approving

جمله های نمونه

1. He gave me an approving nod.
[ترجمه مایا] او به نشانه تایید سر تکان داد.
|
[ترجمه گوگل]سر تاییدی به من زد
[ترجمه ترگمان]او با تایید سر تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The assembly adopted a resolution approving the scheme.
[ترجمه گوگل]مجمع قطعنامه ای را برای تصویب این طرح به تصویب رساند
[ترجمه ترگمان]مجلس قطعنامه ای را تصویب کرد که این طرح را تصویب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The members were unanimous in approving the project.
[ترجمه گوگل]اعضا به اتفاق آرا این پروژه را تایید کردند
[ترجمه ترگمان]اعضا در تایید این پروژه متفق القول بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When approving a merger, the commission can attach conditions.
[ترجمه گوگل]هنگام تصویب ادغام، کمیسیون می تواند شرایطی را ضمیمه کند
[ترجمه ترگمان]زمانی که این ادغام ادغام شود، کمیسیون می تواند شرایط را ضمیمه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He looked the proposals through before approving them.
[ترجمه گوگل]او قبل از تایید پیشنهادها را بررسی کرد
[ترجمه ترگمان]او به پیشنهادهای آن ها قبل از تایید آن ها نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The committee looked through his proposal before approving it.
[ترجمه گوگل]این کمیته قبل از تصویب پیشنهاد او را بررسی کرد
[ترجمه ترگمان]کمیته از پیشنهاد او قبل از این که آن را تایید کند نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His mother leaned forward and gave him an approving look.
[ترجمه گوگل]مادرش به جلو خم شد و نگاهی تایید آمیز به او انداخت
[ترجمه ترگمان]مادرش به جلو خم شد و نگاهی پر تایید به او انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She gave him an approving smile.
[ترجمه گوگل]لبخند تایید آمیزی به او زد
[ترجمه ترگمان]با لبخندی تایید آمیز به او لبخند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Not everyone was wholly approving of Wigg's activities in relation to Profumo - and indeed on many other matters.
[ترجمه گوگل]همه به طور کامل فعالیت های ویگ را در رابطه با پروفومو - و در واقع در بسیاری از موارد دیگر - تأیید نمی کردند
[ترجمه ترگمان]نه همه از فعالیت های Wigg در ارتباط با Profumo - و در واقع در موارد دیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The writer seems to vacillate between approving of Collins' actions and finding them disgusting.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که نویسنده بین تایید اقدامات کالینز و منزجر کننده بودن آنها در نوسان است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد نویسنده در بین تایید اقدامات کالینز و پیدا کردن آن ها نفرت انگیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ministers are expected to delay approving the Hastings eastern and western bypasses despite the regional authority voting in favour last month.
[ترجمه گوگل]با وجود رای مثبت مقامات منطقه ای در ماه گذشته، انتظار می رود که وزیران تصویب مسیرهای کنارگذر شرقی و غربی هاستینگز را به تاخیر بیاندازند
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که وزرا به رغم رای دادن مقامات منطقه ای که ماه گذشته به نفع رای دهندگان منطقه رای دادند، در تایید the شرقی و غربی Hastings تاخیر داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Banks have been niggardly in approving loans.
[ترجمه گوگل]بانک‌ها در تصویب وام‌ها بی‌توجه بوده‌اند
[ترجمه ترگمان]بانک ها در تایید این وام ها خست به خرج داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In approving costs the Profitboss sees nothing but a profitable investment opportunity.
[ترجمه گوگل]در تأیید هزینه ها، Profitboss چیزی جز یک فرصت سرمایه گذاری سودآور نمی بیند
[ترجمه ترگمان]the در تایید هزینه ها چیزی جز یک فرصت سرمایه گذاری سودآور نمی بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Board of Supervisors should have no problem approving the proposal.
[ترجمه گوگل]هیأت نظارت برای تصویب این پیشنهاد مشکلی نداشته باشد
[ترجمه ترگمان]هیات سرپرستان باید هیچ مشکلی در تایید این پیشنهاد نداشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The real difference between approving or rejecting the bonds comes down to where those road projects are going to go.
[ترجمه گوگل]تفاوت واقعی بین تایید یا رد اوراق قرضه به جایی بر می گردد که آن پروژه های جاده ای قرار است به کجا برسند
[ترجمه ترگمان]تفاوت اصلی بین تایید یا رد اوراق قرضه به این معناست که این پروژه ها به کجا می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• expressing or showing approval; approbative, approbatory, expressing approbation or praise
an approving reaction or expression shows support for something, or satisfaction with it.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : approve
✅️ اسم ( noun ) : approval
✅️ صفت ( adjective ) : approving
✅️ قید ( adverb ) : approvingly
تاییدآمیز
تایید کننده
پذیرش، موافقت، تصویب
تایید
و
خوب و مثبت

بپرس