antidote

/ˈæntidoʊt//ˈæntidəʊt/

معنی: پادزهر، ضد سم، پازهر، تریاق
معانی دیگر: (داروسازی) پادزهر، نوشدارو، علاج همه ی دردها، راه حل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: antidotal (adj.), antidotally (adv.)
(1) تعریف: a substance that counteracts poison or disease.
مترادف: medication, medicine, mithridate, specific
متضاد: poison
مشابه: antibody, antipyretic, antitoxin, antivenin, corrective, counterirritant, curative, cure, drug, medicament, pharmaceutical, physic, remedy, restorative

- The antidote must be administered immediately after such a bite.
[ترجمه فاطمه] بلافاصله بعد از چنین نیشی باید پادزهر تهیه شود
|
[ترجمه گوگل] پادزهر باید بلافاصله پس از چنین گزشی تجویز شود
[ترجمه ترگمان] پادزهر هم باید بلافاصله بعد از این گاز بهش حمله بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: anything that acts as a remedy or counteracts.
مترادف: corrective, remedy
متضاد: poison
مشابه: countermeasure, curative, cure, offset

- High interest rates can be an antidote for runaway inflation.
[ترجمه گوگل] نرخ های بهره بالا می تواند پادزهری برای تورم فراری باشد
[ترجمه ترگمان] نرخ سود بالا می تواند یک پادزهر برای تورم فراری باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the antidote that was given to sohrab too late
نوشدارو که پس از مرگ سهراب رسید

2. discipline is the antidote for idleness
انضباط چاره ی تنبلی است.

3. Knowledge is the antidote to fear.
[ترجمه گوگل]دانش پادزهر ترس است
[ترجمه ترگمان]آگاهی از آگاهی از ترس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Knowledge is the antidote of fear.
[ترجمه گوگل]دانش پادزهر ترس است
[ترجمه ترگمان]آگاهی از antidote است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They kept whiskey to antidote themselves against snake bike.
[ترجمه گوگل]آنها ویسکی نگه می داشتند تا خود را در برابر دوچرخه مار پادزهر کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها ویسکی را نگه داشتند تا خود را با دوچرخه مار ضد عفونی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The holiday was a marvellous antidote to the pressures of office work.
[ترجمه گوگل]تعطیلات پادزهر شگفت انگیزی برای فشارهای کار اداری بود
[ترجمه ترگمان]تعطیلات به خاطر فشار کاره ای دفتری، یک پادزهر عالی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I think that stricter punishment is the best antidote for crime.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم که مجازات شدیدتر بهترین پادزهر برای جرم است
[ترجمه ترگمان]به نظر من، مجازات در مجازات، بهترین antidote برای جنایت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Quinine is a natural antidote for this fever.
[ترجمه گوگل]کینین یک پادزهر طبیعی برای این تب است
[ترجمه ترگمان]Quinine یه پادزهر طبیعی برای این تب هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There is no known antidote to the poison produced by the fish.
[ترجمه گوگل]هیچ پادزهر شناخته شده ای برای سم تولید شده توسط ماهی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ پادزهری برای سم وجود نداره که توسط ماهی ها تولید بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Medication was given to antidote the poison the young girl had swallowed.
[ترجمه گوگل]دارو برای پادزهر سمی که دختر جوان بلعیده بود داده شد
[ترجمه ترگمان]دارو به پادزهر داده شده که اون دختر جوان آب دهانش را قورت داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Regular exercise is the best antidote to tiredness and depression.
[ترجمه گوگل]ورزش منظم بهترین پادزهر برای خستگی و افسردگی است
[ترجمه ترگمان]ورزش منظم بهترین پادزهر برای افسردگی و افسردگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We do not have an effective antidote to this poison.
[ترجمه گوگل]ما پادزهر موثری برای این سم نداریم
[ترجمه ترگمان] ما یه پادزهر موثر برای این سم نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The resort offers the perfect antidote to the pressures of modern life.
[ترجمه گوگل]این استراحتگاه پادزهر عالی برای فشارهای زندگی مدرن ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این تفریحگاه پادزهری عالی برای فشارهای زندگی مدرن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The doctor administered an antidote.
[ترجمه گوگل]دکتر یک پادزهر تجویز کرد
[ترجمه ترگمان]دکتر پادزهر رو اجرا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A shot of adrenalin was given as an antidote to the wasp sting.
[ترجمه نیلوفر] یک آمپول از آدرنالین داده شد به عنوان یک پادزهر برای نیش زنبور بی عسل.
|
[ترجمه گوگل]یک واکسن آدرنالین به عنوان پادزهر برای نیش زنبور داده شد
[ترجمه ترگمان]یه عکس از \"adrenalin\" به عنوان یه پادزهر به نیش زنبور داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پادزهر (اسم)
antidote, theriac

ضد سم (اسم)
antidote

پازهر (اسم)
antidote

تریاق (اسم)
antidote, theriac, treacle

تخصصی

[شیمی] پادزهر، تریاق، نوشدارو
[بهداشت] پادزهر - تریاق

انگلیسی به انگلیسی

• remedy; medicine that works against the effects of poison
an antidote is a chemical substance that stops or controls the effect of a poison.
the antidote to something which is harmful, difficult, or unpleasant is something that helps to make it better or easier to deal with.

پیشنهاد کاربران

پادزهر ، تریاق
definition : something that prevents effects of a poison or disease
دو بیت شعر از مولانا مربوط به تریاق یا همان پادزهر 👇
همچو نی زهری و تریاقی که دید
همچو نی دمساز و مشتاقی که دید
make an antidote
✅ توضیح و تفسیر مثال انگلیسی: agent that counteracts a poison
✅ واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : anti/dote ✅ تلفظ واژه: AN - ti - dōt ✅ معادل کاربردی، فارسی و توضیح واژه: پادزهر: ماده ی خنثی کننده ی زهر ( سم ) ✅ اجزاء و عناصر واژه ( ریشه، پیشوند یا پسوند ) در پزشکی : -
[پزشکی] پادزهر: ماده ی خنثی کننده ی زهر ( سم )
خنثی کننده، پادزهر
تریاق، نوش دارو، علاج درد
راه حل
محافظت کردن ( در برابر چیزی منفی مثل فرسودگی )
اصلاح
خنثی کردن
پادزهر ؛ علاج
– We do not have an effective antidote to this poison
– a shot of adrenalin was given as an antidote to the wasp sting
– Laughter is a good antidote to stress
– Regular exercise is the best antidote to tiredness and depression
نوشدارو - پادزهر
[count]
1 : a substance that stops the harmful effects of a poison
◀️There is no antidote to/for this poison.
2 : something that corrects or improves the bad effects of something
◀️For him, racing motorcycles is a great antidote to boredom.
اَنتی دُو ت
راه علاج
بنام خدا
با سلام، پادزهر ، آنتاگونیست، آنتی توکسین.
ضد سم.
با تشکر
راه حل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس