approbation

/ˌæprəˈbeɪʃn̩//ˌæprəˈbeɪʃn̩/

معنی: ستایش، موافقت، طرفداری، پسند، تصویب، قبولی
معانی دیگر: موافقت رسمی، رضایت، تقدیر، اجازه ی رسمی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: approbative (adj.), approbatory (adj.)
(1) تعریف: approval; praise.
مترادف: approval, countenance, favor, praise
متضاد: disapprobation
مشابه: admiration, applause, commendation, endorsement, esteem, honor, kudos, regards, respect

- He'd gone to medical school hoping to win his father's approbation.
[ترجمه گوگل] او به امید کسب تاییدیه پدرش به دانشکده پزشکی رفته بود
[ترجمه ترگمان] او به مدرسه پزشکی رفته بود تا موافقت پدرش را جلب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The symphony received little approbation when it was first performed two hundred years ago.
[ترجمه گوگل] این سمفونی زمانی که برای اولین بار دویست سال پیش اجرا شد مورد تأیید کمی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان] وقتی این کار دویست سال پیش انجام شد، سمفونی کمی موافقت نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: blessing or official sanction.
مترادف: approval, blessing, commendation, endorsement, sanction
متضاد: censure, condemnation
مشابه: award, honor, imprimatur

- These evil acts were committed with the approbation of the king himself.
[ترجمه گوگل] این اعمال شیطانی با تایید خود شاه انجام شد
[ترجمه ترگمان] این اعمال شیطانی با تایید موافقت شاه به عمل آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he glanced at the letter with approbation
او با نظر موافق به نامه نگاه افکند.

2. He tasted the wine of audience approbation.
[ترجمه گوگل]او شراب تایید مخاطب را چشید
[ترجمه ترگمان]او طعم شراب تماشاگران را چشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The manager surveyed her report with approbation.
[ترجمه گوگل]مدیر گزارش او را با تأیید بررسی کرد
[ترجمه ترگمان]مدیر گزارش او را با رضایت و تایید برانداز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The play received the approbation of the mass media.
[ترجمه گوگل]این نمایشنامه مورد تایید رسانه های گروهی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]این نمایش موافقت رسانه های جمعی را تایید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The council has finally indicated its approbation of the plans.
[ترجمه گوگل]شورا در نهایت تایید خود را از طرح ها اعلام کرده است
[ترجمه ترگمان]بالاخره شورا موافقت خود را اعلام کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The King received the official approbation of the church.
[ترجمه گوگل]پادشاه تأیید رسمی کلیسا را ​​دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]پادشاه موافقت رسمی کلیسا را پذیرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her talk wasn't vague approbation or disapproval, some big show of emotion.
[ترجمه گوگل]صحبت های او تایید یا عدم تایید مبهم نبود، نوعی نمایش بزرگ از احساسات
[ترجمه ترگمان]گفتگوی او با رضایت یا نارضایتی زیاد نبود، یک نمایش بزرگ از احساسات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mr YANG Zhao received approbation from the governor Mr. HUANG Huahua.
[ترجمه گوگل]آقای یانگ ژائو از فرماندار آقای HUANG Huahua تاییدیه دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]آقای yang zhao تایید کرد که آقای huang Huahua
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The new policy earned the approbation of the people.
[ترجمه گوگل]سیاست جدید مورد استقبال مردم قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]سیاست جدید رضایت مردم را جلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Now he basked in an unaccustomed approbation.
[ترجمه گوگل]حالا او در تأییدی غیرعادی به سر می برد
[ترجمه ترگمان]اکنون فقط با رضایت unaccustomed از آن پناه می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This is an objective reason of an everyone approbation.
[ترجمه گوگل]این یک دلیل عینی برای تایید همه است
[ترجمه ترگمان] این یه دلیل منطقی برای همه تایید کردنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Not enough feedback or approbation commensurate with the performance.
[ترجمه گوگل]بازخورد یا تایید کافی متناسب با عملکرد وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]بازخورد کافی و یا رضایت کامل با عملکرد وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The result has not met universal approbation.
[ترجمه گوگل]نتیجه مورد تایید جهانی قرار نگرفته است
[ترجمه ترگمان]نتیجه آن موافقت جهانی را برآورده نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I anticipate nothing but grateful approbation.
[ترجمه گوگل]من انتظاری جز تایید سپاسگزار ندارم
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز جز تایید و تمجید از او انتظار ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He bestowed his hearty approbation, however, on their species of house.
[ترجمه گوگل]با این حال، او تأیید صمیمانه خود را در مورد گونه های خانه آنها اعطا کرد
[ترجمه ترگمان]با این حال، از ته دل گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ستایش (اسم)
eulogy, praise, accolade, adoration, worship, veneration, approbation, endorsement, commendation, laud, approval, backing, doxology, laudation, encomium

موافقت (اسم)
consent, assent, accord, accordance, agreement, covenant, contract, treaty, pact, concurrence, compliance, concord, compact, approbation, entente, congruence, assentation, concordance, congruency, congruity

طرفداری (اسم)
support, adherence, advocacy, favoritism, siding, partiality, adhesion, approbation, backstop, approval, backing, partisanship, sponsorship

پسند (اسم)
admiration, choice, approbation, selection

تصویب (اسم)
resolution, imprimatur, ratification, approbation, passage, okay, approval, enactment, sanction, okey

قبولی (اسم)
ratification, approbation

انگلیسی به انگلیسی

• approval, sanction; assent, consent; praise
approbation is approval of something or agreement to it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : approbate
✅️ اسم ( noun ) : approbation
✅️ صفت ( adjective ) : approbatory / approbative
✅️ قید ( adverb ) : _
Her approbation ( =praise & encouragement ) was very significant to me
موافقت رسمی
موافقت رسمی ، پسند کردنapproval
placet موافقم ، رای موافق

بپرس