anxious

/ˈæŋkʃəs//ˈæŋkʃəs/

معنی: بیم ناک، مشتاق، ارزومند، دلواپس، اندیشناک
معانی دیگر: نگران، تاسه، تلواس، مضطرب، مشوش، آسیمه، سرآسیمه، نگران کننده، دلواپس کننده، آسیمگر، تشویش انگیز، خواهان، مایل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: anxiously (adv.), anxiousness (n.)
(1) تعریف: feeling uneasiness, worry, or dread.
مترادف: disquieted, distressed, troubled, uneasy, worried
متضاد: calm, insouciant, lighthearted, nonchalant
مشابه: apprehensive, disturbed, fearful, fretful, ill at ease, nervous, on edge, on tenterhooks, unquiet

- I'm always anxious before an interview.
[ترجمه بردیا] من همیشه قبل ازینکه مصاحبه شروع بشه اضطراب دارم
|
[ترجمه کاظم فرقانی] من همیشه پیش از مصاحبه دلواپس هستم.
|
[ترجمه Arefe] من همیشه قبل از مصاحبه اضطراب دارم.
|
[ترجمه صدرا] من همیشه قبل از مصاحبه استرسزیادی دارم
|
[ترجمه حمید] همیشه من قبل یک مصاحبه اضطراب پیدا می کنم
|
[ترجمه ...] من همیشه قبل از مصاحبه مضطرب هستم.
|
[ترجمه نیکو] من همیشه قبل از مصاحبه اضطراب دارم
|
[ترجمه گوگل] من همیشه قبل از مصاحبه مضطرب هستم
[ترجمه ترگمان] من همیشه نگران مصاحبه هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: eager.
مترادف: eager
متضاد: loath
مشابه: avid, desirous, greedy, intent, itching, on edge

- She was anxious to succeed in the new job.
[ترجمه رحمت انگلیس] او برای موفقیت درکار جدیدش آرزومند بود
|
[ترجمه Mrjn] او مشتاق موفقیت در شغل جدیدش بود.
|
[ترجمه گوگل] او مشتاق موفقیت در شغل جدید بود
[ترجمه ترگمان] او مشتاق بود که در شغل جدید موفق شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He'd been away a long time and was now anxious to return home.
[ترجمه گوگل] او مدت زیادی نبوده بود و اکنون مشتاق بازگشت به خانه بود
[ترجمه ترگمان] مدت زیادی بود که دور شده بود و حالا مشتاق بازگشت به خانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: very concerned.
مترادف: solicitous, worried
متضاد: carefree, unconcerned
مشابه: apprehensive, concerned, nervous, on edge

- Her parents were naturally anxious about her injury.
[ترجمه بردیا] طبیعتا پدر و مادرش نگران مصدومیت او بودند
|
[ترجمه فرشاد] طبیعتا پدر و مادر او درمورد صدمه دیدن او ( مونث ) نگران بودند
|
[ترجمه گوگل] والدین او به طور طبیعی نگران آسیب دیدگی او بودند
[ترجمه ترگمان] پدر و مادرش طبیعتا نگران مجروح شدن او بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the anxious woman gnawed at her underlip
زن دلواپس،لب زیرین خود را می جوید.

2. ali was anxious about the health of his son
علی نگران سلامتی پسرش بود.

3. he was anxious to dispatch the matter at hand and get on to other business
او بی تاب بود که مسئله موجود را خاتمه داده به کارهای دیگر بپردازد.

4. i was very anxious to see the beauty queen
بسیار مشتاق دیدار ملکه ی زیبایی بودم.

5. she spent an anxious night by the sick child
او شب پر اضطرابی را کنار کودک بیمار گذراند.

6. if you don't call your mother, she will become anxious
اگر به مادرت تلفن نکنی دلواپس خواهد شد.

