approximate

/əˈprɑːksəmət//əˈprɒksɪmət/

معنی: تقریبی، تقریب زدن، نزدیک کردن، نزدیک امدن
معانی دیگر: نزدیک، مجاور، شبیه، همانند، تشابه داشتن، شباهت داشتن، تخمینی، (اعداد و آمار و غیره) نزدیک بودن به، تا اندازه ای

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: very close in accuracy; nearly exact or correct.
مترادف: close, near, proximate

- The final cost of the work was approximate to what we had been quoted.
[ترجمه مسعود منش] هزینه پایانی کار نزدیک به همان چیزی بود که بازگو کرده بودیم
|
[ترجمه مهدی] هزینه پایانی کار تقریبا همان چیزی بود که تقریب زده بودیم
|
[ترجمه گوگل] هزينه نهايي كار تقريبي به آنچه گفته شده بود بود
[ترجمه ترگمان] هزینه نهایی کار تقریبا به همان چیزی بود که نقل کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: rough or estimated.
مترادف: imprecise, rough, rude
متضاد: exact, precise

- The approximate distance between New York and Chicago is three thousand miles.
[ترجمه گوگل] فاصله تقریبی بین نیویورک و شیکاگو سه هزار مایل است
[ترجمه ترگمان] فاصله تقریبی بین نیویورک و شیکاگو در حدود سه هزار مایل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Our approximate flight time will be two hours.
[ترجمه گوگل] زمان تقریبی پرواز ما دو ساعت خواهد بود
[ترجمه ترگمان] زمان پرواز تقریبی ما دو ساعت خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: quite similar.
مترادف: close, like, nigh, similar

- The two girls were of approximate age.
[ترجمه فرشته] دو دختر سن نزدیک به هم داشتند ( تقریبا هم سن بودند )
|
[ترجمه گوگل] دو دختر در سن تقریبی بودند
[ترجمه ترگمان] این دو دختر از سن تقریبی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: close by.
مترادف: close, near, nigh, proximate
مشابه: contiguous, next

- The reception hall is approximate to the church.
[ترجمه فرشته] تالار پذیرایی نزدیک به کلیسا است
|
[ترجمه مهدی] تالار پذیرایی تقریبا نزدیک به کلیسا است
|
[ترجمه گوگل] سالن پذیرایی تقریباً به کلیسا است
[ترجمه ترگمان] تالار پذیرایی تقریبا به کلیسا می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: approximates, approximating, approximated
مشتقات: approximately (adv.)
(1) تعریف: to be quite similar to or come very near to in quality, quantity, or degree.
مترادف: compare, resemble
مشابه: approach, correspond, near, relate

- This synthetic fabric approximates the feel of silk.
[ترجمه گوگل] این پارچه مصنوعی تقریباً حس ابریشم را دارد
[ترجمه ترگمان] این پارچه مصنوعی، حس ابریشم را تخمین می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The final result closely approximated what was originally hoped for.
[ترجمه گوگل] نتیجه نهایی نزدیک به چیزی بود که در ابتدا به آن امیدوار بودیم
[ترجمه ترگمان] نتیجه نهایی نزدیک به چیزی بود که در اصل به آن امید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to estimate.
مترادف: estimate
مشابه: guess, judge

- I approximated the distance to be around twelve miles.
[ترجمه گوگل] مسافت را حدود دوازده مایل تخمین زدم
[ترجمه ترگمان] به فاصله نزدیک دوازده مایل را تخمین می زنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. approximate leaves
برگ های نزدیک به هم

2. the approximate number of voters
شمار تقریبی رای دهندگان

3. The approximate time is three o'clock.
[ترجمه گوگل]زمان تقریبی ساعت سه است
[ترجمه ترگمان]زمان تقریبی ساعت سه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The cost given is only approximate.
[ترجمه گوگل]هزینه ارائه شده فقط تقریبی است
[ترجمه ترگمان]هزینه داده شده تنها تقریبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The train's approximate time of arrival is 30.
[ترجمه گوگل]زمان تقریبی رسیدن قطار 30 است
[ترجمه ترگمان]زمان تقریبی رسیدن قطار ۳۰ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The approximate date of his departure is next month.
[ترجمه گوگل]تاریخ تقریبی رفتن او ماه آینده است
[ترجمه ترگمان]تاریخ تقریبی عزیمت او ماه آینده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Prime Minister has made a statement closely approximate to a falsehood.
[ترجمه گوگل]نخست وزیر بیانیه ای تقریبی به دروغ ارائه کرده است
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر بیانیه ای را از نزدیک به یک دروغ تبدیل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Use these figures as an approximate guide in your calculations.
[ترجمه گوگل]از این ارقام به عنوان راهنمای تقریبی در محاسبات خود استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از این اعداد به عنوان یک راهنمای تقریبی در محاسبات خود استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The approximate number of demonstrators in front of the municipal office building was 900.
[ترجمه گوگل]تعداد تقریبی تظاهرکنندگان در مقابل ساختمان شهرداری 900 نفر بود
[ترجمه ترگمان]تعداد تقریبی تظاهرکنندگان در مقابل ساختمان شهرداری ۹۰۰ نفر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The total cost will approximate £15 billion.
[ترجمه گوگل]هزینه کل حدود 15 میلیارد پوند خواهد بود
[ترجمه ترگمان]هزینه کل ۱۵ میلیارد پوند خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The approximate cost will be about $600.
[ترجمه گوگل]هزینه تقریبی آن حدود 600 دلار خواهد بود
[ترجمه ترگمان]هزینه تقریبی ۶۰۰ دلار خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Can you give me an approximate idea of the numbers involved?
[ترجمه گوگل]می توانید یک ایده تقریبی از اعداد مربوط به من بدهید؟
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید یک ایده تقریبی از تعداد افراد درگیر به من بدهید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The builder gave an approximate cost for fixing the roof.
[ترجمه گوگل]سازنده هزینه تقریبی برای تعمیر سقف داد
[ترجمه ترگمان]سازنده یک هزینه تقریبی برای تعمیر سقف ارائه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is the approximate equivalent in height to the Matterhorn.
[ترجمه گوگل]از نظر ارتفاع تقریباً معادل ماترهورن است
[ترجمه ترگمان]این معادل تقریبی در ارتفاع تا the است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They did not have even an approximate idea what the Germans really wanted.
[ترجمه گوگل]آنها حتی تصوری تقریبی نداشتند که آلمانی ها واقعاً چه می خواهند
[ترجمه ترگمان]آن ها حتی یک ایده تقریبی از آنچه که آلمان ها واقعا می خواستند نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تقریبی (صفت)
approximate, proximate

تقریب زدن (فعل)
approximate

نزدیک کردن (فعل)
approximate, draw

نزدیک امدن (فعل)
approach, approximate

تخصصی

[حسابداری] تقریبی
[عمران و معماری] تقریبی - نزدیک شدن
[مهندسی گاز] تقریبی، نزدیک امدن
[ریاضیات] تقریب زدن، نزدیک شدن، نزدیک ساختن، به تقریب زدن، تعیین مقدار تقریبی، محاسبه ی تقریبی، تقریب، تقریبی، تخمین زدن

انگلیسی به انگلیسی

• approach, come near
near, approaching
an approximate number, time, or position is close to the correct number, time, or position, but is not exact.
if something approximates to something else, it is similar to it but not exactly the same.

