approaching


نزدیک شونده، اینده

جمله های نمونه

1. we were approaching nassrabad when it started to rain
داشتیم به نصرآباد نزدیک می شدیم که باران گرفت.

2. enemy fighter planes are approaching from 12 o'clock
جنگنده های دشمن دارند از جلو نزدیک می شوند.

3. he waved down an approaching motorist to ask for help
برای دریافت امداد به راننده ای که داشت نزدیک می شد علامت داد.

4. the time of departure is approaching
هنگام عزیمت نزدیک می شود.

5. the motor boat was slitting the calm waters of the lake and approaching us
قایق موتوری آبهای آرام دریاچه را می شکافت و به ما نزدیک می شد.

6. At 60, he was now approaching retirement.
[ترجمه گوگل]در 60 سالگی، او اکنون به دوران بازنشستگی نزدیک شده بود
[ترجمه ترگمان]ساعت ۶۰ بود که داشت به بازنشستگی نزدیک می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The approaching car's headlights were on full beam .
[ترجمه گوگل]چراغ‌های جلوی ماشین که نزدیک می‌شد روشن بود
[ترجمه ترگمان]چراغ های جلوی اتومبیل روشن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The time is approaching when we must think about buying a new house.
[ترجمه گوگل]زمانی نزدیک است که باید به فکر خرید خانه جدید باشیم
[ترجمه ترگمان]زمان نزدیک شدن است که باید به خرید یک خانه جدید فکر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The golden week of National Day is approaching.
[ترجمه گوگل]هفته طلایی روز ملی نزدیک است
[ترجمه ترگمان]هفته طلایی روز ملی فرا می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the far distance I saw a ride approaching.
[ترجمه گوگل]از دور دیدم سواری نزدیک می شود
[ترجمه ترگمان]در فاصله ای دور سواری را دیدم که به او نزدیک می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You are not approaching the problem in the correct manner.
[ترجمه گوگل]شما به روش صحیح به مشکل برخورد نمی کنید
[ترجمه ترگمان]شما با این وضع صحیح و سالم به این مساله نزدیک نیستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There is no other player even remotely approaching her calibre.
[ترجمه گوگل]هیچ بازیکن دیگری وجود ندارد که حتی از راه دور به او نزدیک شود
[ترجمه ترگمان]حتی یه بازیکن دیگه هم وجود نداره که همچین چیزی داشته باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We are approaching the hall entrance.
[ترجمه گوگل]به ورودی سالن نزدیک می شویم
[ترجمه ترگمان]داریم به سرسرای ورودی نزدیک می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We could just see the train approaching in the distance.
[ترجمه گوگل]ما فقط می توانستیم قطار را از دور ببینیم که نزدیک می شود
[ترجمه ترگمان]ما می توانستیم قطار را ببینیم که از دور به ما نزدیک می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Community unrest is rapidly approaching the flashpoint.
[ترجمه گوگل]ناآرامی جامعه به سرعت در حال نزدیک شدن به نقطه اشتعال است
[ترجمه ترگمان]ناآرامی اجتماعی به سرعت در حال نزدیک شدن به نقطه اشتعال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The approaching tornado struck awe in our hearts.
[ترجمه گوگل]گردبادی که در حال نزدیک شدن بود، هیبت را در قلب ما ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]تورنادو به قلب ما احترام گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• coming closer, drawing nearer; making an approach

پیشنهاد کاربران

عاجل
در حال نزدیک شدن - در آستانه ی
Example :
👩 : No man wants to pie me
🙎‍♂️ : That's because the cost of raising a child to 18 years of age in North America is approaching HALF A MILLION DOLLARS, ffs : دلیلش اینه که هزینه بزرگ کردن یک کودک تا سن 18 سالگی در آمریکای شمالی در حال نزدیک شدن به نیم میلیون دلار هستش.
...
[مشاهده متن کامل]

آستانه
مواجه شدن
It's a very good than other dictionaries
قریب الوقوع
پرداختن
ورودی، مدخل، درونگاه
نزدیک شدن ( به کسی یا چیزی ) ، روی آوردن ( به موضوعی ) ؛ رویکرد،
باز کردن باب آشنایی
در حال عبور
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس