arrowhead

/ˈæroʊhed//ˈærəʊhed/

معنی: پیکان، نوک پیکان، سرتیز
معانی دیگر: نوک تیر (که معمولا از فلز سر تیز است)، پیکان سر، زوبین سر، سنان، هر چیز پیکان سر مانند، این شکل:، یکی از حروف خط میخی، نوک پیکان، سرتیز، خط میخی پیکان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the wedge-shaped barb on the striking end of an arrow.

- They dipped their arrowheads in poison before shooting their arrows.
[ترجمه گوگل] آنها پیش از پرتاب تیرهای خود، نوک پیکان خود را در سم فرو کردند
[ترجمه ترگمان] تیره ای خود را در سم فرو کردند قبل از اینکه تیره ای خود را شلیک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: something in the shape of an arrowhead.

(3) تعریف: an aquatic plant having arrowhead-shaped leaves and white blossoms.

جمله های نمونه

1. Terry's going fishing at Lake Arrowhead next weekend.
[ترجمه گوگل]تری آخر هفته آینده در دریاچه اروهد برای ماهیگیری می رود
[ترجمه ترگمان](تری)هفته آینده در کنار دریاچه arrowhead ماهیگیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Hence the angle of the arrowhead measures the marginal product of labour.
[ترجمه گوگل]از این رو زاویه نوک پیکان محصول حاشیه ای کار را اندازه می گیرد
[ترجمه ترگمان]بنابراین زاویه of محصول نهایی کار را اندازه گیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Only the arrowhead, carved from some milky blue stone, had any color.
[ترجمه گوگل]فقط نوک پیکان که از سنگ آبی شیری تراشیده شده بود، رنگی داشت
[ترجمه ترگمان]فقط نوک پیکان که از سنگ آبی شیری تراشیده شده بود، رنگی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Its above, does this key that drawing arrowhead rise to indicate intention only?
[ترجمه گوگل]در بالا، آیا این کلید که نوک پیکان رسم است فقط برای نشان دادن قصد بالا می رود؟
[ترجمه ترگمان]بالای آن، این کلیدی است که نوک آن را به قصد نشان دادن نشان می دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Arrow with adjustable arrowhead and adjustable tail.
[ترجمه گوگل]فلش با نوک پیکان قابل تنظیم و دم قابل تنظیم
[ترجمه ترگمان]\"پیکان دار با تنظیم arrowhead\" و \"دم adjustable\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Arrow with a 60 - degree arrowhead and a tail.
[ترجمه گوگل]فلش با نوک پیکان 60 درجه و دم
[ترجمه ترگمان] پیکان دار با یه پیکان ۶۰ درجه و دم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. An open arrowhead is used to indicate that a message is sent asynchronously.
[ترجمه گوگل]یک پیکان باز برای نشان دادن ارسال پیام به صورت ناهمزمان استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]از یک پیکان باز برای نشان دادن این که یک پیام asynchronously ارسال می شود استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Arrow with adjustable curvature and variable arrowhead location.
[ترجمه گوگل]فلش با انحنای قابل تنظیم و محل نوک پیکان متغیر
[ترجمه ترگمان]تیر با انحنای قابل تنظیم و مکان پیکان متغیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The small red arrowhead shew us the subject's visual noise processing ability.
[ترجمه گوگل]نوک پیکان قرمز کوچک توانایی پردازش نویز بصری سوژه را به ما نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]پیکان قرمز کوچک توانایی پردازش نویز بصری سوژه را به ما نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Oh, an arrowhead a finely crafted one.
[ترجمه گوگل]اوه، یک نوک پیکان، یک نوک پیکان که به خوبی ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]اوه، یه پیکان به یه پیکان خیلی خوب ساخته شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Stone implements included adze, arrowhead and grinder.
[ترجمه گوگل]ادوات سنگی شامل ادزه، نوک پیکان و آسیاب بود
[ترجمه ترگمان]ابزار سنگی شامل adze، نوک پیکان و چرخ تیز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Double arrow with a 45 - degree arrowhead at each end.
[ترجمه گوگل]فلش دوتایی با نوک پیکان 45 درجه در هر انتها
[ترجمه ترگمان]یه پیکان دوبل با یه پیکان کالیبر ۴۵ تا آخرش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Add the arrowhead to the left of navigation menu.
[ترجمه گوگل]نوک پیکان را در سمت چپ منوی پیمایش اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]پیکان را به سمت چپ منو اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. An arrowhead is never used at the radius center.
[ترجمه گوگل]هیچگاه از نوک پیکان در مرکز شعاع استفاده نمی شود
