applicant

/ˈæplɪkənt//ˈæplɪkənt/

معنی: طالب، متقاضی، داوطلب، درخواستگر، تقاضا کننده
معانی دیگر: درخواست دهنده، کارجو، کارخواه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who applies for something such as a job, college admission, or financial aid.
مترادف: candidate
مشابه: aspirant, petitioner, postulant, suitor, suppliant, supplicant

جمله های نمونه

1. to grant a loan to an applicant
به درخواست کننده وام دادن

2. The job applicant must have good verbal skills.
[ترجمه گوگل]متقاضی کار باید مهارت های کلامی خوبی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]متقاضی کار باید مهارت های کلامی خوبی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The applicant must file a written application to the court.
[ترجمه گوگل]متقاضی باید درخواست کتبی خود را به دادگاه ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]متقاضی باید درخواست کتبی را به دادگاه ارسال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The applicant has experience in teaching and, more relevantly, in industry.
[ترجمه پ] متقاضی تجربه تدریس در مباحث صنعتی را دارد.
|
[ترجمه گوگل]متقاضی دارای تجربه در تدریس و مرتبط تر در صنعت است
[ترجمه ترگمان]متقاضی در تدریس و، relevantly، در صنعت تجربه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Each applicant is asked to supply a portfolio of work at interview.
[ترجمه پ] از هر متقاضی، خواسته شد که نمونه کارهایش را در مصاحبه ارایه کند.
|
[ترجمه گوگل]از هر متقاضی خواسته می شود تا یک نمونه کار در مصاحبه ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]از هر متقاضی برای تامین یک پورتفولیو کار در مصاحبه درخواست شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The applicant was so choked with excitement at the acceptance notification that he could hardly bring out a goodbye.
[ترجمه گوگل]متقاضی در اعلامیه پذیرش چنان از هیجان خفه شده بود که به سختی می توانست خداحافظی کند
[ترجمه ترگمان]متقاضی به قدری از هیجان در اعلامیه پذیرش خفه شده بود که به سختی می توانست از او خداحافظی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The successful applicant for the position will be a well-motivated self-starter who has excellent communication skills.
[ترجمه گوگل]متقاضی موفق برای این موقعیت، یک خود شروع کننده با انگیزه خواهد بود که مهارت های ارتباطی عالی دارد
[ترجمه ترگمان]متقاضی موفق برای این پست یک خود مستقل با انگیزه خوب خواهد بود که مهارت های ارتباطی عالی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Not every applicant had a degree.
[ترجمه Yasna] تمام یا همه ی متقاضیان مدرک نداشتند
|
[ترجمه گوگل]هر متقاضی مدرکی نداشت
[ترجمه ترگمان]هیچ متقاضی دیگه ای نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He looked the applicant up and down.
[ترجمه گوگل]او به متقاضی نگاهی به بالا و پایین انداخت
[ترجمه ترگمان]به دنبال applicant می گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The committee say they will consider/judge each applicant on his or her own merits.
[ترجمه گوگل]کمیته می‌گوید که هر متقاضی را بر اساس شایستگی‌های خودش بررسی و قضاوت می‌کند
[ترجمه ترگمان]این کمیته می گوید که هر متقاضی را براساس شایستگی خود مورد بررسی قرار خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The successful applicant will have excellent interpersonal skills.
[ترجمه گوگل]متقاضی موفق مهارت های بین فردی عالی خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]متقاضی موفق مهارت های بین فردی بسیار عالی خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The successful applicant for this job must be able to multitask.
[ترجمه گوگل]متقاضی موفق برای این شغل باید بتواند چند کار را انجام دهد
[ترجمه ترگمان]متقاضی موفق برای این شغل باید بتواند چندین کار را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was the hundredth applicant for the job.
[ترجمه aynaz.z] او متقاضی صدم برای کار بود
|
[ترجمه گوگل]او صدمین متقاضی این شغل بود
[ترجمه ترگمان]او the متقاضی برای این شغل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The successful applicant will have experience in project management.
[ترجمه گوگل]متقاضی موفق در مدیریت پروژه تجربه خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]متقاضی موفق در مدیریت پروژه تجربه خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طالب (اسم)
applicant, cadet

متقاضی (اسم)
demandant, applicant, asker, solicitant, suppliant

داوطلب (اسم)
applicant, volunteer, candidate, entrant

درخواستگر (اسم)
applicant

تقاضا کننده (اسم)
applicant, applier

تخصصی

[حسابداری] متقاضی

انگلیسی به انگلیسی

• person who applies (for a position, job, etc.)
an applicant for a job or a place at a college is someone who formally asks to be given the job or the place.

پیشنهاد کاربران

یعنی applicant به معنایی متقاضی یک موقعیتی است که براش سود آوره، مثل درخواست برای یک شغل یا یک موقعیت تحصیلی ( apply کردن ) و volunteer به معنای دواطلبی هست ک آنچنان به فکر سود خودش نیست و بیشتر برای سود افراد و نهاد های دیگ متقاضی یا داوطلب میشه
لانگمن دیکشنری : درخواست کننده ، متقاضی
definition : person who applies for a job , etc
applicant: متقاضی
درخواست دهنده
داوطلب
کاندیدا
متقاضی
خواهان

بپرس