7. The more you fight something, the more anxious you become ---the more you're involved in a bad pattern, the more difficult it is to escape.
[ترجمه گوگل]هر چه بیشتر با چیزی بجنگید، بیشتر مضطرب می شوید --- هر چه بیشتر درگیر یک الگوی بد باشید، فرار از آن دشوارتر می شود
[ترجمه ترگمان]هرچه بیشتر با چیزی مبارزه کنی، بیشتر دلواپس تو - - هر چه بیشتر درگیر طرح بدی هستی، دشوارتر از آن است که فرار کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We had a very anxious time until we knew that they were safe.
[ترجمه نگین] ما زمان نگران کننده ای داشتیم تا زمانی که فهمیدیم آنها در امنیت هستند.
|
[ترجمه مریم سالک زمانی] دلواپسی مان تمامی نداشت تا اینکه خبردار شدیم آنها محفوظ و در امان هستند.
|
[ترجمه گوگل]ما خیلی مضطرب بودیم تا اینکه فهمیدیم آنها در امان هستند
[ترجمه ترگمان]ما خیلی نگران بودیم، تا وقتی که می دانستیم که آن ها در امان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was anxious to preserve his reputation.
[ترجمه مریم سالک زمانی] نگران حفظ حیثیت خود بود.
|
[ترجمه گوگل]او مشتاق حفظ آبروی خود بود
[ترجمه ترگمان]او مشتاق بود که شهرتش را حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He is anxious to finish the job.
[ترجمه گوگل]او مشتاق است که کار را تمام کند
[ترجمه ترگمان]اون مشتاقه که کارش رو تموم کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Knots of anxious people stood waiting in the hall.
[ترجمه گوگل]گره هایی از مردم مضطرب در سالن به انتظار ایستاده بودند
[ترجمه ترگمان]عده ای از افراد نگران در تالار منتظر ایستاده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We are all anxious about his health.
[ترجمه گوگل]همه ما نگران سلامتی او هستیم
[ترجمه ترگمان]همه ما نگران سلامتی او هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He seemed anxious about the meeting.
[ترجمه Ebi] نگران بودن در مورد ملاقاتbe anxious about the meeting
|
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او نگران این جلسه است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که نگران ملاقات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There is no reason to be anxious about the result.
[ترجمه گوگل]دلیلی برای نگرانی در مورد نتیجه وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]دلیلی برای نگرانی در مورد نتیجه وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was a bit anxious about the safety of the machinery.
[ترجمه گوگل]او کمی نگران ایمنی ماشین آلات بود
[ترجمه ترگمان]او کمی نگران امنیت دستگاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The police are anxious to hear from anyone who may know the whereabouts of the firearms.
[ترجمه گوگل]پلیس مشتاق است که از هر کسی که ممکن است محل اسلحه گرم را بداند، بشنود
[ترجمه ترگمان]پلیس مشتاق شنیدن خبری از کسی است که ممکن است از این سلاح گرم خبر داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The hours wore on,the representatives became more anxious.
[ترجمه گوگل]ساعت ها گذشت، نمایندگان مضطرب تر شدند
[ترجمه ترگمان]ساعت ها می گذشت، نمایندگان نگران می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He was anxious to the point of neurosis.
[ترجمه گوگل]او تا حد عصبی مضطرب بود
[ترجمه ترگمان]او نگران the اعصاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. We are anxious to maintain our close links with the police.
[ترجمه گوگل]ما مشتاقیم که روابط نزدیک خود را با پلیس حفظ کنیم
[ترجمه ترگمان]ما نگران حفظ ارتباط نزدیک خود با پلیس هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بیمناک (صفت)
abhorrent, anxious, apprehensive, careful, fearful, tremulous, umbrageous

مشتاق (صفت)
anxious, impatient, willing, longing, strenuous, earnest, studious, keen, agog, solicitous, eager, enthusiastic, aspiring, avid, wistful, desirous, appetent, fond, thirsty, lickerish, athirst, hungry, breathless, fervid, full of desire, perfervid, raring, wishful

ارزومند (صفت)
anxious, solicitous, avid, wistful, ambitious, aspirant, desirous, appetent, wishful

دلواپس (صفت)
anxious, solicitous

اندیشناک (صفت)
anxious, mindful, worried, thoughtful, pensive, self-absorbed

انگلیسی به انگلیسی

• fearful, worried; worrisome; craving, yearning; eager
if you are anxious, you are nervous or worried about something.
an anxious time or situation is one during which you feel nervous and worried.
if you are anxious to do something or anxious that something should happen, you very much want to do it or want it to happen.

پیشنهاد کاربران

anxious
از نگر ریشه شناسی همریشه با " اَنج یا اَنگ " در اَنجیدن به مونه ی : کشیدن و در فهمیده یا مفهوم در اثر کشیده شدن به رنج و آزار رسیدن .
برابرنهاد : اَنجِش ، اَنگِش
تفاوت anxious و nervous:
احساس nervous بودن خفیف تر از anxious بودنه و اغلب دلیلش وجود یک موقعیت یا شرایطیه که به محض برطرف شدنش، احساس nervous بودن از بین میره ( مثلا امتحان دارین nervous هستین و وقتی تموم میشه اضطرابتون هم از بین میره ) اما احساس anxious بودن کمی ادامه داره و ممکنه با اتمام شرایط بد فروکش نکنه
...
[مشاهده متن کامل]

۱ _ مضطرب ، نگران ، دلواپس
۲ _ مشتاق
تشویش آمیز
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : anxiety
✅️ صفت ( adjective ) : anxious
✅️ قید ( adverb ) : anxiously
نگران، دلواپس، بد بخت، بیچاره، بی عار، مضطرب، انگل
ترسیدن، ترسیده، نگران، مضترب
من همیشه قبل از مصاحبه اضطراب دارم
. l was anxious about my exam
من درمورد امتحانم نگران بودم.
دومنی اصلی
مظترب دلواپس
2مشتاق I'm anxious to see ya
مشتاقم که ببینمت
دلشوره داشتن
Anxious about, not for.
Don't say: They're anxious for his health.
Say: They're anxious about his health.
Note: Anxious meaning wishing very much takes for Parents are anxious for their children's success.
نگران ، دلواپس
دقیق، مراقب
نگرانی
anxious ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: اضطرابی
تعریف: مربوط به اضطراب
اظطراب و نگرانی
Anxiety
دلواپس ، نگران ، گاهی اوقات مشتاق
Afraid. . worried. .
بیمناک. دلواپس و . . .
دلواپس مضطرب استرس داشتن
نگران ، دلواپس ، مشتاق ، آرزومند 🌝🌝
they are anxious about their son's health
آن ها نگران سلامتی پسرشان هستند
انسانی 95 ، هنر 94 ، زبان 94 و . . .
ناراحت، دلواپس
He was so anixous becise he lost his doughter
مشتاق
پر از اشتیاق
Eager
Avid
دلوآپـس، نگــرآنــ* - *
Anxious=nervous
مضطرب
نگران
ترسیده
anxious : be worried : )
مایل بودن
Worried & afraid
دلواپس
مترادف worried
مضطرب ، نگران
نگران
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٤)

بپرس