[ترجمه ترگمان]یک پیکان هرگز در مرکز radius استفاده نمی شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He w as filing arrow heads, and the sound of the metal on the whetstone set Burun's teeth on edge.
[ترجمه گوگل]او در حال پرکردن سرهای تیر بود و صدای فلز روی سنگ آهن، دندان های بورون را روی لبه قرار داد
[ترجمه ترگمان]سرش را به عنوان یک تیر چوبی بیرون می اورد و صدای فلز روی سنگ سمباده روی لبه تیز Burun
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Polio eradication can be a potent arrow head for transforming routine immunization and primary health care systems.
[ترجمه گوگل]ریشه کنی فلج اطفال می تواند یک سر پیکان قوی برای تغییر سیستم های ایمن سازی معمول و مراقبت های بهداشتی اولیه باشد
[ترجمه ترگمان]ریشه کن کردن فلج اطفال می تواند یک نشانه قوی برای تبدیل ایمن سازی روتین و سیستم های مراقبت بهداشتی اولیه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The arrow head is made of high strength steel, it is not easy to be bent or distorted thus increases its using life .
[ترجمه گوگل]سر پیکان از فولاد با استحکام بالا ساخته شده است، خم شدن یا اعوجاج آن آسان نیست، بنابراین عمر استفاده آن را افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]سر پیکان از فولاد استحکام بالا ساخته شده است، خم شدن یا کج کردن آن آسان نیست در نتیجه استفاده از آن را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The arrow head and Penetration into conical top.
[ترجمه گوگل]سر فلش و نفوذ به بالای مخروطی
[ترجمه ترگمان]سر تیر و نفوذ در بالای مخروطی شکل هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. One humerus (upper arm) bone contained an arrow head embedded more than 22mm into the bone, while a thigh bone fracture suggests a fall from a horse (horse bones were also found at the site).
[ترجمه گوگل]یک استخوان بازو (بالا بازو) حاوی سر پیکانی بود که بیش از 22 میلی متر در استخوان جاسازی شده بود، در حالی که شکستگی استخوان ران حاکی از سقوط از اسب است (استخوان های اسب نیز در محل پیدا شد)
[ترجمه ترگمان]یک استخوان بازو (بازوی بالایی)حاوی یک سری تیر حاوی بیش از ۲۲ میلیمتر به استخوان است، در حالی که شکستگی استخوان رانش زمین را نشان می دهد (استخوان های اسب نیز در محل یافت می شوند)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The oral shield may be rounded and triangular or distally lobed and like a blunt flattened arrow head.
[ترجمه گوگل]سپر دهان ممکن است گرد و مثلثی یا لوب دیستال و مانند یک سر فلش صاف صاف باشد
[ترجمه ترگمان]سپر شفاهی ممکن است گرد و مثلثی شکل و یا distally باشد و مانند یک سر تیر افقی مسطح باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Arrow:Printing fault in gravure which appears as a mark in the shape of an arrow head on the print. Also called comet.
[ترجمه گوگل]پیکان: خطای چاپ در گراور که به صورت علامتی به شکل سر فلش روی چاپ ظاهر می شود دنباله دار نیز نامیده می شود
[ترجمه ترگمان]تیر: خطای چاپ در gravure که به صورت علامت در شکل یک پیکان روی چاپ ظاهر می شود ستاره دنباله دار هم نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The seal is torn for usage, then pushing and pressing along the arrow head direction by hand, to break up the isolation layer .
[ترجمه گوگل]مهر و موم برای استفاده پاره می شود، سپس با فشار دادن و فشار دادن در امتداد جهت سر فلش با دست، لایه ایزوله شکسته می شود
[ترجمه ترگمان]آب بندی برای استفاده پاره می شود، سپس هل دادن و فشار دادن در امتداد جهت سر را با دست فشار می دهد تا لایه ایزوله شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. On MRI, the lesion appeared double convex lens or egg in shape in coronal section and round or arrow head like in shape in sagittal section.
[ترجمه گوگل]در MRI، ضایعه به شکل عدسی محدب دوتایی یا تخم در قسمت کرونر و به شکل سر گرد یا فلشی در قسمت ساژیتال ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]در MRI، ضایعه به شکل یک لنز محدب یا تخم مرغ در شکل in و یا سر پیکان مانند شکل در برش سهمی مانند ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیکان (اسم)
fluke, arrow, spear, dart, arrowhead, barb, point of a spear

نوک پیکان (اسم)
arrowhead

سرتیز (اسم)
thorn, arrowhead

تخصصی

[ریاضیات] نوک پیکان

انگلیسی به انگلیسی

• pointed end of an arrow
an arrowhead is the sharp, pointed end of an arrow.

پیشنهاد کاربران

arrowhead ( ورزش )
واژه مصوب: سرتیر
تعریف: ← پیکان
سرِ پیکان - نوک تیر
noun
[count] :
🔴a piece of stone or metal that forms the point of an arrow
سر فلش

بپرس