پیشنهاد کاربران

۱. تقریبی. نزدیک به ۲. نزدیک بودن به. نزدیک شدن به ۳. نزدیک کردن به ۴. براورد کردن. تخمین زدن ۵. شباهت داشتن به. مانند {چیزی} بودن . 6. شبیه سازی کردن
مثال:
What is the approximate population of Vietnam?
جمعیت تقریبی ویتنام چقدر است؟
approximate = نسبی ، تخمین زدن ، تقریب زدن
approximation = تخمین ، تقریب ، نزدیکی
approximately = نسبتاً ، تقریبا ، حدوداً
The train's approximate time of arrival is 10:30.
approximate ( to )
approximation ( of )
نزدیک شدن به چیزی
یا
پر کردن فاصله تا تقریبا رسیدن به چیزی
🔊 نکته مهم: دوستان دقت کنید که این کلمه اگر فعل باشد، تلفظ آن ( اِپراکسیمِیت ) هست اما اگر صفت باشد، تلفظ آن ( اِپراکسیمِت ) می باشد
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : approximate
✅️ اسم ( noun ) : approximation
✅️ صفت ( adjective ) : approximate
✅️ قید ( adverb ) : approximately
تقریبی ، حول و هوش ، تقریبا ، حدودا
نزدیک به چیزی بودن ( ۹۰ درصد شبیه چیزی بودن )
The newspaper reports of the discussion only roughly approximated to ( = were not exactly the same as ) what was actually said
گزارشهای اون گفتگو در روزنامه، خیلی به حرفهایی که واقعا زده شده نزدیک است.
...
[مشاهده متن کامل]

Student numbers this year are expected to approximate 5, 000 ( = to be about 5, 000 )
حد انتظار تعداد دانش آموزای امسال، نزدیک به ۵۰۰۰ نفر است.

شباهت
approximate ( ریاضی )
واژه مصوب: تقریب زدن 1
تعریف: به دست آوردن نتیجه‏ای که دقیق نیست، ولی برای منظور معینی به اندازۀ کافی به نتیجۀ درست نزدیک است
approximate ( verb ) = شباهت داشتن، نزدیک بودن، قیاس پذیر بودن/به طور تخمینی برآورد کردن، به طور تقریبی محاسبه کردن/به صورت تخمینی یا تقریبی شبیه سازی کردن
examples:
1 - the results of this study approximate those of a previous study
...
[مشاهده متن کامل]

نتایج این تحقیق به نتایج تحقیق قبلی نزدیک است.
2 - Student numbers this year are expected to approximate 5, 000 ( = to be about 5, 000 ) .
انتظار می رود تعداد دانش آموزان در سال جاری تا 5000 نفر ( = حدود 5000 نفر ) تخمین زده شود ( برآورد شود ) .
3 - The newspaper reports of the discussion only roughly approximated to ( = were not exactly the same as ) what was actually said.
گزارش روزنامه ها از این بحث فقط حدودی ( = دقیقاً مشابه آن نبود ) نزدیک بود به آنچه که در واقع گفته شد.
4 - The painting only approximated the mountain landscape.
این نقاشی فقط چشم انداز کوه را به صورت تقریبی شبیه سازی کرده است.
5 - Her report on state - owned company money laundering is very approximates to what the evidence show.
گزارش او در مورد پولشویی شرکت دولتی بسیار نزدیک به چیزی است که شواهد نشان می دهد.

approximate ( adj ) = تقریبی، تخمینی
examples:
1 - Their approximate arrival time is 10:30.
زمان تقریبی رسیدن آنها ساعت 10:30 است.
2 - These figures are approximate.
این اعداد تقریبی هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

3 - The approximate cost will be about $600.
هزینه تخمینی آن حدود 600 دلار خواهد بود.
4 - Can you give me an approximate idea of the numbers involved?
آیا می توانید به صورت تخمینی در مورد اعداد مربوطه توضیح دهید؟
5 - Can you tell me the approximate value of this watch?
میشه قیمت تقریبی این ساعت رو بگید؟

تقریب زدن
نزدیک کردن
گرد کردن، تقریبی رقم زدن
تخمین زدن، بصورت تقریبی محاسبه کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس