم او جایزه اول را برد
[ترجمه ترگمان]ما انتظار برنده شدن او را داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A relatively firm material can be anticipated.
[ترجمه گوگل]می توان مواد نسبتاً محکمی را پیش بینی کرد
[ترجمه ترگمان]یک ماده نسبتا محکم می تواند پیش بینی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They have anticipated us and seized the bridge.
[ترجمه ضیغم] آن هادر تصرف پل از ما سبقت گرفتند
|
[ترجمه علی طیبی] آنها ما را پیش بینی و پل را تصرف کرده اند
|
[ترجمه گوگل]آنها ما را پیش بینی کرده اند و پل را تصرف کرده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها ما را پیش بینی کرده و پل را تصرف کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Copernicus anticipated in part the discoveries of the 17th and 18th centuries.
[ترجمه گوگل]کوپرنیک تا حدی اکتشافات قرن 17 و 18 را پیش بینی کرد
[ترجمه ترگمان]کوپرنیک در بخشی از کشفیات قرون ۱۷ و ۱۸ پیشی گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Many modern inventions were anticipated by Leonardo da Vinci.
[ترجمه گوگل]بسیاری از اختراعات مدرن توسط لئوناردو داوینچی پیش بینی شده بود
[ترجمه ترگمان]بسیاری از اختراعات مدرن توسط لئوناردو داوینچی پیش بینی شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We anticipated our competitors by getting our products onto the market first.
[ترجمه گوگل]ما ابتدا با عرضه محصولات خود به بازار، رقبای خود را پیش بینی کردیم
[ترجمه ترگمان]ما پیش بینی کردیم که رقبای ما در ابتدا محصولات خود را به بازار عرضه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The directors anticipated a fall in demand.
[ترجمه گوگل]مدیران پیش بینی کاهش تقاضا را داشتند
[ترجمه ترگمان]مدیران انتظار کاهش تقاضا را داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I anticipated that he would be late.
[ترجمه گوگل]من پیش بینی می کردم که او دیر بیاید
[ترجمه ترگمان]پیش بینی کرده بودم که دیر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We anticipated their complaint by writing a full report.
[ترجمه گوگل]با نوشتن گزارش کامل شکایت آنها را پیش بینی کردیم
[ترجمه ترگمان]ما با نوشتن یک گزارش کامل، شکایت آن ها را پیش بینی کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The attack was anticipated but its intensity came as a shock.
[ترجمه گوگل]حمله پیش‌بینی می‌شد، اما شدت آن شوک‌کننده بود
[ترجمه ترگمان]این حمله پیش بینی شده اما شدت آن به عنوان یک شوک به وجود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The author anticipated the question in a preceding chapter.
[ترجمه گوگل]نویسنده این سوال را در فصل قبل پیش بینی کرده است
[ترجمه ترگمان]مولف این سوال را در فصل قبل پیش بینی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Sales are better than anticipated.
[ترجمه گوگل]فروش بهتر از حد انتظار است
[ترجمه ترگمان]فروش به مراتب بهتر از فروش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• expected, foreseen, predicted, envisioned

پیشنهاد کاربران

:SYN
Expected
✔️ مورد انتظار
✔️ از قبل برنامه ریزی شده
✔️ چیزی که خیلی ها چشم انتظار زمان فرا رسیدن ش باشن
. . .
I remember a time when I had to wait for a long time to buy tickets for a concert. It happened a few years ago when one of my favorite bands announced that they would be performing in my city. ⭐The concert was highly anticipated⭐, and I knew that tickets would sell out quickly, so I decided to wait in line early in the morning to buy them
...
[مشاهده متن کامل]

✔️ مورد انتظار
✔️ از قبل برنامه ریزی شده
. . .
I remember a time when I had to wait for a long time to buy tickets for a concert. It happened a few years ago when one of my favorite bands announced that they would be performing in my city. ⭐The concert was highly anticipated⭐, and I knew that tickets would sell out quickly, so I decided to wait in line early in the morning to buy them
...
[مشاهده متن کامل]

expected hopefully
پیش بینی شده، مورد انتظار، منتظره
مورد انتظار
آتی، برنامه ریزی شده
صفت ) سبقت گرفته، پیش افتاده ( از دیگران )
پیشبینی شده ( صفت )

بپرس